فروشگاه لوازم آرایشی و بهداشتی کیو فیس

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان رسپینا

رمان رسپینا پارت 159

اومده بودیم جایی که عشقمون شروع شد نشسته بودیم و توی بغل رادان لم داده بودم ، احساسی که داشتمو به زبون آوردم _ میدونی خیلی عاشقتم ؟ _ میدونم ، تو میدونی که چطور شدی همه جونم؟ _ میدونم یه جمله از شاملو که در وصف حالم بود رو

ادامه مطلب »
رمان شاه خشت
رمان شاه خشت

رمان شاه خشت پارت 19

      _ رفتارت در شأن یک خانوم نیست، آلا. این‌که سر شوهر سابقت بی‌دلیل فریاد بزنی…   به میان کلامم پرید..   _ بی‌دلیل؟ بی‌دلیل؟!   پوزخند زدم.   _ فرهاد، فریدون کجاست؟ تو‌ کشتیش می‌دونم!   فریدون الیاسی، رقیب کاری من! مردی که سال‌ها با آلاله رابطه

ادامه مطلب »
رمان نغمه دل

رمان نغمه دل پارت19

  مائده خانوم منو زهره میونه خوبی هیچوقت باهم نداشتیم، حتی من روز خاستگاری تازه برای اولین بار دیدمش و بعد از اونم خانواده ها نامزدمون کردن منم حرفی نزدم تا وقتی عقل رس شدم فهیمدم عشق این چیزا نیست وقتیم اومدم بگم پدرم و پدر زهره تو یه ماشین

ادامه مطلب »
رمان عشق ممنوعه استاد
رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم

رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم پارت 38

      لبخند خسته ای روی لبهام نشست که با حس سنگینی نگاهش روی نیم رُخ صورتم سرمو کج کردم و باهاش چشم تو چشم شدم   نگاهش پر‌ از حرف بود پر از حرفای ناگفته و یه حس خاص یه حسی که داشت منو به سمت خودش میکشوند

ادامه مطلب »
رمان نغمه دل

رمان نغمه دل پارت 18

  🎼فصل دوم🎼 خیلی سرد صحبت میکرد حتما یه اتفاقی افتاده بود تصمیم گرفتم برم پیشش و صحبت کنم باهاش میدونستم عشق شکلات داره برای همین سر راه براش یه بسته شکلات خریدم _اهای اهل خونه تو اشپزخونه بود و زود وقتی منو دید اومد بیرون _سلام خسته نباشین نه

ادامه مطلب »
رمان طلوع
رمان طلوع

رمان طلوع پارت ۹۶

    _ بارمان بهم گفته بود که ساره فوت کرده…واقعا متاسفم…     سرش رو با افسوس تکون میده و ادامه میده: بیچاره مامان….خیلی بهم ریخت…..       با اینکه به دلیل احترامی که برام قائله دوست دارم مثل خودش رفتار کنم و حرفی نزنم که خیال کنه

ادامه مطلب »
رمان آس کور
رمان آس کور

رمان آس کور پارت 8

    _ میشه چند دقیقه به منم اجازه ی حرف زدن بدین بابا؟ فقط چند دقیقه.   سکوت پدرش را جواب مثبت تلقی کرد و سری تکان داد. سمت نگار برگشت و سوالش را دوباره تکرار کرد.   نگار گیج و سردرگم نگاهی به پدر و مادر حامی انداخت.

ادامه مطلب »
چت روم

چت روم”رحی مغرور” ۱۲۳

زن باید: کله صبح آقاشونو به زور از رختخواب   بکشه بیرون ،ببره دست و صورتشو بشوره ،   بیارتش تو آشپز خونه   بعد بهش بگه:   عشقم ظرفای دیشب هنوز مونده ،   اول اینا رو بشور بعد برو سرکار.. ((ولی رحی چون مغروره خودش همه رو میشوره

ادامه مطلب »
رمان نغمه دل

رمان نغمه دل پارت17

  کی میتونس باشه جز فتنه؟ درو باز کردم دیدم یه عالمه خرت و پرت دستشه که همشونو ریخت زمین و پرید بغلم _بههه سلام داداش گلم چطولی عشقم _سلام و زهرمار الان وقت اومدن بود؟ _عه وا هارتم شکست:/مگ داشتی چکار میکردی هوووم کمیل؟ 😈 متعجب از فکرش سکوت

ادامه مطلب »
رمان گرداب
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 152

    دوتا دستش رو پشت گردنش قفل کرده بود و طول حیاط رو می رفت و می اومد…   سری به تاسف تکون دادم و صداش کردم: -سورن..   سریع چرخید طرفم و دست هاش رو از پشت گردنش برداشت…   حال اون هم دست کمی از من نداشت..گونه

ادامه مطلب »
رمان ماهرخ
رمان ماهرخ

رمان ماهرخ پارت 23

      شاید روزگار بخواهد از هر فرصتی برای امتحان کردن استفاده کند اما اینکه تو بتوانی از پس آن امتحان بربیایی خیلی مهم و حیاتی است.     ماهرخ سال ها تلاش کرده بود که قوی باشد اما این قوی بودن کمی روحش را آزرده بود. این آزردگی

ادامه مطلب »
رمان تارگت
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 301

        – تازه وقتی باهات آشنا شدم فهمیدم.. کاری که شروع کردم.. اصلاً راحت نیست. من آدمِ نقش بازی کردن نبودم.. من یه دختر خجالتی و.. کم رو بودم که.. هیچ وقت نتونستم از عمد.. توجه جنس مخالف و به خودم جلب کنم و توی رابطه های

ادامه مطلب »

رمان های کامل

دسته‌ها