رمان تارگت پارت 296
در حالی که جامون عوض شده بود و حالا من داشتم به این خشم و عصبانیت و غیرتی که خیلی دیر خودش و به نمایش گذاشت می خندیدم و اون لحظه به لحظه بیشتر آتیش می گرفت.. انقدری که دوباره اومد سمتم.. یقه لباسم و گرفت و من از حالت درازکش شده به نشسته درآورد و