فروشگاه لوازم آرایشی و بهداشتی کیو فیس

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان آرزوی عروسک
رمان آرزوی عروسک

رمان آرزوی عروسک پارت 39

  _اما سارا این ماجرا دوتا نکته داره که اگه بشینی منطقی وحساب شده یا به نوعی کارآگاه بازی روش فکر کنی میفهمی یه چیزایی باعقل جور درنمیاد! _چه چیز هایی؟ _ببین اول میریم یه نگاه به تقویم میندازیم ویه نگاه به تاریخ فوت بنیامین! _خب؟؟؟؟ دوباره دوربین رو گرفت

ادامه مطلب »
رمان عشق ممنوعه استاد
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 183

  تشخیص اینکه چه آزمایشی گرفتن سخت نبود ولی باید مطمعن میشدم با این فکر سمت همون اتاقی که ازش بیرون اومدن رفتم و با هزار جور خواهش و التماس و دوز کلک کاری کردم تا بالاخره بهم گفتن چه آزمایشی گرفتن آزمایش بارداری بود اونم با جواب مثبت پس

ادامه مطلب »
رمان عشق صوری

رمان عشق صوری پارت 182

  چرا همه جوره داشت آزارم میداد… اونقدر غرق در فکر کردن به بدبختی ها و گرفتاری ها و گریه کردن و اشک ریختن بودم که متوجه نشوم فرزاد اومده داخل اتاق. و اینو وقتی متوجه شدم که نشستنش رو روی تخت احساس کردم. دستمو گرفت و عاجزانه گفت: -گریه

ادامه مطلب »
رمان رسپینا

رمان رسپینا پارت 21

  _مدرس دکوراسیون داخلیه و میخوام دوره اش شرکت کنم ، آوا هم اینجا دیدش چیز خاصی نیست با صدای فریاد گونه عرفان همه برگشتیم اون سمت _رادان ، پسر بیا اینجا . به به آشنا هم که بود ، چشمای آوا چلچراغ شده بود ، رادان با دیدن عرفان

ادامه مطلب »
رمان محله ممنوعه جلد دوم

رمان محله ممنوعه جلد دوم پارت 12

  علی با ابروهای بالا رفته به من نگاه می کرد. فریدم بهتش برده بود و اشکشم بند اومده بود. حالا نمی دونم بهتش به خاطر تلفظ چپندر قیچی منه یا به خاطر مفهوم جملاتیه که اون مرده بهم گفته! از بهت که در اومد با ناباوری گفت: -بهت گفت

ادامه مطلب »
رمان الفبای سکوت
رمان الفبای سکوت

رمان الفبای سکوت پارت 102

  نگاهش را به لیوان خالی شیرقهوه دوخت. احساس آرامشی که بعد از حرف زدن و خوردن آن لیوان شیرقهوه کنار افرا حس میکرد وصف ناشدنی بود. آدم حرافی نبود‌، اما حرف زدن برای دخترک موچتری مزرعه را دوست داشت. لبخندی زد. وقتی کنار افرا بود بی‌اختیار سعی می‌کرد تمام

ادامه مطلب »
رمان دلارای
رمان دلارای

رمان دلارای پارت 107

    بستنی را در دهانش گذاشت و دوباره خندید: _اسمشون چی بود هومن؟ هومن با بدخلقی دنده را عوض کرد و غرید: _غلط کردم واسه تو تعریف کردم ولم کن دوباره خندید: _تورو خدا بگو _بسه دلی _جون من هومن کلافه پوف کشید: _شقایق،شهروز ، شریفه دلارای قهقه زد:

ادامه مطلب »
رمان گلاویژ

رمان گلاویژ پارت 110

  اومدم جواب عزیز رو بدم که صدای پیامک گوشی عماد بلند شد و چون گوشیش روی میز بود چشمم به اسم فرستنده که جوجو سیو شده بود و یک تیکه از متن پیام که داخلش کلمه ی عشقم به کار رفته بود افتاد… بی اراده تپش قلبم گرفتم و

ادامه مطلب »
رمان گلادیاتور
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 20

  – نسرین کو پس ؟ ……. چرا تنهایی ؟ گندم هول کرده ، لبخندی مضطرابه روی لبانش نشاند و آب دهانش را به جان کندنی پایین فرستاد . – چرا ساکتی برام لبخند ژکوند می زنی ……….. میگم چرا تنهایی ؟ نسرین کوش ؟ – رفت …….. رفت ………

ادامه مطلب »
رمان تارگت
رمان تارگت

رمان تارگت پارت 86

  نگاه ناباور استاد از صورتم به تحقیق روی میزش افتاد و قبل از اینکه حرفی بزنه یکی از پسرا گفت: – چه مایه ای گذاشتید خانوم کاشانی.. ما با یه طلق و شیرازه سر و تهش و هم آوردیم! لبخندی به خوشمزگیش زدم و از خدا خواسته.. برای بیشتر

ادامه مطلب »
رمان آرزوی عروسک
رمان آرزوی عروسک

رمان آرزوی عروسک پارت 38

  رفتم دورترین گوشه ای فضای پشتبوم ایستادم و با گیسو تماس تصویری برقرار کردم… _به به.. ببین کی اینجاست چه خوش سعادتیم چشممون به جمالت روشن شد! _بجای مزه ریختن بگو ببینم چی شده از چه مدرکی حرف میزنی؟ _خوبی سارا؟ چرا رنگ و روت پریده؟ نکنه مریض شدی؟

ادامه مطلب »
رمان عشق ممنوعه استاد
رمان عشق ممنوعه استاد

رمان عشق ممنوعه استاد پارت 182

  با دیدنشون کنار هم ، نفسم گرفت و کیف دستی از بین دستای لرزونم پایین کف ماشین افتاد راننده که متوجه حال بدم شد به سمتم برگشت – حالتون خوبه خانوم ؟؟ از شدت ناراحتی پشت پلکم شروع کرده بود به تند تند پریدن – خوبم !! – ولی

ادامه مطلب »

رمان های کامل

دسته‌ها