رمان عشق صوری پارت 218
تمام احساسات ناجوری که درتلاش بودم از خودم دورشون نگه دارم که دست کم ذره ای اعصاب برام باقی بمونه با خبری که مونا بهم داد دوباره تو سرم جون گرفتن و پررنگتر از همیشه شدن. من چه جوری میتونم با خیال راحت کنارشهرام باشم وقتی منفور ترین آدم