InShot ۲۰۲۲۰۶۲۳ ۱۲۲۹۰۶۵۶۵

انتقام یا عشق (خون آشام) پارت هجدهم 0 (0)

4 دیدگاه
وارد خونه شدم با دیدن انیسا لحظه ای شک شدم. او با استرسی ک میتوانستم ب راحتی حس کنم ایستاده بود. با خستگی تمام شنلمو در اوردم ک ب لطف سینره گلی شده بود روی کاناپه انداختمش بعد هم با خستگی تمام شد خودمو روی کاناپه انداختم. حال و حوصله…
InShot ۲۰۲۲۰۶۲۳ ۱۲۲۹۰۶۵۶۵

انتقام یاعشق (خون آشام) پارت هفدهم 0 (0)

4 دیدگاه
وارد خونه شدم با دیدن انیسا لحظه ای شک شدم. او با استرسی ک میتوانستم ب راحتی حس کنم ایستاده بود. با خستگی تمام شنلمو در اوردم ک ب لطف سینره گلی شده بود روی کاناپه انداختمش بعد هم با خستگی تمام شد خودمو روی کاناپه انداختم. حال و حوصله…
InShot ۲۰۲۲۰۶۲۳ ۱۲۲۹۰۶۵۶۵

انتقام یا عشق (خون آشام) پارت شانزدهم 0 (0)

6 دیدگاه
وارد خونه شدم با دیدن انیسا لحظه ای شک شدم. او با استرسی ک میتوانستم ب راحتی حس کنم ایستاده بود. با خستگی تمام شنلمو در اوردم ک ب لطف سینره گلی شده بود روی کاناپه انداختمش بعد هم با خستگی تمام شد خودمو روی کاناپه انداختم. حال و حوصله…
InShot ۲۰۲۲۰۶۲۳ ۱۲۲۹۰۶۵۶۵

انتقام یا عشق (خون آشام) پارت پانزدهم 0 (0)

5 دیدگاه
با صدای پای کسی برمیگردم و بادیدن پیرزنی چروکیده سکته رو رد میکنم ـ با استرس زیادی چوبی ک کنار نرده کلبه بود رو ورداشتم ب سمتش گرفتم و گفتم -تـ… ـو تـ….ـو از من چی میخای؟ میخنده و ب ارامی بهم گفت -من از تو چیزی نمیخام! (باخنده ادامع…
InShot ۲۰۲۲۰۶۲۳ ۱۲۲۹۰۶۵۶۵

انتقام یا عشق (خون آشام) پارت چهاردهم 0 (0)

17 دیدگاه
باید دور میشدم باید دور دور میشدم. میرفتم ازاین جنگل میرفتم میدونم ک سینره در کنار من کامل میدونم ک کنار من امنیت داره کنار من ارامش داره ولی نمیشه. باید دور شم اون نیمه هست و من کامل باید دور شم. درسته ک تمام این سال ها تنها دلیل…
InShot ۲۰۲۲۰۶۲۳ ۱۲۲۹۰۶۵۶۵

انتقام یا عشق (خون آشام) پارت سیزدهم 0 (0)

7 دیدگاه
ناگهان برق نابودی ساندر در چشمانش چند برابر شد. رو ب سرباز گفت -میدونم چیکار کنیم انیسا موقعیت خوبیه! ساندر * باهر چه قدرت داشت دوید اما نتوانست و سینره از درع پرت شد پایین اما ساندر تسلیم نشد و در چشم بهم زدنی اورا در اغوش کشید و بالا…
InShot ۲۰۲۲۰۶۲۳ ۱۲۲۹۰۶۵۶۵

انتقام یا عشق (خون آشام) پارت دوازدهم 0 (0)

21 دیدگاه
-سانـ… در ساندرررر وایساااا خسته شدم -چرا دنبالم راه افتادی وقتی انقدر خسته ای؟ وقتی تازه بهوش امدی؟ -هـــ…. اخـــ…ـه باهات حرف دارم -بگو بگو؟ -چرا؟ -چی چرا؟ -چرا منو منو بوسـ… -غلط کردم حالا هم ازم دور شو -نمیتوانم -چرااااا نمیتوانی. بابا ب پیر ب پیغمبر سینـــــــــــــــــره راوی *…
InShot ۲۰۲۲۰۶۲۳ ۱۲۲۹۰۶۵۶۵

انتقام یا عشق (خون آشام) پارت یازدهم 0 (0)

