رمان آرزوی عروسک پارت 51

3
(2)

 
آمنه با لبخندی که معلوم بود از صدتافحش بدتره گفت:
_مرغ همسایه غازه مادر!
آرش بانگاه خاصی بهم زل زد و بعداز چندثانیه مکث گفت:
_خاله قزی حسودیم بلده پس.. دعای بعداز صبحونه واسه اومدن نسیم فراموش نکنید..

دیگه فرصت نداد گند کاریمو جمع کنم و رفت!
خاک توسرم کنن آخه این چه حرفی بود من زدم!
حتی خودمم قبول دارم که از سر حسودی اون چرت وپرت هارو گفتم چه برسه به آرش!
اصلا منه دیونه واسه چی باید به اون دوتا منگول حسودی کنم!

داشتم خودم رو سرزنش میکردم و فحش وبدوبیراه نثار خودم میکردم که آمنه گفت:
_من امروز باید برم خیاطی از اون طرفم میرم استخر یه کم خودمو سرگرم میکنم که خونه نباشم و چشمم به چشم این دختره نیوفته.. اگه میخوای وحوصله ات سر نمیره توهم بیا..

_من.. چیزه.. من.. خیلی دوست دارم بیام و مطمئنا خیلی خوش میگذره اما بهتره که بمونم.. اینجوری میتونم یه کم خودمو به نسیم نزدیک کنم وبیشتر بشناسمش!

اصلا خودمم نمیدونستم چی دارم میگم و میخواستم بمونم که چه غلطی بکنم اما یه چیزی از درونم وادارم میکرد به گفتن اون حرف ها..
آمنه هم که انگار خوشش اومده بود با تحسین نگاهم کردو سری تکون داد:

_آفرین.. پس من میرم اما چشم وگوشم رو پیش تو جا میذارم مادر.. حواست باشه

اونقدر از دست خودم و کارها وچرت وپرت هایی که گفتم عصبی بودم وفکرم پریشون که یک لحظه نزدیک بود ازدهنم بپره که حواسم به چی باشه؟ اما فورا خودمو جمع کردم و به نشونه ی تایید سری تکون دادم و چشم گفتم!

نیم ساعت بعد، آمنه رفت و من هم بعداز یک دل سیر جنگیدن باخودم تصمیم گرفتم ازفضای سنگین خونه خودمو نجات بدم، واسه خودم نسکافه درست کردم و رفتم توی حیاط نشستم…

گوشه ترین قسمت حیاط رو انتخاب کردم و بافکر اینکه آرش توی اتاق خودشه، شالمو درآوردم و گذاشتم موهام واسه خودشون نفس بکشن و
آفتاب مستقیم به کله ام بخوره شاید یه کم فکرم رو آزاد کنه..

قلپی از نسکافه ام خوردم و اومدم باگوشیم آهنگی رو پلی کنم که متوجه شدم کسی اومد بغل دستم نشست!
باگیجی به آرش که چشم هاشو بخاطر نور آفتاب چین داده بود نگاه کردم و گفتم؛
_وا؟ اینجا چیکار میکنی؟

درحالی که به دور و اطراف نگاه میکرد گفت:
_من نگاه نمیکنم شالتو سرت کن..
بیخیال شالم شدم و باقیافه ای حق به جانب گفتم:
_نمیخوام.. تومگه منتظر نامزدت نیستی؟ پس چرا اومدی ور دل من نشستی؟ پاشو برو خونتون ببینم، الان زنت میاد پیش خودش فکر اشتباه میکنه

توفاصله نزدیک نگاهی به صورتم و بعدش به موهام انداخت وگفت:
_قدیما دخترهارو از روی ابروها و سیبیل ها و رنگ موهاشون تشخیص میدادن و میرفتن خواستگاری.. اما تواین زمونه دیگه راه تشخیصی نذاشتین.. واسه همینه که اینقدر دختر ترشیده زیاد شده!

باتعجب گفتم:
_حالت خوبه؟ الان چه ربطی داشت؟ پاشو برو بهت میگم خیر سرم دو دقیقه اومدم خلوت کنما!
درحالی که نور افتاب چشم هاشو اذیت میکرد واز اونی که بود ریز تر شده بود به چشم هام زل زد گفت؛

_تو چرا اینقدر مضطربی؟
_الان اگه نسیم برسه این زاویه، زوایه ی قشنگی نیست!
باصدایی شبیه زمزمه گفت؛
_تونور آفتاب قشنگ ترم شده.. وبعد بلدتر ادامه داد:
_نسیم قرار نیست بیاد.. اونجوری جلو مامان گفتم!

