رمان آرزوی عروسک پارت 164

4.8
(5)

 

 

پس نسیم اومده بود.. بی اراده تپش قلب گرفتم.. حالا که فکرمیکنم آرش واسه اخراج کردن آشپزجدیدشون تصمیم گرفتی گرفته بود و از اینکه ازش دفاع کرده بودم پشیمون شدم!

 

اخم هامو توهم کشیدم و عصبی گفتم:

_آهان.. خبرنداشتم عروسشون اومده.. پس من میرم توی اتاقم یه کم بیشتر استراحت کنم.. حالا که عروس خانوم تشریف دارن نیازی به من ندارن!

 

_چای نمیخوری؟ میخواستم چای واست بریزم!

_ممنون.. لبخند حرصی زدم و ادامه دادم:

_اشتهام کورشد..

باقدم های بلند خودمو به اتاقم رسوندم و به آرش زنگ زدم!

 

بوق دوم جواب داد:

_عشقم بیدارشده؟

نمیدونم چرا از آرش عصبی بودم..

_سلام.. کجایی؟

_سلام عزیزدلم.. شرکت یه کم خرید داشت اومدم یه سر خرید هارو انجام بدم زودتر بگردم!

 

_خریدهای شرکت مهم تر ازاین بود که منو با نامزد دیونه ات تنها بذاری؟

_نامزدم؟ نسیم اونجاست؟

باحرص گفتم:

_خوبه خودتم قبول داری خانوم چه نسبتی باهات داره!

 

_عشقم باز دیونه شدی؟ چرا اینقدر عصبی هستی؟ نسبتش بخوره توسرم اصلا کِی اومد؟ قرار بود بعدازظهر بیاد من هم بی خبر بودم والان از زبون خودت شنیدم!

 

 

 

_بیخیال مهم نیست.. تا وقتی اینجا تشریف داره من ازاتاقم بیرون نمیرم!

باآرامش و شمرده شمرده گفت:

_عشقم.. من تا ده دقیقه دیگه برمیگردم خونه..

 

لطفا آرامش خودتو حفظ کن والا بخدا نسیم ارزش حرص هم خوردن هم نداره!

_واسه چی باید حرص بخورم؟ این یاروکیه که آرامش خودمو بخاطرش به هم بریزم؟

 

ضمنا خوشم نمیاد همش اسمش رو به زبون میاری!

_خیلی خب ببخشید عزیزم.. حالا میشه بامن دعوا نکنی؟

 

_دعوایی ندارم.. کاری نداری؟

_نه قربونت برم می بینمت! فعلا..

گوشی رو قطع کردم وبا عصبانیت روی تختم انداختمش..

کلافه چنگی به موهام زدم و گفتم:

 

_اینم از شروع شدن روزمن! خدایا شکرت!

نیم ساعت بعد تقه ای به دراتاقم خورد و پشت بندش صدای آرش رو شنیدم..

_ساراخانوم؟ اجازه هست!

 

بدون حرف رفتم در رو که قفل کرده بودم باز کردم..

_سلام…

_سلام به روی ماهت بداخلاق خانم.. میشه بیام تو!

 

_نسیم اینجاست حوصله گیس و گیس کشی ندارم آرش بذار….

میون حرفم پرید وگفت:

_واسم مهم نیست یه حرف رو هزار بار تکرار نمیکنن!

 

_خیلی خب بفرما بیاتو صداتو نبربالا واسه من!

اومد داخل اتاق و بوسه ای روی گونه ام زد وگفت:

_میشه اخماتو بازکنی عشقم؟

_میشه یه کاری کنی زودتر بره؟

 

 

 

نگاه کلافه ای بهم انداخت و با درمانگی گفت:

_عشقم من هنوز نسیم رو ندیدم اجازه بده اول ببینمش و بفهمم واسه چی کله صبح پاشده اومده اینجا.. بعدش چشم.. تلاشمو میکنم زودتر گورشو گم کنه خوبه؟

 

بدون اینکه عصبی بودن یا کلافه شدنش واسم مهم باشه سرمو با تایید تکون دادم و گفتم:

_اوهوم.. اینجوری خوبه!

_اصلا میخوای منم از اتاق بیرون نرم بمونم همینجا؟

 

_نه نمیخوام! اصلا دلم نمیخواد با اون زنیکه ی سلیطه دهن به دهن بشم!

