رمان رز های وحشی پارت 11
آدم های عسگری تا به خودشون بیایند و بخواهند سمت میکائیل حمله ور شوند اسلحه های شایان و یزدان بود که به سمتشون گرفته شد و یزدان بود که با نیشخند گفت: – فعلا بتمرگین تا زناتون بیوه نکردم به اجبار سر جاشون ایستادند و وحشت زده به یک دیگر نگاه میکردند. میکائیل بود که