_چی؟
_میگم نسیم قرار نیست بیاد…
میون حرفش پریدم وگفتم؛
_نه قبل از این یه چیزی گفتی..!
_من؟ نه…
بیخیال جمله ی قبلیش شدم و با کنجکاوی پرسیدم:

_خب اونو بیخیال.. چرا به آمنه جون گفتی نسیم میاد؟
_یه کارهایی میخوام بکنم و نیاز به زمینه سازی داشتم.. حالا بعدا بهت میگم.. خونه پدری خوش گذشت؟
باگیجی نگاهش کردم و قلوپی از نسکافه ام خوردم وگفتم:

_اوهوم.. اما حسابی گیجم کردیا.. یه وقت کاری نکنی منو به دردسر بندازی.. بخدا هرشب کابوس می بینم آقای پندارن فهمیدن که همه چی رو گفتم و خودمو پشت میله های زندون تصور میکنم!

_نگران نباش خاله قزی.. کاری نمیکنم که به ضررت تموم بشه، چون راضی به ضرر من نشدی!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
c87425f0 578c 11ee 906a d94ab818b1a3 scaled

دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ به صورت pdf کامل از مهدیه افشار 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوباره‌ی خانواده‌اش تلاش می‌کنه. با پیشنهاد وسوسه‌انگیزی از طرف یک شرکت، نمی‌تونه مقاومت کنه و بعد متوجه می‌شه تو دردسر بدی افتاده… میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو…
aks darya baraye porofail 30 scaled

دانلود رمان یمنا به صورت pdf از صاحبه پور رمضانعلی 3 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     چشم‌ها دنیای عجیبی دارند، هزاران ورق را سیاه کن و هیچ… خیره شو به چشم‌هایش و تمام… حرف می‌زنند، بی‌صدا، بی‌فریاد، بی‌قلم… ولی خوانا… این خواندن هم قلب های مبتلا به هم می خواهد… من از ابتلا به تو و خواندن چشم‌هایت گذشته‌ام… حافظم تو را……
aks gol v manzare ziba baraye porofail 43

دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم…
55e607e0 508d 11ee b989 cd1c8151a3cd scaled

دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه…
porofayl 1402 04 2

دانلود رمان آرامش پنهان به صورت pdf کامل از سمیرا امیریان 4 (5)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

10 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
༺Aref༻
1 سال قبل

به نظر من آرش از همه کارای نسیم با خبر شده
الانم داره عاشق سارا میشه
سارا ام عاشق شده ولی نمی خواد باور کنه
آرش خونه رو خلوت کرده واسه شیطونی

مهسا
مهسا
پاسخ به  ༺Aref༻
1 سال قبل

چرا چرت میگی ؟ خیلی منحرفی ی دکتر برای درمان بیماریهای جنسی برو 😂 پسره ی مریض فکر دیوانه

Fatak
Fatak
پاسخ به  ༺Aref༻
1 سال قبل

موافقم

Fatak
Fatak
1 سال قبل

تو پارت قبل آرش گفت ک بهش نزدیک شدم کمکش کنم سواستفاده کرد ی چیز اینجوری گفت یعنی خودش میدونه نسیم کیه و بهش نزدیک شده؟🤔
یا منظورش سارا بود؟🤔🤔🤔

sanaz
sanaz
1 سال قبل

خیلی قشنگه رمانت ❤
یکم بیشترش کن کم بود🙁

Salin
Salin
1 سال قبل

عالی بود داره جالب میشه

محسن
محسن
1 سال قبل

خواهش میکنم یکم پارتو طولانی کنین آخه ۲ دیقه نمیکشه تموم میشه و باید یه روز صب کنیم تا بقیش بیاد واقعا انصاف نیستااا🙁

پ ا
پ ا
پاسخ به  محسن
1 سال قبل

من توی فیکس ۴ دقیقه خوندم تموم شد 😐

لادن
لادن
1 سال قبل

این آرش داره دل میبازه صد در صد
الان داره با خودش میگه گور بابای نسیم 😎

پ ا
پ ا
1 سال قبل

چرا کم میزاری🥺🥺

دسته‌ها

10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x