انتقام یا عشق (خون آشام) پارت 30

0
(0)

باشنیدن صدای ارام مادربزرگم دویدم ب سمتش درست حدس زده بودم بالای سرش شمع بود نگاهی ب مادربزرگم انداختم. از ترس پاهایم میلرزیدند نشستم و ب صورت مادربزرگم ک غرق در خون بود نگاهی انداختم.
-مامان بزرگ الهی فدات شم چیشد چرا اینجوری شدی
دستش را با تمامی توانش تکان داد و ب صورتم نزدیک کرد و روی صورتم کشید و گفت
-سیــ.. نــــ.. ره منو ببخش ک خیلی چیزا رو ازت مخفـ… ـی کردم میدو… نم حقت…. بوده ولی ببخشم. این اتاق ک همـ…. یـشه ممنوع بود….. الان بهترین مکان برای برای پیدا کردن معماهای ذهنت ولی سینره…. باید حواست رو حسابی… جمع کنی راه درست رو برو
-الهی فدات شم من قربونت بشم من ک غیر تو کسی رو ندارم بزار برم ب دکتر بگم بیاد اتفاقی برات نیفتاده ک
-سیـ… نره عزیزم، من پام سر خورد اینجا (ب اخرین پله اشاره کرد ک دست بر قضا خیس خیس بود و نشون میداد سر خورده). تعادلـ….. ـمو از دست دادم امدم میز رو بگیرم ک گلدون افتاد…. زمین.شکست صاف ایستادم…… ولی زانـ… ـوم دیگه مثل سابق نیست
دقیقا جلوی اتاق یک میز بود میزی ک روش چندتا گلدون گل مصنوعی بود. یکیشون افتاده بود وشکست و زیر سر مادربزرگم بود و این یعنی سرش توسط شیشه ها شکسته و خون ریزیه شدیدی داره.
با شنیدن صدای در ارام بلند شدم و نگاهی ب پایین انداختم خواهر و مادر سابین و یک فرد ک بهش میخورد دکتر باشه امده بودن بالای سر مادربزرگم
-اقای دکتر اقای از این طرف خواهشا از این طرف
دویدم سمت مادربزرگم ک گفت
-سیـ… نره میدونم ک دیگه زنده نمی…. مونم ولی تو اینـ… ـو از من بشنو. توی اتاق توی ساعت یک شی ارزشی هست ک باید برسونیـ… ـش ب دست صاحبش. کاری رو ک مادرت نتوانـ… ست انجام تو انجام بده. دختر قشنگم اینم بدون ک……… ب تمامی وسایل دقت کن.
نفس میگرفت و چیزایی میگفت ک من متوجش نبود نمیتوانستم حرفی بزنم صدام در نمیومد فقط نگاهش کردم تا وقتی ک دکتر و مادر و خواهر سابین امدن حتی خود سابین هم سر کلش پیدا شد.
-ایشون چ نسبتی با شما دارن
من نمیتوانستم حرف بزنم حس میکردم قدرت صدامو ازم گرفتن ک جای من سابین جواب داد
-مادربزرگشون هستن
بعد هم ب سمت من امد و دستش را زیر بغلم انداخت و بلندم کرد کنارش ایستادم و زل زده بودم ب دکتر و مادربزرگم ک باخنده نگاهم میکرد.
کمی ب اطراف نگاه انداختم با دیدن مادرش ک زیر لبش چیزی میگفت سیاهی مطلق
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
ار خواب هراسون بلند شدم سابین پایین تختم خوابش برده بود اولش یکم ترسیدم. کمی فکر کردم سعی کردم یادم بیاد چ اتفاقی برام افتاده. مادربزرگم. اتاق. خوت مادر سابین کم کم همه رو یادم امد. خندیدم شاید همش خواب بوده برای اطمینان ک الان خواب نیستم از خودم نی
نیشوکنی گرفتم متوجه شدم کاملا بیدارم پتو رو کنار زدم و ارام امدم پایین. از اتاق بیرون امدم نگاهی ب اطراف کردم دیدم جلوی در اتاق اثری از خون نیست و همینطور گلدون. ارام پایین رفتم و ب سمت اشپرخونه ک شنیدم میگفتن
-امیدوارم زنده بمونه اگه بمیره سینره گناه دارع
-هم سینره هم پسر بدبخت من
-مامان الان وقت این حرفا نیستا
با شنیدن حرفاشون حالم بد شد نشستم بغض داشتم ولی نمیتوانستم گریه کنم رفتم ب سمت اتاق مادربزرگم در را باز کردم مادربزرگم روی تخت خوابیده بود سرش باند پیچی بود ولی باند قرمز بود ارام کنارش نشستم حس کردم از سنگینیه نگام بلند شد و گفت
-خوبه بیدار شدی
-مامان دورت بگردم استراحت کن خوب بشی
-باشع عزیزم ولی خودمو گول نمیزنم
پشت بنطش ی چشمک زد و خوابید رفتم ب سمت اشپرخونه
مادر سابین داشت ظرف میشست و خواهرش داشت سعی میکرد شیرینی را از ظرف وردار ولی جوری ک دستش ب ظرف نخوره
-سلام
-سلام فدات شم خوبی؟ کی بیدار شدی؟ برو استراحت کن
-ماااااماااان بزار عروست شه
با بغض نگاهش کردم مادرش چشم غرنه ای بهش رفت و دیگه هیچی نگفت
باصدای افتادن وسیله از اتاق مادربزرگم ب سمتش دویدیم. در را باز کردم با دیدن…..

عکس ساندر هم براتون گذاشتمIMG ۲۰۲۲۰۷۱۴ ۱۶۱۶۴۳IMG ۲۰۲۲۰۷۱۴ ۱۶۲۴۵۳این هم سینره

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4 (8)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.7 (9)

2 دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…
149260 799

دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم 5 (2)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه…
اشتراک در
اطلاع از
guest

6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Zeinab
Zeinab
1 سال قبل

ساندر چقد خوشگلهههههه😂❤️

Zeinab
Zeinab
پاسخ به  Yalda. post
1 سال قبل

بخدا شیدا اگه از ساندر خبری نشه من میدونم و تو 😂 😂 😂

مهسا
1 سال قبل

تشکر❤👌🏻

دسته‌ها

6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x