50 دیدگاه

رمان آشوب پارت ۶

0
(0)

#پارت۲۴

#آشوب

+آشوب؟!

با آشور،حرف میزنی دیگه؟!…..

گوشت کنار دستش را محکم میکشد .

جایش درد میکند ،اما در مقابل درد دلش چیزی نیست.

شروع به صحبت میکند:

-چی بگم ؟!….

بهش بگم …آشور خواهرت کم اورده …همه اش تظاهر بوده …

از بختش از پیرشدن داخل اوج جونیش گله داره ….

چی بگم ایلین؟!….

برم بار سنگینی روی دوش برادرم بزارم …

چقدر بخاطر من باید درد بکشه ؟!…..

ایلین بچه که بودم یکی ،میگفت دلم شکسته مسخرش میکردم.
میگفتم خوب چسبش بزن بزارش کناری تا دوباره نشکنه …

ولی الان میفهمم دل واقعا میشکنه، و وقتی شکست نه چسبی ونه هیچی خوبش نمیکنه!…..

ایلین آهی میکشد .

بعداز چند دقیقه انگار چیزی به یاد اورده باشد گفت:

-راستی!!….

امروز دختر عمه ات یاس ودوستش غزل اینجا بود …

بدبخت، طفلی کلی گریه کرد …

چرا شوهر عمه ات اجازه عمل نمیده …

دیگه بزرگ شده ،بچه که نیست ۲۲سالشه …کلی آزمایش ودکتر رفته میگن که باید عمل شه.چرا قبول نمیکنه؟!….

آشوب با دوتا انگشت اش به مخش می کوبد وبا حرص میگوید:

-مخشون تعطیله….ذهنشون عقب افتاده اس …بابا الان دیگه یه چیز عادیه ….بچه فقط دختر شده وگرنه همه آزمایشات میگه این باید پسر شه ….همه راضین جز شوهر عمه ….میگه باعث بی ابروی من میشه..

#پارت۲۵

#آشوب

ایلین ریز میخندد ومیگوید:

-چرا اینقدر حرص میخوری؟!
شدی شبیه گوجه….

باحرص روبه ایلین ومیگوید:

-مرض نخند …خوب بچه گناه داره ..همه راضین جز پدرش ….بخدا گناه داره …..

میگه مردم حرف در میارن، وحرف میزنن..

حرف مردم رو همیشه هست .

به قول معروف :

«دره ،دروازه رو میشه بست .ولی دهن مردم رونه!….»

ایلین سری تکان میدهد ومیگوید:

-این کار دست خودت رو می بوسه…

با باباش حرف بزن …

باشه ای میگوید.

********

ماشینش را وارد خانه باغ میکند .

پاییزاست وبرگ درختان می ریزند.

خانه باغ همیشه فضای عاشقانه ،رمانتیک وشاعرانه دارد.

آشوب، خاطرات زیادی در خانه باغ دارد.

خاطرات های رنگین
خاطرات های شیرین .

وخاطرات های غمگین وتلخ.

جلوی پاییش برگ درختی می افتد .

آن را بر میدارد وراهی میشود.

بچه ها درحال بازی والیبال بازی هستند .

گروه های دو نفره،

فؤاد وفرهاد(یاس)

دریک طرف تور

وعلی وآشور یک طرف دیگر.

با غم نگاهی به یاس می اندازد.

دختری که در باتن پسراست.

صورت معصومش وجثه پسرانه اش !

همانند پسر های نوجوان ۱۶-۱۷

پدرش اجازه عمل را به او نمی دهد.

کسی هنوز متوجه حضورش نشده است.

.توپ دقیقا جلوی پایش می افتد.

همه به این سمت برمیگردن آن را می بینند.

آشور وعلی سریع به سمت اش می آیند.

آشور اورا در آغوش گرم اش میگیرد وموهایش را غرق در بوسه میکند.

علی میخواهد حرفی بزند که سریع پیش دستی می کند ومیگوید:

+خوبم!…

میرم دوش بگیرم …

اکه حرفی دارین بیاین اتاقم .

وسریع به طرف خانه خودشان میرود.

