رمان نفوذی پارت 10

رمان نفوذی پارت 10 5 (1)

37 دیدگاه
  نگاهمو از شبنم گرفتم و به جلو نگاه کردم… ماشین مشکی رنگی بود… از این ماشین خفنا که اسمشون نمیدونستم… عصبی ی ابرومو بالا دادم و گفتم: بزار ی دوتا حرف بزنم بهش وگرنه دلم خنک نمیشه… شبنم ماشین خاموش کرد و گفت: وایسا منم بیام… با هم از…
۰۸۵۸۴۲

رمان نفوذی پارت 9 0 (0)

7 دیدگاه
  نگاه نکردم کی و تماس وصل کردم.. -الو؟ -الو سلام،تو هنوزی خوابی؟ بیدار شو بابا…الان میام دنبالت .. دستی به صورتم کشیدم و گفتم: بیای دنبالم؟! برای چی؟ -بریم خونه چند تا از دوستای باران،ببینیم دوستاش خبری ازش ندارن… -وای خدا…اصلا حواسم به باران نبود.. باش،فعلا -فعلا تماس قطع…
۰۸۵۹۰۱

رمان نفوذی پارت 8 5 (1)

2 دیدگاه
  …بهروز کمی مکث کرد و ادامه داد: پسری به اسم ارمان و دختری به اسم هانا داره… رییس بخوایید امار همدستاشم براتون در میارم؟ مسیح دستی به موهاش کشید و گفت: نه ..نیازی نیست …میتونی بری… :::::مسیح::::: من کسی نیستم که هر کسی ضربه ای بهم زد این کاروشو…
رمان نفوذی پارت 7

رمان نفوذی پارت 7 5 (1)

4 دیدگاه
  از کنارم رد شد و رفت طبقه ای پایین… اینقدری که از این یاشار میترسم از مسیح نمیترسم … این خیلی زیرک و باهوش تر از مسیح!… باید با دقت کارمو انجام بدم که کسی شک نکنه بهم… ولی این یاشارم کاراش خیلی مشکوک ! نمیدونم چی تو سر…
۰۹۵۸۰۸

رمان نفوذی پارت 6 5 (1)

2 دیدگاه
  با نگاه هیزی که داشت گفت: -عه..تازه اومدم که نگاهی به سر تا پام انداخت و با همون نگاهش گفت: -بد مصب عجب هیکلی هم ساخته! -چشمتُ گرفته؟! با خنده پوزخندی بهش زدم و از کنارش رد شدم چند قدم زیادی ازش دور نشده بودم که با حرفی که…
رمان نفوذی پارت 5

رمان نفوذی پارت 5 5 (1)

بدون دیدگاه
  رو به مامان با لب های اویزون گفتم: مامان خب منم حوصلم سر میره توی خونه،ولی تقصیر شبنم ..منو وسوسه میکنه که برم بیرون… هنوز جملم تموم نشده بود که شبنم از در اشپز خونه اومد داخل و معترضانه گفت: اسممو شنیدم که اسممو اورد؟ چی تقصیر شبنم؟ هانا…
رمان نفوذی پارت 4

رمان نفوذی پارت 4 0 (0)

8 دیدگاه
  فردا دوباره بهش زنگ میزنم ببینم چرا دختر گور به گور شده گوشیش خاموشِ؟؟ منم نگران کرده الکی! گوشی روی تخت پرت کردم، دیگه از بی خوابی داشت سرم منفجر میشد و خوابیدم‌. “میلاد” _پس فردا جنس هارو وارد میکنه؟! _اره ،جاساز کردن توی عروسک ها _اینطور که میبینم…
رمان نفوذی پارت 3

رمان نفوذی پارت 3 5 (1)

6 دیدگاه
  “هانا” بعد از خدافظی از سوگل،شبنمُ رسوندم خونه‌ و ماشینُ به سمت خونه روندم. تو فکر این بودم که حالا به مامان چی بگم؟ راستشو بگم؟ آره راستشو میگم،میگم حواسم به ساعت نبود. امیدوارم قانع بشه!   ************* ماشینُ توی پارکینگ پارک کردم و ماشینو قفل کردم. خم شده…
رمان نفوذی پارت 2

رمان نفوذی پارت 2 5 (1)

8 دیدگاه
_اره پسرش توی ایران کاراشو ردیف میکنه _کینطور،پس آمارِ این پسرشم برام در بیار _حله و صدای بوق آزاد توی گوشم پیچید گوشی به دستم ضرب گرفتم باید بفهمم نقشت چی و چی تو سرته! “هانا” غرزنانه رو به شبنم گفتم: _بلند شو بریم بیرون که حوصلم سر رفته. شبنم…
۱۰۰۵۳۹

رمان نفوذی پارت 1 3 (2)

27 دیدگاه
“رمان نفوذی” ژانر: عاشقانه نویسنده : الهه کرامتی “به نام انکه جانم در دست قدرت اوست” #مقدمه (آیا چیزی در مخیلهٔ آدمی می گنجد که قلم بتواند آن را بنگارد،اما جان صادق من آن را برای تو ترسیم نکرده باشد چه حرف تازه ای برای گفتن مانده است یا چه…