فروشگاه لوازم آرایشی و بهداشتی کیو فیس

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان نغمه دل

رمان نغمه دل پارت 22

  _سلام سردرد دارم قرص داری؟ _بزار ببینم بسته قرص رو جلوم گرفت کدئین بود دو تا ازش خوردم بلکه خوب شه سردردم داشتم صبحانه میخوردیم که گوشیم ژنک خورد مادرم بود _سلام مامان _علیک سلام، زهره چرا باید خونه مادرش باشه؟ افرین پسرم خوب دستمزد زحماتمو دادی خسته از

ادامه مطلب »
رمان هامین
رمان هامین

رمان هامین پارت 18

        یه نگاه به پرده‌های بسته‌ی اتاق انداختم.   توی اتاق نیمه تاریک، تشخیص روز یا شب بودن راحت نبود.   بلند شدم چراغ اتاقو روشن کردم.   با کنار زدن پرده برای مدتی به حیاط نیمه تاریک و روشن نگاه کردم.   نزدیک غروب بود….  

ادامه مطلب »
رمان گلادیاتور
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 196

        شاید با یزدان راحت بود ………….. شاید یزدان بعد از خدا تنها کس و کارش در این دنیا به حساب می آمد ………….. شاید یزدان توانسته بود جای خالی پدر و مادر و خواهر و برادر و هر آنچه که کمبودش را در زندگی اش حس

ادامه مطلب »
چت روم

چت روم*فاطمه یکی یدونه سپیده*124

آدما کلا چهار دسته ان یا ممدن یا فاطمه یا زهران یا علی بقیه دوستای اینان   توجه توجه عروسی سپیده و فاطی هس اینا الان عکساشون رو تو آتلیه گرفتن (عکس عروس دوماد قبل از خودشون میاد تالار)منم گذاشتم پروف مراسم ساعت6بعداز ظهر شروع میشه آماده باشید

ادامه مطلب »
رمان عشق ممنوعه استاد
رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم

رمان عشق ممنوعه استاد فصل دوم پارت 41

      _باشه پس باهام بیا   زودی به اتاقم برگشته و درحالیکه توصیه های لازم رو به گندم میکردم و از آرادم میخواستم حواسش بهش باشه   همراه امیر از خونه بیرون زدیم و طبق معمول پشت موتورش نشستم که گاز داد و زودی راه افتاد باورم نمیشد

ادامه مطلب »
رمان تارگت
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 304

        نفس عمیقی کشیدم و همونطور که با سر پایین افتاده از سکوت کانکس برای فکر کردن و یادآوری اتفاقات گذشته استفاده می کردم.. یاد اون شب و قرارداد ننگین دوم افتادم و سرم و بالا گرفتم. درین هم توی حال و هوای خودش بود و با

ادامه مطلب »
رمان آوای نیاز تو
رمان آوای نیاز تو

رمان آوای نیاز تو پارت 202

      ×××   آوا   _دختر این قدر ترشی میخوری آخر سر اون بچه شبیه ترشی میشه بسه دیگه!   ظرف ترشی رو از روی میز برداشت که کلافه غر زدم _عدالت خانم تروخدا اذیت نکن حوصله ندارم! چیکار به ترشی خوردن من داری آخه؟   _به تو

ادامه مطلب »
رمان آس کور
رمان آس کور

رمان آس کور پارت 9

    میان صدای چرخ خیاطی، صدای زنگ را شنید و نگاهی به ساعت دیواری کوچکش انداخت. کلافه پارچه را از روی پایش کنار زد و بلند شد.   حدس زد باید ملیحه خانم باشد، قرار بود امروز برای پرو لباسش بیاید. چادرش را از روی چوب لباسی چنگ زد

ادامه مطلب »
رمان رسپینا

رمان رسپینا پارت 160

بالاخره آشتی کرده بود اما هنوز سر و سنگین بود همونطور که یه وقتایی خیلی منطقی میشدم یه وقتاییم خیلی بی منطق و بچه میشدم و امروز یکی از اون روزا بود خوب میدونستم اشتباه کرده بودم اما خب نمیشد برگشت عقب و درستش کرد _رادان ؟ _ جانم _

ادامه مطلب »
رمان آووکادو
رمان آووکادو

رمان آووکادو پارت 30

    آلاله هق هق کنان دست و پا می‌زند… طاقت از کف داده و آن شب، با همان نحسی تمام توی ذهنش قد می‌کشد   – نمی‌خوام… تو رو خدا ولم کن دارم سکته می‌کنم.   امید با دندان‌هایی روی هم قفل شده دست پشت سرش می‌برد و لب‌هایش

ادامه مطلب »
رمان قایم موشک
رمان قایم موشک

رمان قایم موشک پارت 26

    ماشین می‌گیریم برگردیم هتل. من توی راه بی میل به مجید زنگ می‌زنم.   – الو؟   تا صداش رو می‌شنوم یاد گم و گور شدن بی دلیلش تو مهمونی میفتم. شک و شبهه مغزمو له می‌کنه. کلمه ها از سرم می‌پره و خلاصه فقط می‌گم:   –

ادامه مطلب »
رمان گرداب
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 153

    چشم هام رو بستم و نفسی کشیدم..حالم داشت کم کم بهتر میشد…   کمی گذشت که کیان دوباره صدام کرد: -پرند..یه چیزی بگو..   -حالم خوبه..نگران نباش..   دوباره دستی به صورتش کشید و گفت: -یه لحظه نفهمیدم چی شد..اسم اون اشغال منو دیوونه میکنه..حالا درست تعریف کن

ادامه مطلب »

رمان های کامل

دسته‌ها