فروشگاه لوازم آرایشی و بهداشتی کیو فیس

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان نقض قانون (خون آشام )

رمان نقض قانون (خون آشام)پارت۲۸

  با چشمای خونین به کریستوفری که با ترس و لرز بهم نگاه میکرد خیره شدم ، خون جلوی چشمم رو گرفته بود دوباره تبدیل به گرگ وحشی شدم دستم رو از آغوش کاترین بیرون کشیدم و با هرچه توان داشتم به جون کریستوفر افتادم ‌…. _نه نه نکن توروخدا

ادامه مطلب »
رمان رسپینا

رمان رسپینا پارت 109

  _زودتر ببین کار کی بوده ، این فکرا منو دیوونه میکنه _پاشو برو داخل تو ، من پیگیر میشم فقط …. شماره ای که این عکسارو فرستاده و چه اَپی بوده رو بپرس گوشی راحیل که دستم بود رو باز کردم ، رمزش رو بلد بودم ، وارد شدم

ادامه مطلب »
رمان وهم

رمان وهم پارت 50

  مادرم بهش گفته بوده سازمان دنبالشه. دنبال من و پدرم و بهتره بیاد کمکمون کنه ولی اون حرومزاده هیچ وقت نمیاد و بخاطر اون حیوون ترسو و بزدل مادر من کشته میشه. نفس های گرمِ نیاز رو از فاصله نزدیک احساس کردم اما به سمتش برنگشتم. نمی تونستم با

ادامه مطلب »
رمان دلارای
رمان دلارای

رمان دلارای پارت 183

  ارسلان نیم نگاهی به دلارای انداخت _آره ، جلوی چشمم نباش. دلارای بغضش را قورت داد و دستانش را پشت کمرش برد. نگاه ترحم انگیز علیرضا را اصلا دوست نداشت. سکوت کرد و آهسته خودش را کنار کشید _ درد داری؟ چی برات بیارم؟ ارسلان کلافه صدایش را بالا

ادامه مطلب »
رمان نقض قانون (خون آشام )

رمان نقض قانون(خون آشام) پارت ۲۷

    _ جفتتون رو سر میبرم عوضیا…. با شنیدن این جمله ی کریستوفر در حالی که چاقوی نقره ای رو در دست گرفته بود صدای جیغ مهمان ها بلند شد همه ترسیده و عقب رفتند …. انگار که مجدداً کابوس هام داشت تکرار میشد … به زور جلوی گابریل

ادامه مطلب »
رمان گرداب
رمان گرداب

رمان گرداب پارت 24

  ********************************************* “سوگل” چند بار پلک زدم و مبهوت به چشم های با محبت و لبخنده مهربونِ سامیار خیره شدم… چیزی که میدیدم رو باور نمی کردم..اینجا چیکار میکرد… الان باید پیش دوست دخترش روی تختش میبود نه اینجا روی تخت من… با این فکر اخم هام رفت تو هم

ادامه مطلب »
رمان وهم

رمان وهم پارت 49

  ترسیدم،واقعا ترسیده بودم و دلم می خواست بلند شم اما بلافاصله پشت سرم ایستاد و سنگینی تنشو روی کمرم انداخت و دستام رو پایین کنار کمرم قفل کرد. می دونستم بهم اسیب نمی زنه،برای همین سکوت کردم و سعی کردم تحریکش نکنم. حوله مثل یک پر پایین کشیده می

ادامه مطلب »
رمان دل دیوانه پسندم
رمان دل دیوانه پسندم

رمان دل دیوانه پسندم پارت 22

  باگیجی به رفتنش نگاه کردم وگیج تر کلید به درانداختم و رفتم داخل.. بافکر اینکه مامان مثل همیشه پای تلویزیون باشه باصدای بلند سلام کردم که اعلام حضور کرده باشم و همزمان به طرف اتاقم رفتم.. اما هنوز به اتاقم نرسیده بودم که باصدای بلند وعصبی مامان سرجام خشکم

ادامه مطلب »
رمان دختر نسبتاً بد فصل دوم
رمان دختر نسبتاً بد (بهار) فصل دوم

رمان دختر نسبتاً بد فصل دوم پارت 1

  دست کوچولو و لطیف و تپل مپلش، بالا میرفت و خیلی آروم روی صورتم فرود میومد. این کارو چند بار تکرار کرد اما کمکی به بیدار کردن من نکرد هر چند لای چشمهامو کمی باز کرده بود. اونقدر خسته ام بود که دلم نمیخواست بیدار بشم. یه چرخه ی

ادامه مطلب »
رمان تارگت
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 160

  – وای نه.. من نمی تونم امشب بمونم خونه ات! با اخمای درهم نگاهش کردم.. نمی دونم چرا زیاد به «امشب» توجه نکردم و بیشتر «من نمی تونم بمونم خونه ات» واسه ام بولد شد که گفتم: – باز تو رفتی تو فاز خجالتی بودن؟ مگه اولین بارمونه؟ –

ادامه مطلب »
رمان رسپینا

رمان رسپینا پارت 108

  _با بابات که حرف زدم …. این عکسا برای خانواده شوهرش فرستاده شده ، شکایت هم کنی بی گناهیش اثبات میشه اما عکسا دست به دست میچرخه . بی حرکت نگاهش کردم _هرکس بوده کمر همت بسته آبرو باباتو از بیخ ببره و با این کارش تا حدودی موفق

ادامه مطلب »
رمان تاوان دل

رمان تاوان دل پارت 39

  می خواست بیاد سمتم که گندم محکم نگهش داشته بود قلبم داشت می اومد تو دهنم چقدر صورتش سرخ شده بود خودش رو کش می داد و می خواست بیاد سمتم نگهش داشته بود. اگه می اومد حتما اروم میشد خواستم بگم ولش کن اما یهو از حرکت ایستاد

ادامه مطلب »

رمان های کامل

دسته‌ها