_باشه.. پس میشه دیگه اخم هاتو باز کنی و کمتر واسم ناز کنی؟

‌نگاه چپ چپی بهش انداختم که خندید وگفت:

 

_نازتو که خودم میخرم.. اصلا شما تا آخردنیا واسه من نازکن و من باجون ودلم خریدارم..

باشنیدن صدای نسیم هول کرده ازجا پریدم و گفتم:

_وای.. یه وقت نیاد تو اتاق بفهمه…

 

نذاشت حرفموتموم کنم بایه حرکت چسبوندم به در خودشم بهم چسبید..

همزمان که در رو قفل میکرد آهسته کنار گوشم با پچ پچ گفت:

 

_هیس… نترس.. من اینجام.. و پشت بندش بوسه ی آرمی روی گردنم نشوند..

صدای نسیم هرلحظه نزدیک تر میشد و بااون صدای لوس و نکره اش آرش رو صدا میزد..

 

مثل گنجشک بارون زده ای که توی سرما زمستون گیر افتاده باشه میلرزیدم…

ترسیده سرموبالا گرفتم و بیصدا لب زدم:

_داره میاد تو اتاق من…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.8 / 5. شمارش آرا 5

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
c87425f0 578c 11ee 906a d94ab818b1a3 scaled

دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ به صورت pdf کامل از مهدیه افشار 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوباره‌ی خانواده‌اش تلاش می‌کنه. با پیشنهاد وسوسه‌انگیزی از طرف یک شرکت، نمی‌تونه مقاومت کنه و بعد متوجه می‌شه تو دردسر بدی افتاده… میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو…
aks darya baraye porofail 30 scaled

دانلود رمان یمنا به صورت pdf از صاحبه پور رمضانعلی 3 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     چشم‌ها دنیای عجیبی دارند، هزاران ورق را سیاه کن و هیچ… خیره شو به چشم‌هایش و تمام… حرف می‌زنند، بی‌صدا، بی‌فریاد، بی‌قلم… ولی خوانا… این خواندن هم قلب های مبتلا به هم می خواهد… من از ابتلا به تو و خواندن چشم‌هایت گذشته‌ام… حافظم تو را……
aks gol v manzare ziba baraye porofail 43

دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم…
55e607e0 508d 11ee b989 cd1c8151a3cd scaled

دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه…
porofayl 1402 04 2

دانلود رمان آرامش پنهان به صورت pdf کامل از سمیرا امیریان 4 (5)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد…
اشتراک در
اطلاع از
guest

10 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
♡ روا ♡
♡ روا ♡
9 ماه قبل

میگم یه سوال مامان ندا من چند تا خواهر برادر دارم و اینکه برادرام چند تان 🥺❤️

♡ روا ♡
♡ روا ♡
9 ماه قبل

سلام خوبین چت روم جدید رو تبریک میگم آجی ادا آجی مائده مامان ندا آجی فاطی سپیده جون آزاده جان ساحل جون تمنا جون غزل جان پریناز جون یاس جون خوبین

𝕾𝖚𝖌𝖆𝖗 𝕲𝖊𝖓𝖎𝖚𝖘
𝕾𝖚𝖌𝖆𝖗 𝕲𝖊𝖓𝖎𝖚𝖘
9 ماه قبل

فاطی خودتو خسته نکن نویسنده سالی یه بار پارت میده به چه دردمون میخوره!؟:|

Anya
Anya
9 ماه قبل

کوره نویسنده شرمنده مان کردی من این رمانه پارسال میخواندم اینقد پارت ندادی یادم رفت موضوعش چه بود خودتو رمانت به سلامت🙋

🙃...یاس
🙃...یاس
9 ماه قبل

حمایت از رمانهای خاله فاطی😎
#هشتک_حمایت_❤

Ebrahim Talbi
Ebrahim Talbi
پاسخ به  🙃...یاس
9 ماه قبل

#بابا # 🙃

🙃...یاس
🙃...یاس
پاسخ به  Ebrahim Talbi
9 ماه قبل

#😘😘😘#

Ebrahim Talbi
Ebrahim Talbi
پاسخ به  🙃...یاس
9 ماه قبل

🙃 🥰

♡ روا ♡
♡ روا ♡
پاسخ به  🙃...یاس
9 ماه قبل

#خاله فاطی پرچم خاله فاطی همیشه بالاس #هشتگ_حمایت_❤️

دسته‌ها

10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x