رمان آوای نیاز تو پارت 155

5
(1)

 

 

×××

 

 

نگاهم و به باغ پشت خونه دادم!

اولین آشناییمون این جا شکل گرفته بود و با بغض روبه فرزان گفتم:

_وقتی خدمتکار بودم زدم یه گلدون عتیقه رو شکوندم و با دستپاچه و هزار ترفند اومدم تا این جا چالش کنم تا کسی نفهمه

 

با دست به پایین درخت کاج اشاره ای کردم و ادامه دادم

_زمستون بود، هوا سرد بود، دستای منم به خاطر حساسیت به مواد شوینده پوست پوست و قرمز شده بود اما… اما به خاطر ترس از بیکاری و اخراج شدن با همون دستا خاک سفت و چنگ میزدم و از سوزش دستم اشک میریختم تا کسی نفهمه یه گلدونو من شکوندم و همون موقع یهو جاوید اومد بالا سرم و شد شروع آشناییمون

 

 

سکوت شد و بعد مکثی گفت:

_چی بهت گفت!؟

 

 

نگاهم و به فرزان دادم که خیلی کم‌ پیش میومد درباره ی موضوعی کنجکاوی کنه…

روبهش با چشمایی که خواسته یا نا خواسته اشکی شده بود جواب دادم

_گفت این جماعت حتی یادشون نمیاد گلدون عتیقه ای بوده…

 

 

منتظر نگاهم میکرد که خیره به جایی که گلدون عتیقه رو خاک کرده بودم ادامه دادم

_دروغ گفت!

دروغی که زندگی منو رسونده به این جا و تا الان موندم که این به نفعم بود یا به ضررم…

خب می‌دونی من بچه جنوب شهریم که الان کنار تو داره راه میره و قطعا خیلیا فکر میکنن به نفع بوده

شاید تو هم با خودت بگی آره به نفعت بوده اما هزینه ی همه ی اینارو دادم… بیشتر نداده باشم کمترشو دادم

 

با دقت به حرفام گوش می‌داد و وسط حرفم نمی‌پرید و من دوست داشتم واسه این گوشای شنوا حرفای دلمو بزنم:

-دیگه شبا آرامش ندارم… تکلیفم با خودم مشخص نیست و وقتی تو آینه به خودم نگاه میکنم خودمو نمیشناسم

احساس میکنم جاوید با نبودش کل وجود منم هست و نیست کرده

هنوزم دوستش دارم ولی حس تنفری که تو قلبم داره شعله میکشه رو هم درک نمیکنم خودخواهیاش باعث شد به این جا برسیم!

 

 

با هر جملم قطره اشکی روی صورتم می‌ریخت و فرزان بازم هیچی نمیگفت

فقط نگاهم میکرد که سمتش کشیده شدم و خودم و پرت کردم تو بغلش و دستم و دورش حلقه کردم و لب زدم

_اگه تو نبودی چیکار میکردم؟

 

 

جوابی نداد اما بعد مکثی دستش دور بدنم حلقه شد و لب زد:

_ولی حواست و جمع کن من آمار تک تک وسایل خونمو دارم!

 

 

تو اون حالت از جملش تک خنده ای کردم و خودم و بیشتر تو بغلش گم کردم و نمیدونم چقدر گذشته و تو آغوش هم بودیم اما می‌دونستم این آغوش از تنهایی میاد

نه فقط تنهایی من بلکه انگار‌ اونم از غم تنهایی هاش تو آغوش من بود و زندگی در کنارش بهم نشون داده بود کسی و تو خلوتش راه نمیده و هر چقدرم نشون میده از این‌ خلوت و تنهایی راضیه و خیلیام باورد کرده بودن حتی خودشم باورش شده بود که با تنهایی مشکلی نداره اما بازم من می‌فهمیدم ته ته قلبش از این دیوار تنهایی بیش از حدش‌، که خودش دور خودش کشیده بود خسته شده بود!

 

نفس عمیقی کشیدم و خواستم ازش جدا شم تا سوتفاهم پیش نیاد اما من و محکم تر به خودش فشار داد و کنار گوشم لب زد

_بمون!

 

 

هیچی نگفتم و هیچ برداشت بدیم نکردم چون خودم تنها حسم به این آغوش آرامش بود و رفع تنهایی

وَ فرزانم مثل خودم میدیدم چون از وقتی پام‌ تو زندگیش به هر دلیل و برهانی باز شده بود نگاه بدم بهم نکرده بود که بخوام معذب شم!

 

همین طور تو آغوشش مونده بودم غافل از این که کمی دورتر نگاه خیره ای رومون بود و داشت از این تصویر کینه به دل میگرفت…

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
c87425f0 578c 11ee 906a d94ab818b1a3 scaled

دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ به صورت pdf کامل از مهدیه افشار 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوباره‌ی خانواده‌اش تلاش می‌کنه. با پیشنهاد وسوسه‌انگیزی از طرف یک شرکت، نمی‌تونه مقاومت کنه و بعد متوجه می‌شه تو دردسر بدی افتاده… میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو…
aks darya baraye porofail 30 scaled

دانلود رمان یمنا به صورت pdf از صاحبه پور رمضانعلی 3 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     چشم‌ها دنیای عجیبی دارند، هزاران ورق را سیاه کن و هیچ… خیره شو به چشم‌هایش و تمام… حرف می‌زنند، بی‌صدا، بی‌فریاد، بی‌قلم… ولی خوانا… این خواندن هم قلب های مبتلا به هم می خواهد… من از ابتلا به تو و خواندن چشم‌هایت گذشته‌ام… حافظم تو را……
aks gol v manzare ziba baraye porofail 43

دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم…
55e607e0 508d 11ee b989 cd1c8151a3cd scaled

دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه…
porofayl 1402 04 2

دانلود رمان آرامش پنهان به صورت pdf کامل از سمیرا امیریان 4 (5)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

0 دیدگاه ها
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دسته‌ها

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x