رمان عشق با چاشنی خطر Archives - صفحه 9 از 9 - رمان دونی

دسته‌بندی: رمان عشق با چاشنی خطر

رمان عشق با چاشنی خطر

رمان عشق با چاشنی خطر پارت 10

  بعدشم لباش به شکل پوزخند کج شد و خودش و کشید عقب نگام افتاد به دستم که خانم دکتر ازم خون گرفته بود این کی از من خون گرفت که من نفهمیدم. این خانم دکترم که همچین با خنده نگام میکرد که نگو از این ورم همچین این قلبم تند میزد که دیگه تحمل نکردم و سریع بلند شدم

ادامه مطلب ...
رمان عشق با چاشنی خطر

رمان عشق با چاشنی خطر پارت 9

  میگیرن ممد رفیق پا بندست🎵 همه ی کاراش با خندس اگه باهاش رل بزنی ممد شوهر آیندس🎵 ممد که شیکه آره سرش تو کارو باره کسی چپ نگاش کنه🎵 سری میشه تیکه پاره سریع میشه تیکه پاره اصن مگه هست توی دنیا🎵 کسی بگه ممدو دوست نداره ممدا پای شیطونین خوراک قر و مهمونین🎵 ممدا سیگاری نیستن اکثرا قلیونی

ادامه مطلب ...
رمان عشق با چاشنی خطر

رمان عشق با چاشنی خطر پارت 8

  بعدم بدون توجه به آراد شروع کرد به خوردن بقیه هم از این کارای اشکان میخندیدن و سرشونو انداختن پایین و شروع کردن به خوردن اما آراد تا آخری هیچی نخورد. غذامو که خوردم بلند شدم که اشکان:ببخشید من میتونم خصوصی با آرام خانم حرف بزنیم بابا:بله بفرمایید. دخترم اشکان و راهنمایی کن _باشه رفتم سمت اتاقم.به در اتاق

ادامه مطلب ...
رمان عشق با چاشنی خطر

رمان عشق با چاشنی خطر پارت 7

  _من رشته ی مهندسی رو دوست ندارم و تو خانواده مونم تنها کسی هستم که مهندسی نمی خونم و بجاش پزشکی می خونم و اینکه من هیچ نیازی به سهام شرکت ندارم ونمی خوامش اشکان این بار مستقیم به من نگاه کرد. چشماش سرد و مغرور بود که باعث شد از سردی چشماش به خودم بلرزم و سریع چشمامو

ادامه مطلب ...
رمان عشق با چاشنی خطر

رمان عشق با چاشنی خطر پارت 6

  _دایی من یکی دیگه رو دوست دارم بعدم این پسره اصلا خواستگار من نیومده معلومه که اونم راصی نیست دایی: اگه اینجوری که تو میگی باشه و اونم راضی باشه میتونی باهاش صحبت کنی و یک قرداد توافقی بین خودتون دوتا باشه که بعد از یه سال از هم طلاق بگیرید چطوره؟ _عالیه ولی چطور به امیر بگم اگه

ادامه مطلب ...
رمان عشق با چاشنی خطر

رمان عشق با چاشنی خطر پارت 5

  که یه موتوری وایساد موتورش از اون خفنا بود. پسره از موتورش پیاده شد ولی کلاهشو بیرون نیورد همونجوری اومد سمتمون و گفت:مشکلی پیش اومده خانم؟ _مزاحمم شدن موتوری رو به پسره کرد و گفت:بزنید به چاک مزاحم:اگه نزنم به چاک چی همون موقع موتوریه رفت جلو شو یدونه مشت زد تو دهنش که پسره پخش زمین شد اون

ادامه مطلب ...
رمان عشق با چاشنی خطر

رمان عشق با چاشنی خطر پارت 4

  ماشه رو کشید اژدها:آخ نمیدونستم چیکار کنم اگه میمرد چی آخه چرا این بشر اینقدر دیوونه هست دست غلام داشت میومد پایین و اژدها هم نتونست تعادل شو حفظ کنه و داشت میوفتاد که دستشو اورد بالا اول اون دست غلام که اصلحه داشت و زد و بعد دست دیگه شو و بعد دو تا پاهاشو و خیلی دقیق

ادامه مطلب ...
رمان عشق با چاشنی خطر

رمان عشق با چاشنی خطر پارت 3

  حتی چشماشم دیده نمیشه و زیر دست یه نفر تربیت شده اونم داییش سرهنگ راشد که هیچ کس جلوش جرئت نفس کشیدنم نداره و توی تیراندازی و کونگ فو رقیب نداره به اژدهای دیوونه آموزش میده و اژدها تو سن ۱۸ سالگی وارد اداره پلیس میشه و تا الان که ۷ سال میشه سخت ترین ماموریت ها رو قبول

ادامه مطلب ...
رمان عشق با چاشنی خطر

رمان عشق با چاشنی خطر پارت 2

  رسیدم سر خیابون و ماشین امیرو دیدم ولی از خودش خبری نبود که امیر:سلام خانم خوشگله کجا میری برسونمتون _هییی ترسیدم برگشتم سمتش و با دیدن بستنی های توی دستش چنان ذوق کردم که نگو بستنی ها رو ازش گرفتم و پریدم تو ماشین و شروع کردم به خوردن امیر:یکیشو برای خودم خریده بودما هر دو تا بستنیو دهنی

ادامه مطلب ...
رمان عشق با چاشنی خطر

رمان عشق با چاشنی خطر پارت 1

      خلاصه رمان: دختری به نام آرام که بر خلاف اسمش یه دختر شر و شیطونه و سوگلی خانواده ی رستگار. تمام اعضای خانواده ی آرام مهندسن ولی آرام هیچ علاقه ای به مهندسی نداره و پزشکی می خونه و برای اینکه بین خانواده ی رستگار و فروزنده که سال ها با هم دشمنن صلح به وجود بیاد

ادامه مطلب ...