InShot 20220618 131458773 1

هم دانشگاهی جان پارت ۵۳ 0 (0)

بدون دیدگاه
.       بدون توجه به نوتیف روی صفحه رمز گوشیو زدم و وارد شدم اول از همه رفتم سراغ اون نوتیف و اون پیام آریا نبود کی بود؟. وارد صفحه ی چتش شدم نوشته بود:. سلام خوبی؟ ببخشید مزاحم شدم این همون یارویی بود که داداشش برام عکسه…
InShot 20220618 131458773 1

هم دانشگاهی جان پارت ۵۲ 0 (0)

6 دیدگاه
.       محکم در اغوشش گرفتم.. راست میگویند که خواهر تیکه ای جواهر است و بس! حتی اگر پشت به تو باشد.. رامتین: اه بابا بس کنین. با این چندش بازیاتون محبوبه از آغوشم دل کند و رو به رامتین آشفته گفت: حسودی دیگه..حسود بعد هم با لبخندی…
InShot 20220618 131458773 1

هم دانشگاهی جان پارت ۵۱ 0 (0)

1 دیدگاه
.       از در پاساژ هم حتی زدیم بیرون حالا رامتین بدو من بدو این چند روز به اندازه ی کل‌ ورزش های نکرده ی عمرم دوییده بودم با نفس نفس به رامتین گفتم: وایی من دیگه‌ نمیتونم اوف نفسم برید اونا که کاری نمیتونن بکنن ولشون کن…
InShot 20220618 131458773 1

هم دانشگاهی جان پارت ۵۰ 0 (0)

6 دیدگاه
.       رامتین: خب خانوما اول بریم کدوم سمت؟ باید میرفتم هرچه زودتر اسباب بازی های نیکا رو میخریدم چون دیگه درگیر خریدای دیگه میشدم و یادم میرفت _ من میرم برا نیکا اسباب بازی هاشو بخرم. زود برمی‌گردم اگه ندیدمتون بهتون زنگ میزنم محبوبه: خب چه کاریه…
InShot 20220618 131458773 1

هم دانشگاهی جان پارت 49 0 (0)

1 دیدگاه
.       وسط بچها قرار گرفته بودم و نمیتونستم نگاهمو به پنجره بدمو اشک بریزم سعی کردم آروم باشم من یه داداش داشتم به نام رامتین که از هر مردی مرد تر بود اون پشتم بود و من نباید خالی میکردم اما حرفای آریا چی؟ اگه کار خطایی…
InShot 20220618 131458773 1

هم دانشگاهی جان پارت 48 0 (0)

3 دیدگاه
.       +…..؟! رامتین:قربانت تو خوبی؟ خوشی؟ +…..؟! رامتین: عصری پرواز داریم..دیگه داریم میایم +…..؟! رامتین: خوبه الان..بهتره..اما بالاخره اثراتش هست میدونستم داره راجب من می‌پرسه +…………..؟! رامتین: نه   .       +…..؟! رامتین:قربانت تو خوبی؟ خوشی؟ +…..؟! رامتین: عصری پرواز داریم..دیگه داریم میایم +…..؟! رامتین:…
InShot 20220618 131458773 1

هم دانشگاهی جان پارت ۴۷ 0 (0)

1 دیدگاه
.       _مائده الان تو مطمئنی نمیای؟ مائده: اره بابا..مطمئنم شما برین خوش باشین..من یکمی کار دارم جزومو کثیف نوشتم می‌خوام تمیز نویسش کنم حموم برم همه ی لباسامم می‌خوام بشورم _ اوووه باشه..چیزی نیاز نداری؟ مائده: نه فداتشم _ قربونت..میری بالا بچها رو هم صدا بزن بیان…
InShot 20220618 131458773 1

هم دانشگاهی جان پارت 46 0 (0)

3 دیدگاه
.       مائده: آروم باش دلوین..چرا خونت جوش میاد؟ ما رفیقاتیم دلوین هرچی هم بشه حتی اگر تو مقصر هم باشی ما پشت توییم نه پشت طرف مقابلت اما خب یسری حرفا رو باید گفت یگانه: مائده راست میگه دلوین..مبینا که چیزی نگفت انقد عصبی شدی تو که…
InShot 20220618 131458773 1

هم دانشگاهی جان پارت ۴۵ 2 (1)

2 دیدگاه
.     صدای زنگ پیامکم انقد زیاد بود که استاد از درس دادن دست کشید و خطاب به همه گفت: دوستان عزیز لطفاً وقتی که تشریف میارید سر کلاس گوشی هاتون رو بیصدا کنید یا خاموش ممنون ومتشکرم مرتیکه سنش هم اندازه بابای من بود خودشو دوست ما فرض…
InShot 20220618 131458773 1

هم دانشگاهی جان پارت ۴۴ 0 (0)

9 دیدگاه
.       صبح ساعت ۶ با صدای آلارم گوشیم از خواب بیدار شدیم مبینا هنوز خواب بود با کلی تکون دادن و جیغ جیغ بالاخره بیدارش کردم بعدم رفتم وضو گرفتم نمازمو خوندم و از اتاق زدم بیرون بچها دور میز جمع شده بودن انقد خسته بودیم هممون…
InShot 20220618 131458773 1

هم دانشگاهی جان پارت ۴۳ 0 (0)

4 دیدگاه
.       پس از ساعت ها بالاخره عزم رفتن کردیم کلی حالم بهتر شده بود تا بوده همین بوده وقتی حالم بد بود خوبم میکردن ساعت هشت شب بود هوای تاریک و قدم زدن تو این هوا حال ادمو زیر و رو میکرد همگی دستای همدیگه رو گرفتیم…
InShot 20220618 131458773 1

هم دانشگاهی جان پارت ۴۲ 0 (0)

12 دیدگاه
.       کیفمو برداشتم و از در رستوران زدم بیرون آرتین هم پشت سر من اومد بیرون مبینا: بچها میگم من یه پیشنهاد دارم محبوبه: چه پیشنهادی؟ مبینا: راهی که تا دریا نیست بیاین پیاده بریم هوا هم خوبه کمرم درد گرفته بخدا از بس نشستم منم حالی…
InShot 20220618 131458773 1

هم دانشگاهی جان پارت ۴۱ 2 (1)

4 دیدگاه
.     محبوبه: الهی خدا به همتون یکی از این ارتینا بده من از دستتون راحت شم میخواستم جوابشو بدم که یگانه گفت یگانه: حرف بدی زدی..خیلی حرف بدی زدی آخ زد تو خالاا _ دور از همه ی این شوخی ها این حق مائده اس که همچین همراهی…
InShot 20220618 131458773 1

هم دانشگاهی جان پارت ۴۰ 0 (0)

4 دیدگاه
.   اریاتون😁 نزدیک و نزدیک در میشد استرس منم بیشتر میشد من نمیدونم مگه الان عروس نباید استرس داشته باشه ایششش اومد ماشینشو کنار ماشین من و یگانه پارک کرد بچه ها پشتشون به مابود و ما دیده نمیشدیم آروم از ماشین پیاده شد با یه دسته گل بزرگ…
InShot 20220618 131458773 1

هم دانشگاهی جان پارت ۳۹ 0 (0)

7 دیدگاه
.     گوشیمو برداشتم و وارد پیام رسان شدم قسمت سرچ رو زدم و اسم آرتین رو پیدا کردم زدم روش قسمت تایپ رو زدم براش نوشتم “سلام اگه میخوای مائده رو ببینی بیا چالوس حس میکنم زمان خوبیه برای صحبت” سریع جواب داد “سلام حتما میام ممنونم تا…