Screenshot ۲۰۲۲۰۵۰۴ ۲۳۵۳۰۶2

رمان زادهٔ خون جلد دوم پارت 11 5 (2)

4 دیدگاه
  _نظرت درباره ی دوئیدن توی جنگل چیھ؟ دوس داری سوار گرگم تا آبشار شاردا بدوئیم؟ میخوام” رو ” جیغ بلندی از خوشحالی کشید و در ھمین حین ھم کلمات “آره” و بلند جیغ میکشید. توی بغلم بلندش کردم و روی دوشم گذاشتمش و بھ سمت خونھ راه افتادیم. اما…
Screenshot ۲۰۲۲۰۵۰۴ ۲۳۵۳۰۶2

رمان زادهٔ خون جلد دوم پارت 10 5 (1)

2 دیدگاه
  توی آینده خیلی بھ دردتون میخوره! فقط میخواستم این رو بھت بگم. از روی تخت بلند شد و در ادامھ گفت: _من دیگھ باید برم. نزدیک غروبھ و زمان ملاقاتم با اون اژدھا سوارھا نزدیکھ. در آینده باز ھم برای دیدن تو و دختر کوچولومون بھ اینجا میام .…
Screenshot ۲۰۲۲۰۵۰۴ ۲۳۵۳۰۶2

رمان زادهٔ خون جلد دوم پارت 9 5 (2)

10 دیدگاه
  درعرض یک ساعت ھمھ ی اونھا روی زانو افتاده بودن و از ترس بھ خودشون میلرزیدن! چیزی کھ مسلم بود حکم بھ مرگشون بود. اما پدربزرگم با تصمیمی کھ گرفت ھمھ رو شوکھ کرد… اون اونھا رو بھ دھکدهی “گموندن” و خارج از ناردن تبعید کرد. جایی کھ ھم…
Screenshot ۲۰۲۲۰۵۰۴ ۲۳۵۳۰۶2

رمان زادهٔ خون جلد دوم پارت 8 5 (2)

2 دیدگاه
  کھ چیزھای عجیبی رو از طرف “گرایدن”ھا شنیدم! برای ھمین تصمیم گرفتم بھ دیدنت بیام کھ نزدیکی خونھ با پدرت مواجھ شدم و اینجوری شد کھ با ھم بھ اینجا اومدیم. _و دقیقا ً میتونم بپرسم چھ کسی قراره اون بستھ رو برات بیاره؟ _اژدھا سوارھا! لبھام رو محکم…
Screenshot ۲۰۲۲۰۵۰۴ ۲۳۵۳۰۶2

رمان زادهٔ خون جلد دوم پارت 7 5 (1)

2 دیدگاه
  _تو نمیتونی من رو لمس کنی. تاوان این کار، درد و رنج زیادیِ کھ الآن یھ نمونھ از اون رو چشیدی. من ھنوز ھم سر حرفم ھستم، من نمیخوام کھ تو صدمھ ای ببینی. سرزمین ما تا ھمین الآنش ھم بدون آلفا و رھبر بھ اندازه ی کافی صدمھ…
Screenshot ۲۰۲۲۰۵۰۴ ۲۳۵۳۰۶2

رمان زادهٔ خون جلد دوم پارت 6 5 (1)

بدون دیدگاه
  _این ژن جفت ھای ناھمگن و دردسرساز، توی خون تو و پدرتھ. این رو مطمئن شدم. این ھمھ دختر گرگینھ و خوشگل اطراف ماست، چرا جفت ھای شما دوتا اینطوریھ؟! حرفش رو با طنز آشکاری بیان کرد کھ باعث لبخندم شد. خوب میدونستم از این حرفش منظور خاصی نداره.…
Screenshot ۲۰۲۲۰۵۰۴ ۲۳۵۳۰۶2

رمان زادهٔ خون جلد دوم پارت 5 5 (1)

1 دیدگاه
  بوی خوبی کھ از آشپزخونھ میومد مثل یک طناب نامرئی من رو بھ اون سمت کشوند و اونجا بود کھ با جمع خیلی شلوغ و البتھ شادی روبھ رو شدم. بھ غیراز گیب و سیدنی، رونالد و ربکا ھم حضورداشتند و… با دیدن لونا کھ کنار رونالد و سیدنی…
Screenshot ۲۰۲۲۰۵۰۴ ۲۳۵۳۰۶2

رمان زادهٔ خون جلد دوم پارت 4 5 (4)

2 دیدگاه
  گرگم با وجود مطمئن بودن از امنیت لونا و اون بچھ باخیال راحتتری میتونست از حس آرامشی کھ دوئیدن بھش میداد لذت ببره! نمیدونم چھ مدت بود کھ بھ سرعت درحال دویدن بین جنگل بودم کھ حضوری رو اطرافم احساس کردم… بھ محض اینکھ باد، بوی تنش رو بھ…
Screenshot ۲۰۲۲۰۵۰۴ ۲۳۵۳۰۶2

رمان زادهٔ خون جلد دوم پارت 3 3.8 (4)

2 دیدگاه
  با اومدن دکتر، کناری ایستادم تا کارش رو انجام بده. دست گیب روی شونھ م نشست و گفت: _رین… حالت خوبھ؟! بھ چشمھایش نگاه کردم. حالم خوب بود؟! احساس میکردم ھمھ چیز رو از توی یک حباب یا از پشت لایھای از مھ میبینم. نمیتونستم تمرکز کنم. ھمھ چیز…
Screenshot ۲۰۲۲۰۵۰۴ ۲۳۵۳۰۶2

رمان زادهٔ خون جلد دوم پارت 2 5 (2)

5 دیدگاه
اما یک چیزی تھ قلبم اجازه نمیداد کھ بخوام ھمچین ریسکی انجام بدم. اونم برای ھمچین موضوع بی اھمیتی.بھ من چھ ربطی داره کھ پدرش کیھ مھم اینھ کھ ازالان بھ بعداون برای منھ!!. کم کم بدن منم مثل گرگم ریلکس شد و لبھام بھ خنده ای ناباور بازشد. ھنوزھم…
Screenshot ۲۰۲۲۰۵۰۴ ۲۳۵۳۰۶2

رمان زادهٔ خون جلد دوم پیوند ابدی پارت 1 3.5 (6)

8 دیدگاه
  _تنھام نزار… خواھش میکنم… با من بمون. برگرد پیشم. برگرد پیشم… با ناامیدی و اندوه بار دیگر لبھای سرد و بی حسش را بوسید و زمزمھ کرد: _خواھش میکنم برگرد پیشم. تنھام نزار. بار دیگر با چشمان تار از اشک بھ صورت بیرنگش نگاه کرد کھ با دیدن لرزش…