رمان غرق جنون پارت 68
حرص دروغ و پنهان کاری اش را میخوردم یا این پررویی بی حد و اندازه اش را؟! دیوانه شدم و با این که تنم را تنگ میان آغوشش نگه داشته بود اما زبانم به تنهایی میتوانست جور باقی اعضا را هم بکشد. مثل ابر بهار اشک میریختم و بی توجه به گلویی که از