رمان آوای نیاز تو پارت 156

5
(1)

 

 

×××

 

 

جاوید

تصویری که دیده بودم از ذهنم پاک نمیشد ولی بیشتر به جای این‌ که عصبی باشم حالم ناخوش شده بود

باورم‌ نمیشد با چه صحنه ای رو به رو شدم اونم جایی که هر دفعه ازش رد میشدم و یاد اولین دیدارمون میفتادم… اصلا چی جوری تونسته بود تو آغوش مردی باشه که کم و بیش میدونست دشمنم؟!

با یاد آوری اون صحنه دستام و مشت کردم و یکی هی تو گوشم‌ میگفت بازم خودت و فریب بده بازم بگو داره از لَجت این کار و میکنه بازم بگو بچست اما اون جا که کسی نبود تا بخواد از روی بچگی‌ و لجبازی فرزان و اون جوری تو آغوشش بکشه

اصلا چرا فکر کردی این یکی با بقیه فرق میکنه بدردت میخوره مرحمت میشه؟!

اونم مثل بقیه بود مگه بهش نگفته بودی خیانت خط قرمزت؟!

مگه خودت و مردونگی خودتو به اسم تعهد و این که خیانت نشه تا الان نگه نداشتی؟

احمقی جاوید آریانمهر با همه ی ادعاهات بازم احمقی به خودت که نمیتونی دروغ بگی

 

سری تکون دادم و از افکارم بیرون اومدم و از وسط جمعیت رد شدم و زیر لب گفتم:

_تو هم برو به درک آوا برومند!

 

 

فقط میخواستم یه جا تنها باشم و حالم ازین آدما دورم‌ بهم میخورد پا تند کرده بودم سمت پله ها ولی صدای مردی باعث شد نگاهم و به سمتی بدم و از شانس بدم کسی بود که نمیتونستم بی اهمیت از کنارش رد بشم و به اجبار سمتش رفتم که آیدینم‌ کنارش دیدم

_به آقای آریانمهر پارسال دوست امسال آشنا!

 

 

نگاهی به آیدین کردم که انگار حال و روزم و فهمیده بود چون سری به معنی چی شده تکون داد اما بی توجه بهش رو به مردی که نمیشد سر بالا جوابش و داد و برای خودش برو بیایی داشت گفتم:

_درگیرم آقای غفاری

 

سری به تایید تکون داد

_خوبی؟ حال و احوالت زیاد انگار رو به راه نیست!

 

دستام و مشت کردم

_میگرن دارم سر و صدا باعث شده اود کنه چیزی نیست

 

 

میخواستم به بهونه سر دردم شده برم اما با حلقه شدن دستی پشت کمرم و بوی عطر زنونه اونتوس ژیلا فهمیدم حالا حالاها گیرم و فقط سعی داشتم آروم باشم

_عزیزم میبینم با دایی جان خلوت کردی!

 

 

نگاهم و به چشماش دادم و هیچی نگفتم که صدای آیدین بلند شد

_جاوید سر درد داری برو زیاد تو شلوغی واینستا

 

 

سری تکون دادم و خواستم عقب بکشم اما با حرف ژیلا که در گوشم زد سر جام ایستادم و اخمام به شدت رفت توهم

_ بیخیال اون داره واس خودش میگرده حال می‌کنه بعد تو این جا میخوای بری تو اتاقت بزنی وسایلت و خورد کنی!؟

 

 

نگاهم و به چشماش دادم خیره تو چشمای سبزش بلند گفتم:

_نه خوبم

 

سکوت شد که غفاری با ابرو رو به ژیلا گفت:

_پدر سوخته چی در گوشش گفتی مونده گارش کردی

 

_دیگه دیگه

 

نفس عمیقی کشیدم که صدای دایی ژیلا باز بلند شد و ناخواسته باعث شروع بازی بدی شد و تازه ما رو متوجه فرزان و آوایی کرده بود که انگار عشق بازی تو باغشون تازه تموم شده بود و داخل جمعیت اومده بودن

وَ من تنها کاری که از دستم بر میومد فشار دادن دوندونام بهم بود تا یک وقت وسط این جماعت رسوا نشم

_به به آقای عظیمی تشریف بیارید تو جمعمون.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4 (8)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.7 (9)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…
149260 799

دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم 5 (2)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

0 دیدگاه ها
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دسته‌ها

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x