#پارت۲۶

#آشوب

**************

-موهات بویی خوبی میده ،بوی بهشت ،بوی پرتقال …..

علی روی تخت نشسته است واین را به او می گوید .

به طرف هر دو بر میگردد،

آشور هم روی کاناپه نشسته است، واو را نگاه میکند.

در جواب حرف علی می گوید:

-اما من دوسش ندارم!…

او عاشق موهایش بود هروقت واکس موهایش را میزد صدایش میزد .

«دلبر پرتقالی من»

میرود وروی تخت کنار علی منشیند.

علی از او فقط سه سال بزرگتر بود.

آشور با غم نگاهش میکند ومی گوید:

-کجا بودی؟!……

سرش را بالا می اورد ومیگوید:

-بام بودم!…..

-بام؟!……

-آره بام بودم،….

-چرا اونجا؟!…..

اینبار علی از او میپرسد.

آهی میکشد ومیگوید :

-رفته از همه شکایت کنم؛از خدا از همه.

ما آدمای شهر حسودیم!!!……

خوشی های همو ،چشم میزنیم ….

رفته بودم به شهر حسود بگم ….

پس بدن فرصت خندهامو …..

پس بدن شادی تو صدامو ….

پس بدن روز های که خودمو الوان خوشی هامونو جار میزدیم …

ولی الان فقط دارم بدبختی جار میزنم ….

حداقل اگه اینارو بهم بهم برنمیگردنه ….

پس بده فرصت گریه هامو ….

گریه هم نمی تونم کنم …

اینجا که میرسد اشاره ای به گلویش میکند ومی گوید:

-یه چیزی چندساله اینجا گیر کرده؛

نمیزاره درست نفس بکسم!…..

همه مقصر منو میدونن!…

نفسش تنگ شده است.

سرفه میزند .

دونفرشان میدانند حالش خیلی خراب است.

آشور با درد به خواهرش خیره شده است.

علی روبه او میکند ومیگوید‌:

-نمیدونم!…

هیچکس، تورو مقصر نمیدونه …..

ما فقط عذاب وجدان داریم …

که چرا تنهات گذاشتیم!……

سرفه دوم را میزند

-گاهی اوقات میشه از تنهایی به یک کوه رسید؛…..

یه کوه صبر …

یه کوهی که از دور سبزه …

ولی از درون خون گریه میکنه….

مثل من …

دیگر نفسش بالا نمی اید وبه سرفه می افتد.
.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 0 / 5. شمارش آرا 0

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4 (8)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.7 (9)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…
149260 799

دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم 5 (2)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

50 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
~
~
3 سال قبل

نویسنده امشب پارت نداریم ؟

Aban
3 سال قبل

تو چرا پارت جدیدو نمیزارییییییییییی
عه😫

Maede.r
Maede.r
3 سال قبل

نسی دو دقه بیا بحرفیم من دارم میمیرم

Artamis
Artamis
پاسخ به  Maede.r
3 سال قبل

اومدمم ببخشید

ayliiinn
عضو
3 سال قبل

عالی بود دلبر پرتقالی من!

Artamis
Artamis
پاسخ به  ayliiinn
3 سال قبل

قربونت دلبر جانممم عزیز دلی

Artamis
Artamis
3 سال قبل

،

مریم
مریم
3 سال قبل

سلام نویسنده عزیز.رمانت فوق العاده گنگ هست.لطفا از ابهام درش بیار عزیزم
هیچی از شخصیتاش نفهمیدم تا الان.خیلی پیچیده شده توهم

Artamis
Artamis
پاسخ به  مریم
3 سال قبل

سلام مریم عزیزممم،چشم گلم حتماا!!

الان هرجاش گنگه ونفهمیدیش بگو برات توضیح بدم!!

