رمان آوای نیاز تو پارت 169

5
(2)

 

 

×××

 

آوا*

 

نگاهی به در اتاقش انداختم

از اون شب که عزم رفتن کرده بودم تا الان دو روز میشد که گذشته بود و فرزان هنوزم بیرون نیومده بود

خودم دلیل این که چرا و به چه دلیل موندم تو این خونه رو نمیدونستم ولی وقتی تو آغوشش کشیدتم حسش و درک کردم حی تنهایی و ترس از تتهایی دوباره و از دست دادن دوباره!…

حسی که خودم هنوزم باهاش درگیرم و میدونم چه حس مضخرفیه

 

چشمام و محکم باز و بسته کردم و سمت اتاقش قدم برداشتم خواستم در بزنم که صدای مردی و که قطعا فرزان نبود از پشت در شنیدم

_نه آقا خیالتون تخت همین طور که گفتین چیزی درباره ی اتفاق اون شب نگفتم فقط همین طور که مثل قبل گفته بودین عمل کنم یا…

 

هنوز ادامه حرفش و نزده بود که صدای فرزان مانع کامل شدن جملش شد

_نه سیاوش فعلا چیزی به جاوید نگو از اتفاقا بدون اطلاع من!

 

 

چشمام گرد شد با شنیدن اسم جاوید که سیاوش ادامه داد

_چشم آقا هر چند اونم‌ زیاد مثل قبل پیگیر نیست دیگه…

 

 

نفسم با جمله بعدیش قطع شد

بغض تو گلوم اومد و هیچ اهمیتی به این که سیاوش به جاوید خبرارو میرسوند ولی جاوید غافل بدر از این‌ که سیاوش آدم خود فرزان ندادم

حالم فقط از این که گفت دیگه پیگیر نیست گرفته شده بود

پس کم کم واقعا داشت ازم دور میشد و براش داشتم غریبه میشدم نه؟!

تو حال و هوای خودم بودم و دیگه چیزی نمیشنیدم که در اتاق یک دفعه ای باز شد و باعث شد به خودم بیام و تو جام بپرم

نگاهم و به نگاه با تعحب سیاوش دادم که ابروش و داده بود بالا

یکم هول کردم اما اون بی توجه به من برگشت و فرزان و صدا زد

_آقا فرزان؟!

 

 

نگاهم و به فرزان دادم

سرشو تو دستاش گرفته بود و هنوز متوجه حضور من نشده بود ولی تو همون حالت بله خشک و خالی گفت که صدای سیاوش باز بلند شد

_مهمون دارید… مثل این که خیلی وقتم هست پشت در منتظرن

 

 

فرزان سرش رو بالا آورد

نگاهش بهم نشست و با مکثی خطاب به سیاوش گفت:

_تو برو

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
c87425f0 578c 11ee 906a d94ab818b1a3 scaled

دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ به صورت pdf کامل از مهدیه افشار 3 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوباره‌ی خانواده‌اش تلاش می‌کنه. با پیشنهاد وسوسه‌انگیزی از طرف یک شرکت، نمی‌تونه مقاومت کنه و بعد متوجه می‌شه تو دردسر بدی افتاده… میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو…
aks darya baraye porofail 30 scaled

دانلود رمان یمنا به صورت pdf از صاحبه پور رمضانعلی 5 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     چشم‌ها دنیای عجیبی دارند، هزاران ورق را سیاه کن و هیچ… خیره شو به چشم‌هایش و تمام… حرف می‌زنند، بی‌صدا، بی‌فریاد، بی‌قلم… ولی خوانا… این خواندن هم قلب های مبتلا به هم می خواهد… من از ابتلا به تو و خواندن چشم‌هایت گذشته‌ام… حافظم تو را……
aks gol v manzare ziba baraye porofail 43

دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم…
55e607e0 508d 11ee b989 cd1c8151a3cd scaled

دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه…
porofayl 1402 04 2

دانلود رمان آرامش پنهان به صورت pdf کامل از سمیرا امیریان 4 (5)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

18 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Yas
Yas
1 سال قبل

نویسنده جان ما هر چی میگیم پارت زیاد تر بدید توجه نمیکنید اگر برای مخاطب ارزش قائل میشید حداقل جواب بدید . که نمیتونید بیشتر پارت بذارید خب این یعنی چی به شعور ما توهین میکنید

neda
عضو
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

سلام خاهر قشنگم خوبی
عیدت مبارک، ایشالا همیشه ب خوبی و خوشی…
از طرف من امیر علی ببوس عزیزم…

neda
عضو
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

دومی رو حتما 😂😂
چخبرا، خوش میگذره؟ منک بچه ها هفته اول عید سرکارن، خونه ایم.

neda
عضو
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

عه ،چقد خوب… دلم گرف خاهر،بیا منم ببر پیش خودت 😥🙂. امسالم فک نکنم بشه بریم خونه مامان…
والا اینطوری ک من میبینم هفته دومم ول نمیکنه این شیفتای بیمارستان…پشت سرهم گذاشتن.
محی هم رفته؟ 😂

neda
عضو
پاسخ به  neda
1 سال قبل

وا 😂
برا چی بره؟ 😂 بذا بمونه بچه چیکارش داری دوس داره خب 😂
وای فاطی من اصلا دوس ندارم تنهایی برم، انگار ی چیزی کمه..

neda
عضو
پاسخ به  neda
1 سال قبل

گاهی موسیقی تنها راه فرار است….، بی آنکه خانه را ترک کنی!

neda
عضو
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

امشب تک و تنهام!
آهنگ بیژن گذاشتم ،بارون میاد اینم سوز میخونه، اصلا ی وضعیه فاطی 😂

neda
عضو
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

نیستن!
منو زلزله ایم فقط…
اونم خابه…
شوهرمم نیس،میدونی دیگ کجاس…
عه 😂 پ بیا دوتایی حال کنیم خاهر

neda
عضو
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

آهنگ هستی بیژن مرتضوی

neda
عضو
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
1 سال قبل

نوستالژیه… ولی خوبه!

دسته‌ها

18
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x