جدیدترین رمان های کامل pdf
- ژانر :عاشقانه
- نویسنده :مسیحه زاد خو
- ژانر :عاشقانه
- نویسنده :گیسوی پاییز
- ژانر :عاشقانه
- نویسنده :مریم روح پرور
پسرها سفره را پهن کردند، قیصر سبزی را چنگ زد و یک مشت سبزی در دهانش چپاند، اعتقاد داشت سبزی باید دهان آدم را پر کند وگرنه سبزی که کم باشد لذت نمیدهد. – بز که نیستی قیصر ! آروم بخور یواش. سهم
من و عسل ریز ریز خندیدیم و سامیار گفت: -بخور عزیزم..نفستو نگه دار یهو بده بالا.. خنده ی من و عسل بیشتر شد و سوگل چشم غره ای به سامیار رفت: -ممنون از راهنماییت.. بعد دوباره به لیوان نگاه کرد و با اکراه جرعه
* * * در اتاق را بسته بود مشغول تعویض لباس هایش بود و صدای هاکان همچنان می آمد بیخیال نشده بود داشت از وجنات رفیق عزیزش میگفت فرحان ، مردی که طبق گفتههای هاکان از آن دست مردهای بود که تمام وقتش صرف
کسی مثل لاله میتوانست زندگی خوبی داشته باشد اگر چنین نمیکرد و زندگی دیگری را هم به هم نمیزد. _ تو فکری… نگاهم را به محمد دادم، داشت هنداونه را در حوضچه میشست، هوا خنک شده بود جدیدا، بهار دیوانه سر بازی
-باشه اشکالی نداره… درک میکنم. -تو ازم عصبانی شدی؟ با لبخند بوسهی عمیقی به پیشانیام زد. -نه چرا عصبانی بشم؟ فقط ناراحت شدم که چرا نتونستم اعتمادتو جلب کنم. نمیدونم کجا اشتباه کردم اما حتماً یه اشتباهی کردم. چشمانم
رستا سایه را با دلتنگی به آغوش کشیدم و گونه اش را بوسیدم… سایه هم دست کمی از خودم نداشت اما مانند خودم از ادمیت به دور بود… -بسه دیگه حالم بد شد… احساس همجنسگرا بودن بهم دست داد…!!! -خاک تو سرت لیاقت محبت
نگاهش مات چهره جدی و خونسرد هاکان میماند هیچ ردی از شوخی در چهره اش دیده نمیشد.. کاملا جدی گفته بود … لبهایش تکان میخورد و اما پیش از برخاستن صوت از گلویش با پیچیدن دست هاکان دور بازویش و کشیدنش سمت به
سکوت حامی را که دید آهی کشید. برای بیرون کشیدن زندگی اش از منجلاب، باید گند و کثافت گذشته اش را رو میکرد. کاش چاره ی دیگری داشت تا آن لحظات خفت باز و پر ذلت را برای همیشه در سینه ی خود مدفون کند.
_ برام مهم نیست…وضعیتش چیزی نیست که بشه اینارو سر هم کرد، الان فقط زنمو میخوام… هروقت خواستی بگی تو که حورا رو همیشه تعقیب میکردی الان کجاس، بیا و حرف بزن! کیومرث را به بیرون هل داد و او عصبی گفت:
بالاخره سوگل طاقت نیاورد و اروم سامیار رو صدا کرد… تن سامیار لرزید و نگاهش مثل ادم های مسخ شده، چرخید سمت سوگل و با چشم های نم دار و مبهوت لب زد: -دختر منه!.. سوگل لبخند پر بغضی زد و اروم گفت: -چرا بغلش
با درست کردن شکمش ، بار دیگر سرش را به عقب چرخاند و نگاهی به یزدانی که با یکی از،ماموران در حال صحبت بود نگاه انداخت و گوشه لبش را از استرس گزید و پوست لبش را کند . چشمانش معطوف یزدان بود که با
با دیدن کسی که وارد شد نفس راحتی کشیدم. تنش تنم از بین رفت و دوباره ریلکس به مبل تکیه دادم. درو که بست مستقیم اومد و کنار میلاد نشست. _ بدون من ضیافت گرفتید؟ _ چه وضع داخل شدنه؟ _ قراره
دانلود رمان بوسه گاه غم خلاصه : حاج خسرو بعد از بیوه شدن عروس زیبا و جوونش، به فکر ازدواج مجددش میفته و
دانلود رمان هیچکی مث تو نبود خلاصه : آنا مفخم تک دختر خانواده مفخم کارشناس ارشد معماریه. بی کار و جویای کار. یه دختر
دانلود رمان باورم کن خلاصه : آنید کیان دانشجوی مهندسی کشاورزی یه دختر شمالی که کرج درس میخونه . به خاطر توصیه ی یکی از
دانلود رمان فرار دردسر ساز خلاصه : در مورد دختری که پدرش اونو مجبور به ازدواج با پسر عموش میکنه و دختر داستان
دانلود رمان هکمن خلاصه : سمیر، هکر ماهری که هیچکس نمی تونه به سیستمش نفوذ کنه، از یه دختر باهوش به اسم ماهک، رو