رمان آفرودیت و شیطان پارت 5

رمان آفرودیت و شیطان پارت 5 0 (0)

64 دیدگاه
همان موقع تارا وارد آشپزخانه شد . نگاه متعجبی به دیاتایی که در بغل ملاحات خانم بود کرد و بعد اپن را دور زد و از حواس پرتی ملاحات خانم استفاده کرد و ناخنکی به خورشت کرفس زد که قل قل می کرد . بعد هم خم شد و با…
رمان آفرودیت و شیطان پارت 4

رمان آفرودیت و شیطان پارت 4 0 (0)

29 دیدگاه
در حال بازی با ژتون پوکر قرمز در دستش بود یک بار به پشت دستش هدایتش می کرد و یک بار هم به کف دستش آنقدر این کار را سریع انجام می داد که حتی وقتی خودش هم لحظه ای به دستش خیره می شد ، گیج می شد .…
رمان آفرودیت و شیطان پارت 3

رمان آفرودیت و شیطان پارت 3 0 (0)

40 دیدگاه
  به هر سختی که بود جواب سوالات متعدد الن را می داد . مثل همه ی مصاحبه هایش خوش رو بود و غروری نداشت اما با این حال چیزی از زندگی اش را هم لو نمی داد . متواضع و فروتن بودنش را نمی شد از رفتار و چاپلوسی…
رمان آفرودیت و شیطان پارت 2

رمان آفرودیت و شیطان پارت 2 0 (0)

27 دیدگاه
  آن روز خسته کننده هم باتمام خوبی ها و بدی هایش گذشت . پستی در اینستاگرامش مرتبط با کنسرت دیشبش گذاشت و دستی به گردنش کشید … حس رخوتی که هنوز از ورزش صبحگاهی در بدنش بود ، به راحتی مشهود بود . روی کاناپه ولو شده بود و…
رمان آفرودیت و شیطان

رمان آفرودیت و شیطان پارت یک 0 (0)

57 دیدگاه
  اسم رمان : آفرودیت و شیطان نویسنده: کیمیا ژانر : هیجانی ، تراژدی ، اجتماعی   پارت 1 میکروفون را به دهانش نزدیک تر کرد و جمله ی آخر را با سبک صدایش ، گرفته و خش دار زمزمه کرد : And I guess you never realize how permanently…