فروشگاه لوازم آرایشی و بهداشتی کیو فیس

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان آوای نیاز تو
رمان آوای نیاز تو

رمان آوای نیاز تو پارت 255

    فکش منقبض شد که حرصی ادامه دادم _می‌دونی! نباید به حرف فرزان گوش میدادم اون‌ گفت بیام بهت حقیقت و بگم اون گفت تو پدر این بچه ای حق داری بدونی اون بود که گفت یه فرصت دیگه به خودتون بدید اما تو!… تو هنوز‌ همون نامرد قبلی

ادامه مطلب »
رمان جرئت و شهامت

رمان جرئت و شهامت پارت ۱

#رمان_جرئت_و_شهامت   ♧♧♧♧♧ صدای نم نم باران خواب را از چشمانم ربوده بود. هر کاری کردم نتوانستم چشمان منتظرم را با شهر خواب آلود همراه سازم. از جايم بلند شدم.   آرام آرام بـه سمت حياط حرکت کردم. صدای چک چک باران نزديک و نزديکتر می شد. فضا مملو از

ادامه مطلب »
رمان حورا
رمان حورا

رمان حورا پارت 66

        از ان روز هم یک هفته‌ای گذشت، هفته‌ای که کیمیا با من مهربان‌تر شده بود، قباد بی توجه‌تر از قبل، لاله و مادرجان هم طعنه‌های کلامشان بیشتر!   دیگر داشتم به این وضعیت غیرعادی، عادت میکردم. روزانه در اتاق به سر می‌بردم و شبانه هم گاهی

ادامه مطلب »
رمان

دانلود رمان سقوط برای پرواز pdf از افسانه سماوات

  خلاصه رمان:   حنانه که حاصل صیغه ی مریم با عطا است تا بیست و چند سال از داشتن پدر محروم بوده و پدرش را مقصر این دوری می داند. او به خاطر مشکل مالی، مجبور به اجاره رحم خود به نازنین دخترخوانده عطا و کیامرد میشود. این در

ادامه مطلب »
رمان طلوع
رمان طلوع

رمان طلوع پارت ۱۲۰

      نیم ساعتی از وقتی که مامانش در و محکم بهم کوبید و رفت، گذشته…..   از همون موقع تا حالا رو مبل نشستم و تکون نخوردم….   معلومه از بارمان حساب میبرن وگرنه با یه لگد از خونه ی پسرشون بیرونم میکردن…. اما از برخوردش واهمه دارن….

ادامه مطلب »
رمان گلادیاتور
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 215

          یزدان به سرعت بازوی گندم را گرفت و او را بالا کشید .       ـ چی کار می کنی با خودت ؟       گندم ترسیده تر از ثانیه های قبل ، دستانش را به دور گردن او حلقه نمود و خودش

ادامه مطلب »
رمان نگار
رمان نگار

رمان نگار پارت 7

  با شنیدن جوابم سریع راهشو گرفت رفت داخل و بعد از چند دقیقه هم مامان با یه روسری اومد ، پرتش کرد تو بغلم و . رفت … هنوز از دستم شاکی بود ، منم قصد معذرت خواهی نداشتم چون در اون صورت مجبور بودم به خواست دلشون راه

ادامه مطلب »
رمان نغمه دل

رمان نغمه دل پارت ۴۰

  (مائده) خسته شدم بودم و عین مرغ سر کنده بال بال میزدم تو خونه در و دیوار خونه انگار داشتن بهم هجوم میاوردن تصمیم گرفتم برم قدم بزنم تا بلکه از فکر علی بیام بیرون حاضر شدم دیدم گوشیم زنگ خورد اقا محسن بود حالا باید چکار میکردم باهاش

ادامه مطلب »
رمان خدمتکار عمارت درد فصل دوم

پارت 4 فصل دوم

    یه هفته گذشته بود و من هیچکاری نکردم … شبا نمیتونستم بخوابم خیلی بد هواشو کرده بودم عکساشو هر شب میزارم جلو روم نگاه میکنم چرا اینقدر خنگم چرا غرورم نزاشت بمونم باهاش من خیلی پشیمونم خیلی…   خودم باید یه کاری می کردم بعد به هفته بدون

ادامه مطلب »
رمان هامین
رمان هامین

رمان هامین پارت 39

      اولین بار بود آقا محمودو اینقدر عصبانی می‌دیدم.   و اولین بارهم بود که می‌دیدم بااین لحن تند صحبت می‌کنه.   انگار به سختی سعی می‌کرد خشمشو کنترل کنه.   _ آقا جون…   _ کافیه.   نساء خاتون بود که بحثو متوقف کرد و دستشو روی

ادامه مطلب »
رمان تارگت
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 345

          * – گوشی و یه کم بگیر عقب بذار واضح ببینمت دیگه.. چرا دوربین و می کنی تو یه جات؟ در جواب تشر آفرین.. با اکراه گوشی و از صورتم فاصله دادم و دستی لا به لای موهام کشیدم.. در واقع هر وقت با اصرار

ادامه مطلب »
رمان آوای نیاز تو
رمان آوای نیاز تو

رمان آوای نیاز تو پارت 254

  ×   رو تختم‌ نشسته بودم و پوست لبم و می‌کندم و اصلا دوست نداشتم اون آزمایش لعنتی و بدم! بدجور ترس تو دلم‌ می‌نداخت و از طرفی فکر این که وقتی اونجا اون آزمایش و بدم‌ به چشم پزشک و بقیه چه آدمی دیده می‌شدم بدتر با روح

ادامه مطلب »

رمان های کامل

دسته‌ها