رمان عشق ممنوعه استاد Archives - صفحه 6 از 13 - رمان دونی

دسته‌بندی: رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 109

دستمو توی هوا تکونی دادم و با صدایی که انگار از ته چاه بیرون میومد نالیدم : _خوبم فقط یکدفعه سرم گیج رفت _بیا بریم یه کم داخل بشین تا حال سرجاش بیاد در تایید حرفش سری تکون دادم و بی حال داخل روی تخت چوبی نشستم و سرم رو به پشتی قدیمی قرمز رنگی تکیه دادم ولی اصلا حالم

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 108

با نفس های بریده دستی به موهای خیس شده جلوی پیشونیش کشید و به عقب هُلشون داد _بایدم دیوونه بشم وقتی شوخی خرکی های تو تمومی ندارن به سمتم حمله کرد که با جیغ کوتاهی که کشیدم دور دیگه ای دور حوض چرخیدم چشم از هم برنمیداشتیم و درگیر هم بودیم که گُل بانو وحشت زده وارد حیاط شد و

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 107

با دیدن مقداری میوه توی ظرف کوچیکی چشمام برقی زد و ظرف رو برداشتم و بی معطلی همونجا روی زمین نشستم و شروع کردم به خوردنشون با چشمای بسته هر تیکه از کیوی که توی دهنم میزاشتم آنچنان لذتی میبردم که هر کی میدیدم فکر میکرد دارم چی میخورم بعد از اینکه همه میوه ها رو خوردم تازه حس کردم

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 106

اون داد و بیداد میکرد ولی من انگار کر شده باشم توی دنیای دیگه ای سیر میکردم همش ذهنم حول و هوش آراد میچرخید که دروغا و بازی های من چه بلایی سرش آورده بودن بدون اهمیت به سرزنش هاش ، گوشی رو توی دستای لرزونم محکم گرفتم و با بغض نالیدم : _میخوام برگردم باید ببینمش _چیییییییییی ؟؟؟ با

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 105

بالاخره به حرف اومد و گفت : _ولی شنیدم انگار حالش خیلی بده و مشکلی داره چون اصلا از اتاقش بیرون نمیاد فقط هر از گاهی دکتر میاد بهش سر میزنه هر کلمه ای که میگفت نفسم تنگ و تنگ تر میشد و حس میکردم چطور دارم خفه میشم دستمو روی سینه ام گذاشتم و خفه لب زدم : _مطمعنی

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 104

قاشق رو داخل کاسه گذاشت و با تعجب گفت : _چی ؟؟ بو ؟؟ دستمو جلوی دماغم گذاشتم و با صورتی درهم سری تکون دادم _آره بوش خیلی بده !! چشماش گرد تر از این نمیشد با تعجب کاسه رو جلوی دماغش گرفت و شروع کرد پشت سر هم بو کشیدنش _این که بویی نمیده میدونی شبیه …… با خنده

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 103

میدونستم همه حرفاش به شوخی و از ته دلش نیست و برای اینکه سر به سرم بزاره اینطوری میگه ولی نمیدونم اون لحظه چه مرگم شده بود که الکی عصبی شده و نمیتونستم خشمم رو کنترل کنم چون یکدفعه درست عین دیوونه ها سر جام نیخیز شدم و با اخمای درهم غریدم : _بیا ببینم چیکار میخوای بکنی هااا ؟؟

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 102

با درد خم شدم و شروع کردم به پست سرهم عوق زدن ، طوری که هرچی خورده و نخورده بودم بالا آوردم و تازه بود که راه تنفسم آزاد شد با نفس نفس دستمو جلو بردم و شیر آب رو‌ باز کردم و مشت پر آبی به صورتم پاشیدم ، حس میکردم چطور عرق سردی روی کمرم نشسته و پاهام

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 101

اول چون حرف نمیزدم و از نقشه هام برای کسی نمیگفنم چون نمیخواستم همه چی لو بره ولی الان که همه چی تموم شده بود برام مهم نبود کسی بفهمه یا نه !! مخصوصا امیری که الان بهش احتیاج داشتم که برام کاری انجام بده و باید دیدش رو‌ نسبت به آراد بهتر میکردم تا حداقل بره و‌ خبری ازش

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 100

درست عین دیونه ها سرمو به اطراف تکونی دادم و ناباور زمزمه کردم : _نه نه داری دروغ میگی !! با تمسخر گفت : _کدوم قسمتش به مذاقت خوش نیومده که میگی دروغه ؟! هووووم ؟؟ عصبی دستی به اشکای روی گونه هام کشیدم و‌ پسشون زدم _آراد هیچ وقت حاضر نمیشه بلایی سر من بیاد _مطمعنی ؟! فین فین

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

عشق ممنوعه استاد پارت 99

واااای نکنه اشتباهی توی سیم کارت ذخیرشون کردم و موقعی که درش آوردم و شکستمش دیگه هیچی توی حافظه اصلی خود گوشی نمونده وا رفته روی زمین نشستم و گیج و منگ به گوشی کهنه و قدیمی توی دستم خیره شدم ، من احمق حالا باید چیکار میکردم ؟! نمیدونم چند دقیقه ای رو اونطوری گیج خیره گوشی توی دستم

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 98

سعی کردم به آرامش دعوتش کنم پس دستمو جلوش گرفتم و گفتم : _نه تا زمانی که ندونن کجام هیچ خطری نیست !! با استرس دستی به پیشونیش کشید _وااای مگه تو دیوونه ای دختر که با همچین آدمایی درمیفتی ؟؟ _میخوای بزارم گند بزنن به محله و همه رو معتاد کنن ؟؟ ضربه آرومی به شونه ام کوبید _بتوچه

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 97

هنوز قدم از قدم برنداشته بودیم که صدامون زد _اول بگید کجا بعد برید؟! نیم نگاهی به زهرا انداختم بلکه دروغی چیزی سرهم کنه ولی اونم گیج تر از من فقط داشت بِرُ بِر منو نگاه میکرد به اجبار لبخند دستپاچه ای روی لبهام نشوندم و به دروغ خطاب به گُل بانو لب زدم : _میخوایم بریم پیش یکی از

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 96

هنوز داشت غُر میزد که در باز شد با دیدن من حرف توی دهنش ماسید و‌با تعجب لب زد : _تویی ؟؟ مگه نگفتی نمیتونی بیای خونمون دستپاچه به دروغ گفتم : _آره خیلی کار داشتم ولی چون حوصله نداشتم فعلا بیخیالشون شدم کنایه وار آهااانی زیرلب زمزمه کرد و‌ درحالیکه در رو همونطوری باز میزاشت و‌خودش وارد خونه میشد

ادامه مطلب ...
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 95

مطمعن بودم از زور ضعف بیهوش میشدم چون چیزی دیگه توی معده ام باقی نمونده بود که بالاش بیارم با نفس نفس مشتم رو پُر آب کردم و‌ با تموم قدرت توی صورتم پاشیدم چندبار پشت سرهم این کارو تکرار کردم از سردی بیش از حد آب برای ثانیه ای حس کردم نفسم گرفت ولی کم کم حالم سر جاش

ادامه مطلب ...