رمان آس کور

رمان آس کور پارت 132 4.4 (78)

5 دیدگاه
    حامی هنوز آن عکس منحوس را هضم نکرده بود، جا برای عکسی جدید نداشت. پاهایش به زمین چسبیده بودند و ابدا دلش نمیخواست حتی دستش هم به آن گوشی بخورد.   _ یا فاطمه ی زهرا، خدا میدونه باز چی فرستادن…   بردیا دست مشت شده اش را…
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 272 4.5 (72)

1 دیدگاه
        فشاری به دستم اورد و مهربون گفت: -نگران نباش عزیزم قول میدم زود برگردیم..دنیزم که میره پیش مامان تنها نیست…   سرم رو تکون دادم و سورن ادامه داد: -دیگه به هیچی فکر نکن..داریم میریم چند روز حسابی خوش بگذرونیم تا حال و هوای پرند خانوممون…
رمان مانلی

رمان مانلی پارت 75 4.5 (83)

1 دیدگاه
          صبح که از خواب بلند شدم آنقدر دیر شده بود که خجالت می‌کشیدم از اتاق بیرون بزنم.   این عمارت قوانین خودش را داشت و من عادت به تا لنگه‌ی ظهر خوابیدن داشتم.   خیالم راحت بود که نامی به سرکار رفته و نیازی نیست…
رمان حورا

رمان حورا پارت 204 4.3 (192)

5 دیدگاه
            با صدای در اتاق مشترکش با لاله، سریع و ناخواسته دستی به صورتش کشید، نمیخواست کسی بفهمد، نمیخواست فعلا لاله به چیزی شک کند، همینکه بدانند حورا رفته کافی بود، باید واکنش‌ها را میدید!   از جا برخاست، برگه‌ی آزمایش و نامه را تا…
سکوت تلخ

رمان سکوت تلخ پارت 30 4.5 (152)

7 دیدگاه
        از جوابش تمام آن خشم و عصبانیتی که از کیارش داشتم را فراموش میکنم   دلم میخواست محکم ببوسمش   فکر نمیکردم اینطور او را سنگ رو یخ کند   دستانش را میگیرم ، نزدیکش میشوم   طوری که کاملا به قفسه سینه اش می چسبم…
رمان هامین

رمان هامین پارت 149 4.6 (20)

5 دیدگاه
          یه لحظه یادم رفته بود تو طبقه‌ی اجتماعی ما چیزی به اسم اولین بار و باکره بودن معنی نداره!   کسی تو قید و بند این چیزها نیست و حتی در حدی نیست که بهش فکر هم بکنیم.   اما حالا چی‌ شده که هامین…
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 288 4.4 (106)

1 دیدگاه
            یزدان که صدای قدم های نسرین که او هم حالا وارد اطاق گندم شده بود را از پشت سرش می شنید ، بدون آنکه به عقب سر بچرخاند ، چشم غره ای اساسی ای به گندم رفت و خم شد و زیر تخت را…
رمان ماهرخ

رمان ماهرخ پارت 139 4.4 (94)

بدون دیدگاه
          شهریار ناراحت شد اما این قصه سر دراز داشت… باید صبوری کرد…   -درست میشه ماه منیر… درستش می کنم… نمیزارم زنم جلوی چشام همینجوری پر پر بشه… می تونیم… می تونیم دوباره بچه دار بشیم…!!!     ماه منیر با اشک هایی که پر…
IMG 20230806 171724 041

رمان دلارای پارت 330 4.2 (245)

8 دیدگاه
      عکس را سرجایش برگرداند   _ داشتم پاتختی رو گردگیری میکردم   ساینا پوزخند زد   _ گردگیری یا فضولی؟   ابروهایش را درهم کشید و حرفی نزد   کنجکاو بود اما نه کنجکاو عکس های این زن!   تنها از دیدن مردهای آشنای درون عکس تعجب…
رمان آس کور

رمان آس کور پارت 131 4.3 (107)

7 دیدگاه
        چند قلپ از آب را با ولع نوشید و حتی مزه اش را هم نفهمید. فقط نیاز داشت دهان و گلویش را از بی آبی نجات دهد.   رفته رفته حس به زبانش برگشت و از طعم شوری آب، عقی زد. تمام محتوای دهانش را بیرون…
رمان حورا

رمان حورا پارت 203 4.3 (229)

31 دیدگاه
          راوی     نامه در دستش بود، روی تختی نشسته بود که سالها شاهد زنانگی‌های معشوقش بود. خیره به کلماتی که نمیفهمیدشان، خیره به ان حرف‌ها، خیره به اتاق خالی از لباس‌هایش…   نگاهش به بالش روی تخت افتاد، شاید تنها چیزی که از او…
سکوت تلخ

رمان سکوت تلخ پارت 29 4.5 (182)

5 دیدگاه
        سرم روی شانه می چرخد و حین آن لبهای هاکان است که به بناگوشم می چسبد   تنم را بیشتر به خود می فشارد و پیش چشم کیارش زیر گوشم پچ میزند   – فیلم بردار اصرار داره که یه رقص دونفره بگیره…   گیج نگاهش…
رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 155 4.2 (11)

2 دیدگاه
      〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰   نمی‌داند برای چندمین بار است که ” حضورت به اندازه‌ی کافی اذیت کننده هست!” در ذهنش بانگ می‌زند. از کاری که انجام داده بود، پشیمان بود!   آن حالی‌ هم که آلاله داشت، عذاب وجدانش را دو چندان می‌کرد.   از وقتی آلاله آن را…
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 271 4.3 (81)

بدون دیدگاه
      لبخند نرم نرمک روی لبم نشست و دلم براش پر کشید..   چقدر خوشگل و متفاوت احساساتش رو نشون میداد و چقدر لحن بی قرار و پر حرارتش رو دوست داشتم….   امروز اصلا ندیده بودمش و همین یک روز انقدر دلتنگم کرده بود…   اگه باهاش…
رمان شاه خشت

رمان شاه خشت پارت 89 4.5 (119)

3 دیدگاه
      با ترس به اطرافم خیره شدم، انگار که فرستنده این پیغام در جمع مهمانان باشد.   دقیقاً نمی‌دانستم باید چکار کنم، چرا ساده‌انگارانه تصور می‌کردم سایه گذشته تاریک از سرم رفته است؟   دست‌هایم به‌وضوح می‌لرزیدند. شاید آبی به دست و رویم می‌زدم و بعد فکرم به…