خسته
3 سال قبل

درسکوت دادگاه سرنوشت
عشق برما حکم سنگینی نوشت
گفته شد دل داده ها از هم جدا
وای بر این حکم و این قانون زشت

Artamis
Artamis
پاسخ به  خسته
3 سال قبل

واقعاااا چه حکم زشتیییی خیلی قشنگ بود عزیزممم

Artamis
Artamis
پاسخ به  خسته
3 سال قبل

عالی بودااا

خسته
3 سال قبل

الوان ❤آشوب

خوشم میاد از انتخاب اسمات عالین دختر

Artamis
Artamis
پاسخ به  خسته
3 سال قبل

خوشحالم خوشت اومده گلمممم ،

خودمم عاشق اسمشونمم

خسته
3 سال قبل

خسته نباشی ❤❤

۱دلبر پرتقالی من» خیلی لقب قشنگی هست خوشم اومد
۲رفته از همه شکایت کنم؛از خدا از همه.

ما آدمای شهر حسودیم!!!……

خوشی های همو ،چشم میزنیم ….

رفته بودم به شهر حسود بگم ….

پس بدن فرصت خندهامو …..

پس بدن شادی تو صدامو ….

پس بدن روز های که خودمو الوان خوشی هامونو جار میزدیم …

ولی الان فقط دارم بدبختی جار میزنم ….

حداقل اگه اینارو بهم بهم برنمیگردنه ….

پس بده فرصت گریه هامو ….

گریه هم نمی تونم کنم …

۳گاهی اوقات میشه از تنهایی به یک کوه رسید؛…..

یه کوه صبر …

یه کوهی که از دور سبزه …

ولی از درون خون گریه میکنه….

مثل من …

خیلی جملات وشعر های قشنگی مینویسی

Artamis
Artamis
پاسخ به  خسته
3 سال قبل

فدای تووووو قشنگممممم تو که عزیز دلیییااا

Artamis
Artamis
پاسخ به  خسته
3 سال قبل

خودممم که میگه میشه از تنهایی به کوه رسیدع رو عاشقشممم!!

Artamis
Artamis
پاسخ به  خسته
3 سال قبل

فدات

❤برام هیچ حسی شبیهه تو نیست❤
3 سال قبل

قلمت توانا خسته نباشی ..بی صبرانه منتظر پارت بعدی هستم ❤❤

Artamis
Artamis

فدای مریمم جانمممم تو عشقیاااا چشمم زودتر پارت بعدی میزارم گلمم

❤برام هیچ حسی شبیهه تو نیست❤
3 سال قبل

واقعا خیلی از خانواده ها هستند که چنین مشکلاتی دارند ،

ترنس هستند وخانواده اجازه عمل نمیدن

واقعا ذهنشون عقب افتاده است ،باباااا وقتی دکنمتر وهمه چی وهزار کوفت دیگه تایید کردن چرا نمیزارین ؟!
نمیزارین بچه به حال دل خودش باشه !!

میدونبن باعث چند نفر خودکشی شده بخاطر اجازه ندادن؟.

واقعا چرا داریم اینجوری میکنیم ؟!مگنه میگن پدر مادرا صلاح بچه اشون رو میخوان چرا اینجوری عقب افتاده؟!

Artamis
Artamis

چی بگممم واقعااا داریم به کجا میرسیم !!

وبدبخت اونایی هستن که خانواده هاشون مجبورشون میکنن لباس دخترونه یا پسرونه بپوشن

❤برام هیچ حسی شبیهه تو نیست❤
3 سال قبل

وایییی لعنتی واقعا رمان تو رمان اجتماعی هست نسترن جان وافعا خیلی خوب توصیف کردی ،

ترنس،
مشکلات دختران وزنان جامعه ،

وحرف های که میزنی و واقعا خیلی رمانت عالیه!!

Artamis
Artamis

قربونت گلممم ،اره دیگه اجتماعی هست !!

❤برام هیچ حسی شبیهه تو نیست❤
3 سال قبل

واییییی دمت گرم نسترن جونممم❤❤

Artamis
Artamis

فدای تووو گلمممیی

ناشناس
ناشناس
3 سال قبل

بومه خِر عه قلم توانانته ح… جونم👍
عااااالی بی!! 😍🤩

Artamis
Artamis
پاسخ به  ناشناس
3 سال قبل

فداتتتت الییییی جونمممممم

خرم خودتیااا پخخخ !!

