رمان جزر و مد پارت 39
بعد از یک ساعت دویدن برگشتم از صبح مادرو ندیدم باید بهش سر بزنم اونم حتما تا الان رفت دو تقه به در زدم ولی جواب نداد چرا؟؟نکنه حالش دوباره بد شده؟ بدون اجازه رفتم اتاقش زیر پتوبود؟ نفسش نگیره؟ نگران شدم با چهار قدم بلند رفتم جلو و پتو رو کنار زدم……