رمان تارگت پارت 266
با همین فکر.. از جام بلند شدم و رفتم سمت درین که کف دستاش و به زمین چسبونده بود و بین دستاش روی زمین خیس آب شده بود توسط اشکایی که قطره قطره از چشماش پایین می چکید.. پشت سرش وایستادم و زیر بازوهاش و گرفتم و بلندش کردم.. تا وقتی تو همون وضعیت از