شیرین
شیرین
3 سال قبل

وای تو داری منا به کجا میکشانی
می خواهی با من دل مردهی مسکین چه کنی میدانم
که آن من زنده مرده است من به حس بینمون علاقه داشتم
اما… هنوز هم برای این من گمشده در دل این شب دلتنگم
چقدر با تو بودن هایم زیبا بود ……
الان از من دیوانه چه خواهی که مرا رهایییی نیست از خاطرات تلخ و شیرینم
من من آن من را گم کرده در دل سیاهی این شب سرد
مرگ هم مرا پس میزند
حتی خدا را دیگر بعد تو از یاد برده ام….!!!!

Artamis
Artamis
پاسخ به  شیرین
3 سال قبل

چقدر قشنگ بوددددد!!

شیرین
شیرین
پاسخ به  Artamis
3 سال قبل

اره قشنگه ولی
روزگاری که سیاه باشد نه قشنگیش به رنگشه که ارزشی نداره

Artamis
Artamis
پاسخ به  شیرین
3 سال قبل

دقیقااا

شیرین
شیرین
3 سال قبل

چرا انقدر دیر گذاشتی عشقم؟
نمیگی من خوابم میبره…..!!!

Artamis
Artamis
پاسخ به  شیرین
3 سال قبل

بخدااا مهمون داشتیم ووقتم پر بود !:(

شیرین
شیرین
پاسخ به  Artamis
3 سال قبل

ای جانم قربونت برم ناراحت نشو من روال نیستم برا همین …. بیخیال
خودت چطوری عجیجم

Artamis
Artamis
پاسخ به  شیرین
3 سال قبل

دورت بگردم خواهری شرمنده!!

BITA
BITA
3 سال قبل

گاهی اوقات میشه از تنهایی به یک کوه رسید؛…..

یه کوه صبر …

یه کوهی که از دور سبزه …

ولی از درون خون گریه میکنه….

خسته نباشید تتلیتی هستی؟

Artamis
Artamis
پاسخ به  BITA
3 سال قبل

فدات بیتا جانن!!

اره تتلی هستم افتضاح خیلی معتادشم !!

توهم تتلی هستی؟!

شیرین
شیرین
پاسخ به  Artamis
3 سال قبل

تتلی دیگه چیه واضح بگید الان منحرف میشم

Ania
Ania
پاسخ به  شیرین
3 سال قبل

فک کنم به طرفدارای تتلو تتلی میگن

Artamis
Artamis
پاسخ به  Ania
3 سال قبل

اره میگن مثلا شیرین تتلی هست از طرف دار پروپا قرص تتلو

Artamis
Artamis
پاسخ به  Ania
3 سال قبل

که خود منم جزوع اون دسته ها هستم ،جدا از اهنگ های که حرف رکیک میزنه واقعان آهنگاش قشنگه ،با معنی و…

من که هرچی بشه بازم هوادارشم ،یکی تتلو یکی پرسپولیس

شیرین
شیرین
پاسخ به  Artamis
3 سال قبل

اره خدایی این یکی درسته خییلی فحشایی که میده گاهی به دلم میشینه

Artamis
Artamis
پاسخ به  شیرین
3 سال قبل

اره همه حرفاش حقه !!

Tir
Tir
3 سال قبل

خیلی قشنگ بود ✨🍂🍂
.
.
.
خسته نباشی ✨✨
.
.
.
عشق آن بغض عجیبی ست
که از دوری یار
نیمه شب بین گلو مانده و
جان می‌گیرد ….

Artamis
Artamis
پاسخ به  Tir
3 سال قبل

فدای تو قشنگمم

Artamis
Artamis
پاسخ به  Tir
3 سال قبل

خوشحالم خوشت اومده عشق جانمم فنچومم

Artamis
Artamis
پاسخ به  Tir
3 سال قبل

متن عالی بود دلبر

Tir
Tir
پاسخ به  Artamis
3 سال قبل

فدات نسبی جونم 😍❣️✨
خوشحالم خوشت اومده ✨

Artamis
Artamis
پاسخ به  Tir
3 سال قبل

قریونت فنچومم

دسته‌ها

50
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x