فروشگاه لوازم آرایشی و بهداشتی کیو فیس

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان ناسپاس

رمان ناسپاس پارت 46

تو ماتم شغل از دست رفته سر خم کرده بودم و زل زده بودم به کفشهام که حس کردم یه نفر کنارم نشست.توجهی نکردم چون مهم نبود و البته…وفتی ذهن آدم مشغول باشه بمب هم کنارش بترکونن متوجه نمیشه…تو عالم خودم بودم که همون یه نفر گفت: -خواهرم گفته شما

ادامه مطلب »
رمان گلاویژ

رمان گلاویژ پارت 164

  یه جوری که انگار هول کرده باشه با دست پاچگی گفت: _هان؟ من؟ وا؟ خب خودتون گفتین سرکار جدید رفتی دیگه! با هول شدنش شکی به دلم افتاده بود به یقین تبدیل شد.. موشکافانه نگاهش کردم وگفتم: _اونو که خودم میدونم.. اما مدل چهره شدنم رو از کجا فهمیدین؟

ادامه مطلب »
رمان دلارای
رمان دلارای

رمان دلارای پارت 154

  انگار دخترک آب شده و در زمین فرو رفته بود …. خشمگین بوق ادامه داری برای ماشین جلویی زد با عصبانیتی که قصد کشتنش را داشت بلند داد زد: _جمع کن این لگنتو دیگه به هر کجا که سرک می کشید خبری از دلارای نبود زیر لب غرید :

ادامه مطلب »
رمان هم دانشگاهی جان

هم دانشگاهی جان پارت ۶۴

.         مائده: ارتینه اریا _ آرتین کدوم… استغفرالله آرتین کیه؟ مائده: نامزدم رو کردم بهش _ پس عاشق سینه چاک خواهر ما تویی؟ آرتین: اره منم‌..چیکار مائده داری؟ مائده: یعنی چی آرتین؟ چیو چیکار مائده داری؟ آرتین: رفتی کنارش واستادی بگو و بخند راه انداختی الان

ادامه مطلب »
رمان گلاویژ

رمان گلاویژ پارت 163

  رضا میتونست از طریق بهار بهم آمار گلاویژ رو بده! اومدم شماره ی رضا رو بگیرم که دیدم گلاویژ بایه تیپ خیلی جلف ولباس هایی که به شدت از پوشش بیزار بودم از خونه اومد بیرون! بیخیال زنگ زدن به رضا شدم و گوشیمو روی صندلی شاگرد انداختم و

ادامه مطلب »
رمان گلادیاتور
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 67

  به اطاق برگشت و به سمت کمد لباس هایش راه افتاد و درش را باز کرد و با دیدن لباس هایی که بیشتر شباهت به لباس خواب داشتند ، قیافه اش درهم رفت ………… در تمام این روزها این لباس بی سر و تهی را که حس می کرد

ادامه مطلب »
رمان دل زده

رمان دل زده پارت 20

وارد که شدند مورد استقبال گرم و احوالپرسی های هانا و زنعمویش قرار گرفتند به خوبی پذیرایی می کردند و البته که مهمان نوازی اما این میان نگاه بی قرار سمیه میانشان می چرخید تا بلکه شخصی به نام آرمین را بجوید اما ارمینش کجا بود ؟ چرا نبود ؟

ادامه مطلب »
رمان رسپینا

رمان رسپینا پارت 55

  فاصله کمی تا در خروجی مونده بود و من دیگه رمق و نایی واسم نمونده بود ریه ام از بی اکسیژنی به سوزش افتاده بود و گلوم راهش بسته شده بود و سعی میدونستم با دو سه بار دم و بازدهم بیهوش میشم و مرگم حتمیه ، تند تند

ادامه مطلب »
رمان هم دانشگاهی جان

هم دانشگاهی جان پارت ۶۳

.       نمیدونستم از کجا از چی یا حتی از کی شروع کنم _ راستش من ازت یه کمک میخوام مائده که می‌تونه حال دلوینو خوب بکنه مکثی کرد + چه کمکی؟ _ باید..البته باید که نه یه کاری انجام بدی + چه کمکی آریا؟ چرا نصفه حرف

ادامه مطلب »
رمان تارگت
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 133

  ××××× جلوی روشویی وایستادم و نگاهم.. از اون رد کمرنگ رژ لب روی گونه ام.. به چشمای میران توی آینه افتاد که با نهایت تاسف بهم زل زده بود! چشمایی که انگار داشتن باهام حرف می زدن و می گفتن: «خاک تو سرت!» حق داشتن.. نداشتن؟ اون روزی که

ادامه مطلب »
رمان تاوان دل

رمان تاوان دل پارت 12

  -نه اون قرار بود.. نتونستم ادامه بدم سمانه نگاهی بهم انداخت.. -اون چی گندم!!؟ لبم رو گازی گرفتم یاداوری گذشته خیلی برام سنگین بود.. خیلی برام دردناک بود.. سخت بود که حرف بزنم اما اگه هیچی نمی گفتم از درد خفه میشدم باید یه حرفی چیزی می زدم.. -قرار

ادامه مطلب »
رمان آرزوی عروسک
رمان آرزوی عروسک

رمان آرزوی عروسک پارت 85

  دیگه بقیه ی حرف هاشو نشنیدم و فقط جمله ی شب میام پیشت فکر کردم! نمیدونم چرا تو اون هیری ویری داشتم حسادت میکردم! گوشی رو قطع کرد.. به طرفش چرخیدم با دلخوری گفتم؛ _قبل حرکت بهم بگو من چیکارت کردم؟ مثل من به طرفم برگشت و با اخم

ادامه مطلب »

رمان های کامل

دسته‌ها