رمان آوای نیاز تو پارت 142

5
(2)

 

 

_نمیخوام بهت تجاوز کنم‌ که بدبخت داری میسوزی در بیار شلوارتو!

 

 

خواستم باز کارم و ادامه بدم که دستم و محکم تر گرفت و من و کشید سمت خودش و از لای دندونای قفل شدش گفت:

_نمیخواد…!

 

 

چشمام گرد شد و تو صورت عصبیش خیره موندم تا حالا این قدر عصبی ندیده بودمش

چشماش و بست و بعد مدت خیلی کمی باز کرد و با همون لحن قبلیش ادامه داد

_اگه میخوای فردا صبح و ببینی بالا نیا

 

 

سری به معنی باشه تکون دادم‌ که ولم کرد و یکم به عقب هولم داد و بدو سمت پله ها رفت

تند تند و کجکی کجکی با شتاب بالا رفت و من خیره بودم بهش تا زمانی که از دیدم خارج شد…

نفس عمیقی کشیدم و رو همون مبل پشتم ولو شدم دستی به پیشونیم کشیدم و لب زدم

_گند زدی آوا

 

 

نگاه کلافه ای به چایی ریخته شده رو سنگای سفید زمین و مبل دادم باز خدارو شکر لیوانا نشکسته بودن

از جام بلند شدم، لیوانارو برداشتم و رو میز گذاشتم ولی حوصله تمیز کاری نداشتم

کنجکاو نگاهی به طبقه بالا کردم و خواستم سمت پله ها برم اما تردید داشتم چون بهم گفته بود نرم بالا ولی نمی تونستم این جا بشینم هیچ کاری نکنم از طرفی هم خجالت می‌کشیدم باهاش رو در رو شم…

ولی اگه سوختگیش بد باشه چی؟

چنگی تو موهام زدم‌ و نگاهم رو گوشیم میخکوب شد و سریع و بی درنگ برش داشتم و به تنها دوستی که داشتم‌ زنگ زدم و چشمام و محکم‌ بستم و زیر لب زمزمه کردم

_جواب بده آتنا!

 

پنجمین بوق زده شد و داشتم ناامید میشدم که صداش تو گوشم‌ پیچید

_آوا؟!

مگه نگفتم‌ امشب شو دارم‌

 

_بابا شو مو چیه زدم‌ صاحاب شوتون و سوزوندم ناقص کردم‌

 

چند لحظه سکوت کرد و گفت

_فرزانو؟! کردیش یعنی سوزوندی؟!

 

نگاهی به طبقه بالا کردم‌ و با عجز گفتم:

 

_حواسم پرت شد چایی ریختم روش

_کجاش؟!

 

چشمام و محکم‌ بستم و لب زدم

_پاهاش یعنی… وای!!

 

یهو صدای خندش بلند شد که حرصی ادامه دادم

_آتنا نخند اصلا وضعیت الان من خنده نداره… موندم چیکار کنم!

 

_زدی طرف‌ و عقیم…

 

_آتــــنا

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
c87425f0 578c 11ee 906a d94ab818b1a3 scaled

دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ به صورت pdf کامل از مهدیه افشار 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوباره‌ی خانواده‌اش تلاش می‌کنه. با پیشنهاد وسوسه‌انگیزی از طرف یک شرکت، نمی‌تونه مقاومت کنه و بعد متوجه می‌شه تو دردسر بدی افتاده… میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو…
aks darya baraye porofail 30 scaled

دانلود رمان یمنا به صورت pdf از صاحبه پور رمضانعلی 2.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     چشم‌ها دنیای عجیبی دارند، هزاران ورق را سیاه کن و هیچ… خیره شو به چشم‌هایش و تمام… حرف می‌زنند، بی‌صدا، بی‌فریاد، بی‌قلم… ولی خوانا… این خواندن هم قلب های مبتلا به هم می خواهد… من از ابتلا به تو و خواندن چشم‌هایت گذشته‌ام… حافظم تو را……
aks gol v manzare ziba baraye porofail 43

دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم…
55e607e0 508d 11ee b989 cd1c8151a3cd scaled

دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه…
porofayl 1402 04 2

دانلود رمان آرامش پنهان به صورت pdf کامل از سمیرا امیریان 3.5 (6)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
اِلارا
اِلارا
1 سال قبل

بیچاره فرزان ⁦(⁠;⁠;⁠;⁠・⁠_⁠・⁠)⁩

دسته‌ها

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x