IMG 20220419 212415 856

رمان تاوان دل پارت 10 5 (1)

3 دیدگاه
  نگاه بی رمقی بهم انداخت.. خشم تموم وجودم رو پر کرد خم شدم توی صورتش و گفتم : -خوبی!!؟ جوابی بهم نداد دستی به قفسه ی سینه ام زد.. با صدای ضعیفی لب زد : -برو کنار.. نفسم داره میره.. خودم رو کشیدم کنار توی جاش نیم خیز شد..…
IMG 20220419 212415 856

رمان تاوان دل پارت 9 5 (1)

5 دیدگاه
  یه پسر جوون لب استخر ایستاده بود و به افق خیره شده بود فکر کنم زیادی تو فکر بود.. براش اب تنی خوب بود که یاد بگیره لب استخر تو فکر فرو نره.. ریز ریز خندیدنم.. نقشه ی شیطانی بود.. باید فرز می بودم و‌سریع دست به کار میشدم‌.…
IMG 20220419 212415 856

رمان تاوان دل پارت 8 5 (1)

1 دیدگاه
  همینطور که داشت می رفت صدای گریه ای به گوشش رسید سرش رو بلند کرد… چشم هاش رو‌ ریز کرد.. با دیدن مش رحیم که داره به یکی التماس میکنه اخمی کرد.. صدای اون مرد جوون براش اشنا بود.. مگه‌ میشد صدایی که دخترش رو ازش گرفت فراموش کنه‌.…
IMG 20220419 212415 856

رمان تاوان دل پارت 7 5 (1)

10 دیدگاه
  سمانه لبخندی زد و با مهربونی گفت :-دست این مادر مهربون درد نکنه که اینطور دختر هنرمندی تربیت کرده..پس اش امروز رو تو درست کن.لبخند غمگینی زدم..بغضم سر باز کرد و‌اشکم چکید می خواستم بگم میشه اش امروز رو بگین بیاد مادرم درست کنه..مادرم اش درست کردنش معرکه اس..می…
IMG 20220419 212415 856

رمان تاوان دل پارت 6 5 (1)

1 دیدگاه
  سمانه بااین حرف من گنگ بهم خیره شد. -یعنی چی شوهر تو نیست دخترم!!؟ خانم گفت که صیغه اش شدی.. نیشخندی زدم این زن یا از همه چیز خبر نداشت یااینکه می خواست به قول اونگ کاری کنه ابروی خانواده و‌پسری رو بخره که در اینده قراره بود جانشین…
IMG 20220419 212415 856

رمان تاوان دل پارت 5 5 (2)

بدون دیدگاه
  نگاه بدی به مامان انداختم سینی رو گذاشتم روی میز و با دندون های ساییده شده گفتم : -مامان این برای صدمین بار یا شایدم هزارمین بار منو طوری جلوی بقیه جلوه ندین که‌ انگار ترشیده ام مامان.. هروقت سن ازدواجم رسید خودم می دونم‌کیو قبول کنم.. مامان تورو…
IMG 20220419 212415 856

رمان تاوان دل پارت 4 5 (2)

2 دیدگاه
  صدای نحس آونگ باعث شد نگاه بی حسم به صورتش کشیده بشه برق رضایت توی چشم هاش حاکی از اون بود که حسابش با نریمان با گرفتن بکارت من صاف شده خودش رو کشید جلو و زل زد توی چشم هام و‌گفت : -معرکه بود.. گرفتن بکارت تو از…
IMG 20220419 212415 856

رمان تاوان دل پارت 3 5 (2)

5 دیدگاه
  -….پس مامان نمیخواد ،بخاطر پسرت غیرت منو زیر سوال ببری. اون حروم زاده لایق مرگ بود ، این دختره خودش رو‌انداخت وسط بعد کار اشتباهی نکردم الانم باید حساب صاف بشه. آونگ حرفش رو زد و نگاه عصبیش رو از ستاره گرفت خیلی عصبی بود آونگ خم شد و…
IMG 20220419 212415 856

رمان تاوان دل پارت 2 3 (2)

6 دیدگاه
  نگاهی به صورتم انداخت نیشخندی زد و بابا رو به عقب هل داد -پیرمرد دخترت عاقل تراز توعه با فدا کردن خودش جون بی ارزش تو و این حروم زاده رو نجات داد دخترت ر‌و می برم به عنوان پیش کش تا اخر یادت باشه نریمان پسر قدرت نونوا…
IMG 20220419 212415 856

رمان تاوان دل پارت 1 3.7 (3)

17 دیدگاه
  با بغض خیره بودم به سفره ی عقد دوساعت گذشته بود خبری از نریمان نبود هنوز نیومده بود صدای پچ پچ زن های محل که توی گوش هم حرف می زدن حالم رو بدتر می کرد حرف هاشون به گوشم‌ می رسید. یکی می گفت فرار کرده یکی میگفت…