رمان رز های وحشی پارت 26
گشنش شده بود و وقتی گشنش میشد عصبی شدن طبیعی بود براش. دستی در هوا تکان داد – به جهنم اصلا هیچی نمیخوام تو سکوتی طولانی زمان گذشت و صدای قار و قور معده ی رز که تو ماشین پخش شد میکائیل ناخواسته لبخند محوی زد. وَ رز دستش رو روی شکمش گذاشت و انگار