فروشگاه لوازم آرایشی و بهداشتی کیو فیس

رمان های بیشتر در کانال رمان من  https://t.me/romanman_ir

رمان رز های وحشی
رمان رز های وحشی

رمان رز های وحشی پارت 38

        گوشیش را بی توجه روی مبلی از خانه انداخت و از پله های خانه ی میکائیل با حرص تمام بالا رفت… و این بار مصمم بود و همین طور که پله هارا بالا می‌رفت زیپ کنار لباس مجلسیش را باز کرد و حلقه های لباس را

ادامه مطلب »
رمان فئودال
رمان فئودال

رمان فئودال پارت 42

            بی بی آسیه زیر گوش نریمان زمزمه کرد:   – پسرم، خانم ارباب یکم ناخوش احوال بودن نمیتونه بره گلین‌و بیاره، خودم برم؟   نریمان ابرو بالا انداخت می‌دانست حال مادرش خوب است و فقط لج کرده او مادرش را بهتر از هرکس می‌شناخت.

ادامه مطلب »
رمان گلادیاتور
رمان گلادیاتور

رمان گلادیاتور پارت 289

        آرام و محتاط پرسید :       ـ فردا قراره ……….. جایی برید ؟       یزدان باز هم نگاهش را از ظرف غذای پیش رویش نگرفت :       ـ آره فردا قراره یه ماموریت حدوداً یک ماهه رو برم .  

ادامه مطلب »
رمان ماهرخ
رمان ماهرخ

رمان ماهرخ پارت 143

        -خوش اومدی مادر…!!!   مهگل لبخندی حواله ماه منیر کرد… -ازتون ممنونم خاله… خیلی بهتون زحمت دادم…!!!     ماه منیر چشم غره ای بهش رفت… -اصلا ابن حرف و نزن… تو و خواهرت برای من رحمتین…!!! اصلا با اومدنت دل من که هیچ، دل خواهرتم

ادامه مطلب »
رمان آس کور
رمان آس کور

رمان آس کور پارت 137

        انگار صاعقه خورده بود، انگار زیر پایش به یکباره خالی شده و با مخ زمین خورده بود.   در عرض کسری از ثانیه خشکش زد و حتی چشمانش هم دیگر برای اشک ریختن تلاشی نمیکردند.   یعنی چه که دختر راغب نبود؟ چشم که باز کرد

ادامه مطلب »
رمان مانلی
رمان مانلی

رمان مانلی پارت 90

          باربد کمی سرش را جلوتر آورد. _من گفتم نخود تو دهن عمه خیس نمی‌خوره‌ها…   پوفی کشیدم و سرم را به اطراف چرخاندم. _فرشته بچه‌م رو کجا برده یه ساعته سر به نیست کرده؟   نیشخندی زد و عقب کشید. _به بهونه چرخوندن فرهاد رفت

ادامه مطلب »
رمان حورا
رمان حورا

رمان حورا پارت 214

            به سمتش برگشتم و منتظر نگاهش کردم، اخم در هم داشت: _ تو شهر زندگی میکردیم، خیلی ازم میخواست بیارمش اینجا…هربار که میاوردمش ولش میکردم و برمیگشتم شهر، بهش توجه نمیکردم، گاهی حتی…   دستانش را در هم پیچید و خیره‌ی انگشتانش شد: _

ادامه مطلب »
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی
رمان

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر

ادامه مطلب »
رمان آق بانو
رمان آق بانو

رمان آق بانو پارت ۱

گرد و خاک اسب سیاهش زودتر از خودش رسید. دلم به هم پیچید تا نزدیک و نزدیک‌تر شد. هی خواستم رو بگردانم به باغ پر شکوفه نگاه خیره کنم و انگار نه انگار که دیدمش؛ اما حیف که از بالای چینه‌های باغ مرا دیده بود. شاید از خانه عقب سرم

ادامه مطلب »
رمان آق بانو
رمان آق بانو

رمان آق بانو

نام اثر: آق بانو نویسنده: رها باقری ژانر: عاشقانه، درام، اجتماعی خلاصه: به نام خدایی که خاک آفرید، کزان خاک انسان پاک آفرید. گفتی بانوی من! این را همه می‌دانند که آن‌چه بد است و به‌ راستی بد است، چرک منجمد روح است و واسپاری عمل به عقده‌ها، نه هوا

ادامه مطلب »
رمان حورا
رمان حورا

رمان حورا پارت 213

            برخاستم و نزدیکتر رفتم، جای قشنگی بود: _ خیلی قشنگه…چرا اینجوری میکارید؟   دستش مکثی کرد، نم هوا میگفت که شاید امروز باران ببارد: _ هرسال این تاریخ یکی میکارم…   ابروهایم بالا پرید، پس میشد گفت هشت سالیست که میکارد: _ چرا؟ هشت

ادامه مطلب »
رمان

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست

    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می

ادامه مطلب »

رمان های کامل

دسته‌ها