رمان ترمیم Archives - صفحه 3 از 5 - رمان دونی

دسته‌بندی: رمان ترمیم

رمان ترمیم پارت 33

رمان ترمیم پارت 33

  روی زمین دراز کشیده است… به‌روی شکم و چند دفتر اندیکاتور(حسابداری) را روی زمین، دورش چیده… دو ماشین‌حساب و چند دفتر دیگر. پالتویم را درمی‌آورم؛ مرطوب از باران شده است. _ چیکار می‌کنی، گلی؟ سر بالا می‌گیرد، تازه متوجه آمدنم می‌شود. لبخند که می‌زند می‌فهمم از وقتی رفته‌ام، چقدر دلتنگ او هستم. آستین‌هایم را تا می‌زنم تا دست بشویم.

ادامه مطلب ...
رمان ترمیم پارت 32

رمان ترمیم پارت 32

***بهادر _ خودتو جمع کن… یعنی چی نامزدی رو به‌هم بزنم؟ وسایلش را از چمدان بیرون می‌آورد، یک‌ماه دقیق از روزی که مراسم عقد من را ترک کرد، می‌گذرد. مهگل را به خانه رساندم که پیامش رسید، برگشته است. موهای نه‌چندان بلندش را دم‌اسبی بسته است، این یعنی حال خوبی ندارد، کوتاهی مو برای مهراد همیشه مهم بوده است، مگر…

ادامه مطلب ...
رمان ترمیم پارت 31

رمان ترمیم پارت 31

  ……………… _ به‌به، گلی‌خوشگله… بیا ببین چه ضیافتیه. بوی شیرینی‌دانمارکی بیدارم کرد و باورم نمی‌شود آن‌چه از فر در‌می‌آید، همان باشد که در خواب می‌دیدم. _ اینا… اوه… چشام داره درست می‌بینه؟ تو پختی؟ به شیرینی‌های روی میز، به‌معنای واقعی حمله می‌کنم. هنوز دهان باز نکرده و من سومی را می‌جوم. _ خفه نشی مامان‌خوشگله! لب‌هایم از مامان گفتنش

ادامه مطلب ...

رمان ترمیم پارت 30

  تجاوز که شاخ‌ودم ندارد، فقط کلمه‌اش آدم را یاد رابطه‌ای می‌اندازد که یک طرف راضی و طرف دیگر به‌زور و اجبار، در نهایت تحقیر و بیچارگی تن به آن می‌دهد. خشونت، درد، حقارت، حس گناه، حس کثیفی و ناپاکی، و بدترین آن‌ها، حس بی‌دفاعی… حتماً که نباید غریبه باشد، شریک و همسر هم وقتی نهایت احساساتت این‌هاست؛ می‌شود متجاوز

ادامه مطلب ...
رمان ترمیم پارت 29

رمان ترمیم پارت 29

  به روبه‌رو خیره شده است، گوشی‌اش را روی داشبورد می‌گذارم. حالم بد است و از بد بودن‌های خودم، تهوع گرفته‌ام. ماشین را روشن می‌کند، گوشی‌اش را برمی‌دارد و یک شماره می‌گیرد. من خسته‌ام، از این‌همه افکار بد و زهرآلود. قدر خوبی را نمی‌دانم و می‌آید روزی که او خسته می‌شود از دادن و نگرفتن، از خوب بودن و بد

ادامه مطلب ...

رمان ترمیم پارت 28

………… وقتی به خانه می‌رسم، قبل‌از آن‌که فرصت کنم کلید بیاندازم، در با‌شتاب باز می‌شود و بهادر با لباس بیرون جلوی در می‌ایستد. _ کجا بودی لعنتی؟ صورتش از عصبانیت تیره‌تر شده و برای اولین‌بار از او می‌ترسم. مسعود… بارها این حالت را در او دیده بودم، حتی در فاضل. قدم عقب می‌گذارم. _ بیا تو… کنار می‌رود، اما من

ادامه مطلب ...
رمان ترمیم پارت 26

رمان ترمیم پارت 27

  مگه می‌شه نفهمیده باشه؟ تو مگه گفتی با ناخلف معاشرت کنین و سر ملت‌و کلاه بذارین و مال‌شون‌و بکشید بالا؟ تو دقیقاً کجای ماجرا بودی؟ _ ولی من می‌تونستم بیارمش بیرون و نیاوردم… من می‌تونس… می‌نشیند و با آن تاپ و شلوارک، به تنها چیزی که شبیه نیست، یک دختر بالغ و بزرگسال است، مهگل صورت بچگانه و قشنگی

