رمان آوای نیاز تو پارت 198

5
(2)

 

 

دیگه مرد روبه روم‌ اقابزرگ‌ نبود

یه آدم پیر بود که زجر زندگیش به این جا کشونده بودش!

 

_خودش و سوزوند… با خودش منم سوزوند سوختنی که بدتر از مرگ بود و همیشه خودم و مقصر می‌دونستم و می‌دونم… خودمو با بچه ای که هیچ نقشی نداشت هیچ‌ گناهی نداشت!

تو فرزان تورو مقصر می‌دونستم به گناه نکردت… ازت متنفر بودم بی اهمیت بودم‌ نسبت بهت آخرشم اون بی توجه ای باعث شد اون فَرها…

 

از ادامه جملش من با خبر بودم… راز تلخ فرزانم میخواست بگه؟!

یعنی میدونست؟!

همین جوری خیره بودم به آقابزرگ که صدای داد فرزان باعث شد تو جام بپرم

_بســـــــــــــــه بسه تمومش کن!…‌تمومش کن… نمیـــــــــــــــخوام بشنوم… شرمندگی تو یکی رو نمیخوام‌ وقتی الان من اینه… بگو مادر که نه اون اون زن کجاست؟!… بگو کجاست؟!

 

چشماش قرمز شده بود و نشون میداد حالش خوب نیست… جاویدم تکیه داده بود به دیوار پشتش و چشماش و بسته بود… این وسط من و ژیلا و متحیر مونده بودیم و آقابزرگم از کبودیش معلوم بود دیگه نمیتونه ادامه بده که ژیلا سمتش رفت و با صدای گرفته گفت:

_بسه آقابزرگ نیازی نیست جواب بدی… بزار برای بعد!

 

اومد ماسک اکسیژن رو روی صورتش بزاره اما خود آقابزرگ اجازه نداد و به سختی گفت:

_نه باید بگم… باید بگم دیگه نفسی نمونده!

_بسه ببین کبود شدی!

 

خواست ماسک اکسیژن رو روی صورت اقابزرگ بزاره که جاوید از حالتش درومد

از دیواری که بهش تکیه داده بود فاصله گرفت و با قدمای بلند خودش و رسوند به ژیلا و اقابزرگ!

ماسک اکسیژن و از دست ژیلا کشید که صدای ژیلا بلند شد

_چیکار میکنی؟!

 

جاوید خیره به قیافه اقابزرگ از لای دندوناش گفت:

_بزار بگه!

 

_جاوید نمیبینی حالش بَ…

 

جاوید بی توجه ژیلا رو کشید عقب و با چشمایی که رنگ اشک توش پدیدار بود گفت:

_بگو کجاست؟! اون زن کجاست؟

 

تلخ بود که مادرشونو اون زن خطاب می‌کردنه نه؟!

آقا بزرگ به سختی تمام جواب داد:

_پی..ش پیشه امیر عظیمی… بِ… برید پِ..پی اون!… برو پِ..پی پدر فرزانَ

 

دیگه‌ واقعا نفسش بالا نمیومد که ژیلا خودش و کشید جلو و جاوید و کنار زد و دستگاه اکسیژن رو روی صورت آقا بزرگ گذاشت

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.2 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 2.7 (3)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (4)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4.1 (9)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 4 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

0 دیدگاه ها
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دسته‌ها

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x