جدیدترین رمان های کامل pdf
- ژانر :عاشقانه_پلیسی_معمایی
- نویسنده :آنید 8080
- ژانر :عاشقانه_پلیسی_ معمایی
- نویسنده :آنید 8080
- ژانر :عاشقانه_پلیسی_هیجانی_انتقانی
- نویسنده :نیلوفر رستمی
خلاصه رمان گرایلی : کاپیتان دلان گرایلی، دختری خانزاده که ناچار میشود بين انتخاب جان برادر و عشق، ارتباط خود را با پاشا مهراز تمام کند. به هر حال پاشا از دلان دست نمیکشد و در این بین خاندان گرایلی بخاطر مسئله کهنه نشدهی خونبس، دچار تحولی
برای عقلش دلالیل منطقی بافت اما آنقدر در خانه و پیش بابا عطا و دوستانش مجبور شده بود قوانین خاصی را رعایت کند و بخاطر گوشزدهای مدام مادربزرگش و دنیز همیشه از مردها دوری میکرد که ذهنش به این راحتیها قانع نمیشد! اما با این
خلاصه رمان ماهی دو اقیانوس : یک ماه از وقایع جلد اول گذشته و عمران که با حقایق تلخ و کوبندهای در مورد تولد و هویت و گذشتهاش مواجه شده، با خشم غیرقابل کنترل، خودش رو گوشهای پنهان کرده و «عشق» رو مقصر همهی مصیبتهای خودش و
حورا خیره به محمد لب زد: _ این کیه حورا؟ محمد اخم کرد و جلوتر رفت: _ گفتم شما، جناب؟ من ترسیده در ان لحظه حتی اعتقادات محمد را هم زیر پا گذاشته و بازویش را چنگ زدم تا دعوا
چند ساعتی گذشت و او همان کنار دیوار منتظر ماند، با بیرون رفتن وحید و کیمیا که راهی سمت ماشینشان شدند چشم ریز کرد، کوچه کوچکی بود و بخاطر مصالحی که ریخته بودند راه ماشین بسته بود. حق هم داشتند، در روستا زیاد
کمی تو بغل هم موندیم و بعد سورن سرش رو عقب کشید و صورتش رو جلوی صورتم نگه داشت… با یک دستش موهام رو از بغل صورتم کنار زد و با چشم هایی خمار و پر از نیاز نگاهم کرد… خم شد سمتم که سرم رو
سپس اجمالی به وضعیتمان نگاه میکند… به دستانش، پاهایش، ناگهان گویی برق سه فاز او را گرفته باشد که سریع می پرد به عقب: – تو چرا تو بغل من بودی!؟ سوالش را اشتباهی نپرسیده بود؟! من در بغل او بودم یا او من را در آغوشش
هیچکس لام تا کام حرف نمیزد. حتی تمنای پرحرفی که دلخوری اش مشهود بود و با این حال بازویم را چسبیده و در راه رفتن کمکم میکرد. حق هم داشت، همه چیز را بهم میگفتیم و اینکه از اولین رابطه ام بی خبر بود را
خلاصه رمان دنیای بعد از تو : _سوگل …پیس …پیس …سوگل برگشت و نگاه غرانش رو بهم دوخت از رو نرفتم : _سوال ۳ اخمهای درهمش نشون می داد خبری از رسوندن سوال ۳ نیست … مثل همیشه گدا بود …خاک تو سر خرخونش …. پشت چشم
رستا متعحب گفت: چرا همچین می کنی…؟! امیر با حرص نگاهش کرد. -بهترین کار و کردم…! -امیر اصلا کارت درست نیست اصلا به تو چه که کی بهم زنگ زده…؟ گوشیم رو بده…؟! امیر زیر دستش زد. -نمیدم و همه چیزت به من
-ب..باشه! هنوز هم ناراحت بود و من میخواستم چشم ببندم و ده سال دیگر از خواب بلند شوم! در این لحظه تنها آرزویم همین بود! _♡_ دریا با صدای زنگ مدرسه چشمان سرخش را از تخته گرفت
هیچ کدام فکرش را هم نمیکردند بابت آن روز تاوانی به این بزرگی بدهند. حاج آقا رو به نگاه پر سوال سراب و حامی نیشخندی زد. _ من و مادرت اون موقع پلیس بودیم. نمیدونم کار خدا بود، قسمت بود… پرونده ی یاشا افتاد
دانلود رمان باورم کن خلاصه : آنید کیان دانشجوی مهندسی کشاورزی یه دختر شمالی که کرج درس میخونه . به خاطر توصیه ی یکی از
دانلود رمان فرار دردسر ساز خلاصه : در مورد دختری که پدرش اونو مجبور به ازدواج با پسر عموش میکنه و دختر داستان
دانلود رمان هکمن خلاصه : سمیر، هکر ماهری که هیچکس نمی تونه به سیستمش نفوذ کنه، از یه دختر باهوش به اسم ماهک، رو