8 دیدگاه
ناگهان دستش تکانی خورد و انگشتانش انگشتانم را در بر گرفتند. عجوزه ی خرفت ما بلاخره حرکتی کرد جلو امد و گفت -درسته درسته خودشه راه حل همین من با تعجب پرسیدم -راه حل منم خرف خان؟؟ -سرورم در این چند سینره هر روز نسبت ب روز قبا حالش وخیم…
InShot ۲۰۲۲۰۶۲۳ ۱۲۲۹۰۶۵۶۵

انتقام یا عشق (خون آشام) پارت دهم 0 (0)

31 دیدگاه
سرش را گرفت وبالا اورد با انگشتانش گلویش را کمی فشار داد و گفت -وای به حالت گتی وای ب حالت عجوزه خرف اگه بلایی سر سینره بیاد زندت نمیزارم گتی با حال زارش تنها ب ارامی پلک زد ساندر اورا رها کرد در تمامی این مدت انیسا نفسش در…
InShot ۲۰۲۲۰۶۲۳ ۱۲۲۹۰۶۵۶۵

رمان انتقام یا عشق (خون آشام)پارت نهم 0 (0)

29 دیدگاه
صدایی از پشت سرش شنید با استرس زیادی برگشت استرسی ک تنها ناشی از حال بد سینره بود. گتی گفت -به به انیسا جان شما کجا اینجا کجا.؟ فکر نمیکردم ک داداشت بزاره بیای اینجا البته ب خودشم گفته بودم ک یه روز ب خاطر اون دخترهـ… همممم اسمش چی…
InShot ۲۰۲۲۰۶۲۳ ۱۲۲۹۰۶۵۶۵

انتقام یا عشق (خون آشام) پارت هشتم 0 (0)

10 دیدگاه
کبود شده سینره ب خودم امدم رو ب انیسا ک داشت گریه میکرد گفتم چرا چچرا ایتجوری شده فقظ حق میزد و من این بار باصدای مثل نعره گفتم جواببب بده چیکارش کردی زبون باز کرد و گفت -فقط ذهنشو خواندم با دست ب پیشونیم زدم بله خودش بود سینره…
InShot ۲۰۲۲۰۶۲۳ ۱۲۲۹۰۶۵۶۵

انتقام یا عشق(خون اشام) پارت هفتم 0 (0)

15 دیدگاه
*الکساندر میدونستم ک دوباره قرار همو ببینیم، ب خاطر همین خونه رو طلسم کردم ک کسی از وزارتخونه نفهمه ک من با یک نیمه انسان در ارتباطم. ب بیرون از خونه رفتم انیسا ب حموم رفته بود. انیسا مبارز قدرتمندی بود ب خاطر تمرین امروز و برنده شدنش ب سن…
InShot ۲۰۲۲۰۶۲۳ ۱۲۲۹۰۶۵۶۵

انتقام یا عشق (خون اشام) پارت ششم 5 (1)

12 دیدگاه
سلام وا این یک پارت هدیه ب افتخار دوست عزیزم 🙃♥ چشمانم را با صدایی باز کردم -سینره سینره؟ چرا اینجا خوابیدی مادر، بلند شو بلند شو بریم داخل با تعجب دهانم باز موند چرا چرا اینجام من ت بغل اههه سرمو بلند کرد وب اطراف نگاهی انداختم اما در…
InShot ۲۰۲۲۰۶۲۳ ۱۲۲۹۰۶۵۶۵

انتقام یا عشق(خون اشام) پارت پنجم 5 (1)

9 دیدگاه
همینطور ک راه میرفتیم ب اطرافم نگاه میکردم نمیتوانستم تشخیص بدم کجاییم مکانی ک داشتیم میرفتیم جدید بود و شاید میتوانم بگم اولین بار بود ک داشتم ازش رد میشدم شایدم توی. باران و مه معلوم نبود. تا نصفه های جنگل ب دلیل وجود درخت ها بارانی ب سر من…
InShot ۲۰۲۲۰۶۲۳ ۱۲۲۹۰۶۵۶۵

رمان انتقام یا عشق (خون آشام)پارت 4 5 (1)

4 دیدگاه
  همون شخص مرموز بادیدن این عکس مصمم تر شدم برای دیدنش، سرم را روی بالشت می گذارم و نمیفهمم که کی خوابم میبرد. وقتی چشمانم را باز میکنم با روشنایی صبح روب رو میشوم ب سمت اشپزخانه میروم در اشپزخانه مادربزرگم طبق معمول برایم صبحانه گذاشته و خودش ب…