رمان عشق با چاشنی خطر پارت 40
خودمو به آشپزخونه رسوندم. دوتا مسکن رو بدون آب خوردم و بعدش رفتم سمت جعبه کمک های اولیه. اول اون تیکه شیشه رو از دستم بیرون اوردم. بتادین رو برداشتم و ریختم روی دستم که سوزشش ده برابر شد. دستمو بستم. از آشپزخونه بیرون اومدم و برگشتم تو اتاقم و درشو قفل کرد، دوباره امتحانش کردم که قفل باشه