رمان آرزوی عروسک پارت 151

4
(4)

 

من توزندگیم اشتباهات زیادی کردم اما آمنه همه زندگی منه.. چرا پدرت رو شکنجه میکنی؟
_پدر؟ کدوم پدر؟ توچه پدری درحق من کردی؟

مادربچه ی تو همون زنیکه ی خرابه و بچه ات همون حرومزاده اس که ادعا میکنن تو پدرشی! شکنجه ات میکنم؟

مگه دروغ میگم که شکنجه بشی؟ مگه غیراز اینه که مامان بافهمیدن گند کاری هات و خبر دار شدن از زن وبچه ی جدیدت به این روز افتاد؟ غیر از اینه؟

دلم به حال ارسلان میسوخت.. هرچی باشه آرش پسرش بود و اون یه پدر بود..
من اعتقاد داشتم پدر ومادر اگه بدترین دنیا هم باشن احترام بهشون واجب بود..

اما نمیدونم چرا دلم نمیخواست جلوی آرش رو بگیرم..
دلم نمیخواست مانعش بشم که نسبت به پدرش این همه بی احترام نباشه

خدا منو ببخشه اما حس میکردم ارسلانی که میشناختم خیلی بیشتر از اینها حقش باشه..
مخصوصا درمقابل ظلم هایی که درحق آرش شده بود..

ظلم کردن که فقط شکنجه و کتک کاری نبود.. بی محبتی.. تنهایی.. نادیده گرفتن فرزند و تموم حرفایی که آرش واسم تعریف کرده بود تمامن شامل ظلم میشد و واسه همونم تصمیم گرفتم تو بحث شون شرکت نکنم

_من اشتباه کردم آرش اما اگه بهم اجازه بدین و فرصت دفاع کردن بدید بهتون توضیح میدم که بعضی دامن زدن به بعضی اشتباهاتم اجبار بوده و مجبور به ادامه دادن بودم..

_نمیخواممممم… بسه…. هیچی نمیخوام بشنوم.. فقط میخوام دست از سر من ومادرم برداری و بری باهمون زن وبچه ات زندگی کنی.. من خودم از پس مادرم بر میام.. فقط برو و راحتمون بذار

ارسلان اومد چیزی بگه که آرش دستش رو به حالت سکوت بالا گرفت وگفت:
_نمیخوام چیزی بشنوم.. حتی… حتی دیگه نمیخوام ببینمت..

پشت بند حرفش ازجاش بلندشد و باقدم های بلند اونجارو ترک کرد…
ارسلان بانگاهی شرمسار به من نگاه کرد و گفت:

_من اونقدرا که آرش فکر میکنه آدم بدی نیستم.. دلم میخواد حداقل یک نفر تواین کره ی خاکی حرفمو باور کنه.. خواهش میکنم حرفاشو باورنکن

تا دلیل کارمو نشنیدی ونفهمیدی قضاوتم نکن..
دلم واسش سوخت.. دلم نمیخواست کسی رو تااین اندازه خجالت زده ببینم..
سری به نشونه ی نفی تکون دادم و گفتم:

_خواهش میکنم این حرفارو نزنید آقای پندار
من کی باشم بخوام آدم هارو قضاوت کنم.. قاضی خداست وفقط خدا میتونه بنده هاشو قضاوت کنه وتصمیم بگیره.. من چیکاره ام که قضاوت کنم

یاد خودم افتادم.. یاد روزهایی که هیچکس حرفامو نشنید و به ناحق قضاوتم کرد.. یاد روزهای سختی که حتی بابای خودم قضاوتم کرد..

_من… یه اون شب لعنتی تو حال خودم نبودم.. با آمنه بحثم شده بود و اونقدر حالم خراب بود که تا خرخره زهرمار خورده بودم.. بخدا من اون شب حتی اسم خودم هم از یاد برده بودم..

اون شب فقط میخواستم یه جوری خودمو آروم کنم.. من فقط یک شب حماقت کردم وفرداش فهمیدم غلطی کردم وبایکی از پرسنل های کارخونه گند زدم به زندگیم…

انگار توضیح دادن برای من که جای دخترش بودم واسش سخت بود و به سختی نفس میکشید.. من هم دلم نمیخواست بیشتر از اون خجالت بکشه و شرمنده باشه..

دلم نمیخواست درباره ی این مسائل بامن حرف بزنه.. چون واقعا به من ربطی نداشت.. واسه همونم دستمو بالا بردم وگفتم:
_خواهش میکنم توضیح ندید و برای من….
حرفمو قطع کرد وگفت:

_گوش کن! الان تنها کسی که به آرش نزدیکه تویی ودلم میخواد به عنوان یه پدر مسئولیت گفتن این حقیقت رو به تو بسپارم..
_آخه آقای پندار من نمیتونم….
دوباره توحرفم پرید و حرفمو قطع کرد

_گوش کن دختر جان… حالا که دوتا گوش واسه شنیدن حرفام وجود داره این فرصت رو ازمن نگیر ..
فردای اون شب که فهمیدم چه غلطی کردم به لیلا گفتم خیلی پشیمونم

وازش خواستم اون شب لعنتی رو برای همیشه فراموش کنه..
حتی اونقدر شرمنده بودم وخجالت میکشیدم توی کارخونه خوب واسش کار پیدا کردم و از کارخونه خودم اخراجش کردم که دیگه نبینمش!

اما بعداز دوماه سر وکله اش با یک برگه ی آزمایش لعنتی پیدا شد که نشون میداد بارداره…
هرچقدر التماسش کردم و به پاش افتادم که بچه رو از بین ببره قبول نکرد

نه تنها قبول نکرد بلکه تهدیدم کرد اگه مسئولیت کاری که کردم رو به عهده نگیرم هم میره همه چی رو به خانواده ام میگه هم شکایتم میکنه و آبرومو می بره

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 4

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4 (8)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.7 (9)

2 دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…
149260 799

دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم 5 (2)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه…
اشتراک در
اطلاع از
guest

0 دیدگاه ها
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دسته‌ها

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x