“خدمتکار عمارت درد”پارت11

1
(1)

 

 

کوروش:فرهاد رزا رو برسون خونه

 

رزا: من جایی نمیرم… اینجا چه خبره؟!

اصن مارال چه ربطی به تو داره

 

کوروش محکم به موهامو چنگ زد

 

کوروش: میخوای بدونی چه خبره؟!

 

دیگه تحمل دردو نداشتم

دستم دیگه مطمئن بودم شکسته…

 

+ توروخدا کوروش

توروخدا ولم کن

موهام …آخ درد داره

 

التماس کردم موهامو محکم تر کشید…

 

رزا از ترس چیزی نمیگفت همین طور فقط نگاه می‌کرد…

 

کوروش: درد داره نه؟!

مارال مگه بهت نگفتم نباید بیای تو جشن…

 

فرهاد کوروشو هلش داد

 

فرهاد: ولش کن داری چیکار میکنی؟!توحق نداری‌ بزنیش…

دستشو شکوندی کوروش ولش کن

با توام کوروش…

 

با ضربه فرهاد کوروش دستمو ول کرد رفت سمت میز کنار سالن

 

هر چی لیوان بود شکوند هی داد میزد

 

کوروش: مارال گفتم نیای جشن

ها چند بارم بهت گفتم

چقدر تاکید کردم

عمداً این کارو کردی

نگاه سر وضعت کن…

 

فرهاد کت شو در اورد انداخت رو شونه هام

 

فرهاد: پاشو مارال ببرمت خونه

بعداً با هم حرف میزنیم

 

هی دلش چه خوشه..‌.

کدوم خونه‌…

نمیدونی آقا فرهاد من خدمتکارم این خونه ام

فقط  یه اتاق شش متری دارم

 

با دادی که کوروش زد چهار ستون عمارت لرزید

 

کوروش:مارال هیچ جایی نمیره

 

فرهاد: مگه اسیرته؟!

 

کوروش اومد کنار فرهاد یقشو گرفت

 

کوروش: ار اسیرمه

الان خواهرتو ور دار از اینجا برو

 

فرهاد: کسی اسیر کسی نیست

الانم من مارالو با خودم میبرم

 

کوروش:دکتر جون تو کاری که بهت مربوط نیست دخالت نکن

تو با اجازه کی خدمتکار خونه مو میخوای ببری؟!

 

با گفتن اسم خدمتکار گریه ام گرفت

دیگه هیچی مهم نبود برام…

من جایگاه یه خدمتکارو داشتم

 

کوروش یقه فرهاد ول کرد کتی که رو مال فرهاد بود رو از رو شونه ام برداشت

 

کوروش: پاشو گمشو برو تو اتاقت تا همینجا نزدم چالت نکردم

 

فرهاد: خدمتکار؟! نه اصن امکان نداره

مارال گفت دوست خونوادگی…

 

رزا دست فرهادو کشید

 

رزا: داداش بیا بریم

این دختره خدمتکار کوروشه ارزش نداره…

 

فرهاد دوستشو از دست رزا در آورد

 

فرهاد: وایسا رزا من هنوز کار دارم

تو برو خونه

 

رزا: داداش…

 

فرهاد: گفتم الان برو خونه…

 

رزا کلیدو برداشت رفت

 

فرهاد کوروش صدا کرد

 

فرهاد: کوروش خان بیا اینجا مگه نمیگی این دختر اسیرته و خدمتکارته

من میخوام این اسیرو ازت بخرم

هر چقدر قیمتش باشه…

 

یه آن صدای شکستن قلبمو شنیدم

مثل کالا داشتم فروخته میشدم

 

کوروش فقط نگاه فرهاد می‌کرد وکنار لبش یه پوزخند بود

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4 (8)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.7 (9)

2 دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…
149260 799

دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم 5 (2)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

19 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
mehr58
mehr58
1 سال قبل

ای وای 😑 

ثنا
ثنا
1 سال قبل

 😱 

دریا فرهمند
دریا فرهمند
1 سال قبل

نویسنده عزیز یه ساعت مشخص تآیین کن همون ساعت دوتا یا یه پارت بزار که بفهمیم ساعت جند بیاییم‌ واسه خوندن

ساحل
ساحل
1 سال قبل

عالی بود❤
فرشته خانم پارت بعدی کو🤨
قرار شد روزی دوتا پارت بدی🥺💔

غزال
غزال
1 سال قبل

یه پارت دیگهههه😭😭

نفس
نفس
پاسخ به  fershteh mohmadi
1 سال قبل

کجاس؟؟؟

نفس
نفس
پاسخ به  fershteh mohmadi
1 سال قبل

عههه میگم این امیلی نی؟؟

anisa
anisa
پاسخ به  fershteh mohmadi
1 سال قبل

خوبع ولی ماری باید خوشگل تر میبود 😂😂🤧

نفس
نفس
پاسخ به  fershteh mohmadi
1 سال قبل

پیجت کجاس؟

ساحل
ساحل
پاسخ به  fershteh mohmadi
1 سال قبل

خوبه
کورش زشته ولی😂😂😂

نفس
نفس
1 سال قبل

موفق باشی عخشم🥺♥️

نفس
نفس
پاسخ به  fershteh mohmadi
1 سال قبل

خدانکنه❤

صغرا ۱۱
صغرا ۱۱
1 سال قبل

پارت خیلی قشنگی بود ولی من بیشتر دوست داشتم جوری بزنم که پا نشه😂😂

anisa
anisa
1 سال قبل

هعی 🤕🤕

دسته‌ها

19
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x