رمان گلاویژ پارت 155
سری به نشونه منفی تکون داد و بادلخوری گفت: _نمیخوام.. دیگه دلم باهاش صاف نمیشه.. دیگه نمیخوام ادامه بدم.. آدم رفتنی بالاخره میره… امروز نره فردا میره! منو بیخیال.. توبرو یه فکری به حال خودت بکن که یه جوری گند زدی فکرنمیکنم به این زودی گلاویژ راضی به برگشتن به تو بشه! _یعنی چی راضی بشه؟؟ دروغه رو اون