ادامه مطلب ...
رمان ترمیم پارت 26

رمان ترمیم پارت 26

  _ چی شده؟ بها با کی حرف می‌زنه؟ صورتش جلوی چشمم می‌آید، چشمان درشت عسلی‌رنگش. _ با بهناز حرف می‌زنه… گفت تو رو ببرم… شاپرکم بهانه می‌گیره، بهتره بریم. بهناز از صبح بارها به او زنگ زده است و بهادر هربار بی‌توجه، تماس را جواب نداد. لحظهٔ آخر نگاهمان به‌هم گره می‌خورد و او چشم از من می‌دزدد. چیزی

ادامه مطلب ...
رمان ترمیم پارت 25

رمان ترمیم پارت 25

  _ تو دیوونه‌ای بهادر افخم… الان باید پیش رفیقات گودبای مجردی بگیری. ریز کنار گوشم می‌خندد و قلقلکم می‌آید. _ این‌و از کجات درآوردی دختر؟ من باید برای سروسامون گرفتنم جشن بگیرم… بعد سی‌وشش سال… هم‌سنای من بچه‌هاشون مدرسه می‌رن… گلی، کلی کار برای عروسی داریم. می‌دونم خسته‌کننده‌ست، ولی راه بیا. می‌خواهم از روی پایش بلند شوم، اما نمی‌گذارد.

ادامه مطلب ...

رمان ترمیم پارت 24

  _ خب طبق پرونده ی پزشکی دختر کوچولو سطح ایمنی بدن پایینه و این تو سندروم داون تقریبا یک امر عادی محسوب میشه، مقاومت بدن از حد نرمال خیلی پایینتر. _ خب اینا رو که می دونیم دکتر…از چیزایی که نمی دونیم بگید. شاپرک را محکمتر به خود می چسباند و آن ماسک کوچک روی صورتش را سر جایش

ادامه مطلب ...
رمان ترمیم پارت 23

رمان ترمیم پارت 23

  _ معلومه که نداشتم بها…کی می خرید؟ ننم که حتی یه بارم نمیومد دیدنم؟…یا خیرا؟ بعدم خونه پر، لباس و عروسکای معمولی می آوردن که خب من از سن عروسک بازیم گذشته بود. موهایم را پنجه می کشد، نوازش می کند و محکم تر به آغوش می گیردم. _ این که خیلی بی انصافیه…همه ی دخترا باید چند تا

ادامه مطلب ...

رمان ترمیم پارت 22

دیگر حرفی برای گفتن ندارم، اشتهایی هم. همیشه دومین نفر بودن، اگر دومین انتخاب باشی…سخت است. زن جوان و زیبایی که بهادر بخاطر او من را فراموش کرد، عشق اول.. ساعتهای بعد را بیشتر در سکوت میگذرانیم، دست و پایم را کاور می کنم برای حمام رفتن، کمک می کند تا خودم را بشویم، از شیطنت های همیشگی خبری نیست،

ادامه مطلب ...
رمان ترمیم پارت 21

رمان ترمیم پارت 21

_ من یه ملک میخرم براش مهمونی میگیرم بچه…اونوقت زن میگیرم تو سکوت؟…بذار بقیه هم ببینن کی نصیب کی می شه… مهم نیست الان دوستم نداری گلی خانم…اونقدر برات مایه میذارم که قبولم می کنی… میتونی با پولای من چشم دربیاری… میتونی با خود من دهن خیلیا رو پر گِل کنی… هر جور تو بخوای…فقط…با من روراست باش …اینجوری… کف

ادامه مطلب ...
رمان ترمیم پارت 20

رمان ترمیم پارت 20

  با نگاهش سرزنشم می‌کند. همین جری‌ترم می‌کند، وحشی می‌شوم، برای کسی که حقش نیست. _ چیه؟ بدبختی از سروروم می‌باره که توام دلت به‌حال من سوخته، کار و زندگیت‌و ول کردی، افتادی دنبال من؟ من‌و ببر خونه. دلم برای آن نگاه غمگینش آتش می‌گیرد، ولی… _ چرت‌وپرت زیاد گفتی گلی‌خانم. من برا ننه‌مم دلم نمی‌سوزه. حموم نمی‌تونی با این

ادامه مطلب ...
رمان ترمیم پارت 19

رمان ترمیم پارت 19

  دنبالش می‌روم. احساس یک نر را دارم، در تعقیب ماده‌ام. _ خداییش نگاه کن، دنیا عوض شده. انگار من شدم شیر نر، دارم دنبال ماده موس‌موس می‌کنم… مهگل جان، امروز جمعه‌ست، بمون باهم بریم بیرون بگردیم. می‌خندد و کوله‌اش را روی دوش می‌اندازد. _ با این تشبیهاتت من‌و کشتی بها، هیچی‌ام نه شیر نر، بهت می‌آد… من با مترو

ادامه مطلب ...