رمان آوای نیاز تو پارت 242

5
(2)

 

 

×××

 

 

با صدای غر زدنای عدالت خانم و تکون دادناش ناله کردم

_عدالت خانم نه گشنمه نه تشنمه نه بچم مشکل داره نه می‌خوام برم دکتر نه دوست دارم بدونم سالم یا ناسالم یا دختر یا پسر فقط ولم کن

 

نیشگونی از بازوم گرفت و حرصی شد

_پاشو ببینم!… پاشو سه روزه مثل جنازه افتادی رو تخت، اون بچه چه گناهی کرده مادرش شدی تو

 

با شنیدن این جمله که بی شباهت به جمله جاوید نبود زدم زیر گریه که تکونای دستش کم شد و پتو رو از روم کنار زد و با ناراحتی گفت:

_چته تو دختر!؟… یا داری گریه میکنی یا یه گوشه کز کردی

 

روی تخت نشستم و حرفی نزدم دستی زیر چشمام کشیدم که ادامه داد

_سیاوش تو ماشین منتظرته گفت شاید بخوای بری سر خاک مادرت یکم آروم شی!… اولش گفتم نه بارداری شگون نداره خاک مرده بهت بخوره ولی مثل این که آقا فرزان گفتن ببرتت

 

با یاد مامان و فرزان شدت اشکام بیشتر شد

کاش بودن!… الان که نیاز داشتمشون کاش بودن الان که به همشون احتیاج داشتم ولی نبودن

نه جاوید بود نه فرزان نه آتنا نه آیدین نه مامان!…

همشون خواسته و ناخواسته تنهام گذاشته بودن و الان که دوست داشتم یکی نازم و بخره کسی نبود و بدتر از همشون جاوید بود که بیشتر از همه دوست داشتم خودم و تو آغوشش پرت کنم

 

 

صدای عدالت خانم دوباره بلند شد

_پاشو دخترم پاشو این جوری گریه نکن خدا قهرش میاد… آماده شو برو یکم آروم شی ولی اگه کسی و خواستن خاک کنن نگاه نکنیا مادر

 

از جام بلند شدم و هر چی دم دستم بود و تنم کردم و عدالت خانم که دید پاشدم و دارم حاضر میشم سری به چپ و راست تکون داد و از اتاق خارج شد

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4 (8)

5 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.9 (8)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…
149260 799

دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم 5 (2)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه…
IMG 20240402 203051 577

دانلود رمان اتانازی به صورت pdf کامل از هانی زند 4.8 (11)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   تو چند سالته دخترجون؟ خیلی کم سن و سال میزنی. نگاهم به تسبیحی ک روی میز پرت میکند خیره مانده است و زبانم را پیدا نمیکنم. کتش را آرام از تنش بیرون میکشد. _ لالی بچه؟ با توام… تند و کوتاه جواب میدهم: _ نه! نه…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

24 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
...
...
10 ماه قبل

امروز پارت نیست؟

همتا
همتا
10 ماه قبل

این الان پارت امروز بود یا ادامه داره؟

neda
عضو
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
10 ماه قبل

با هواپیما میاد یا اتوبوس؟😂
حداقل بدونن زود میرسه یا دیر نریزن سرت کتکت بزنن 😂😝

neda
عضو
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
10 ماه قبل

پس فاتحه پارتو جلو جلو بخونیم 😂😂
چرا نیستی ؟
برات پیام گذاشتم،
تصویری زنگ زدم رخ زیبا ببینم 😂 😂

همتا
همتا
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
10 ماه قبل

بازم ممنون عزیز

۷۸.
۷۸.
10 ماه قبل

خیلی پارت طولانی بود مرسی

🙃...یاس
🙃...یاس
10 ماه قبل

حمایت از رمانهای خاله فاطی😎
#هشتک_حمایت_❤

بی نام
بی نام
پاسخ به  🙃...یاس
10 ماه قبل

یاسی میدونم این هشتک روواسه ادمین میذاری ولی حداقل واسه رمان هایی بذار که ارزش داشته باشه بابادوخط هم نمیشد فقط ازتورختخواب بلندشد همین این هشتک داره می‌کشمت بخدا

🙃...یاس
🙃...یاس
پاسخ به  بی نام
10 ماه قبل

😂😂😂😂 گلی من اکثر رمانایی که دارم هشتک میزارمو نمیخونم فقط بخاطر خاله فاطی میزارم😍

بی نام
بی نام
پاسخ به  🙃...یاس
10 ماه قبل

خدابگم چیکارت نکنه دختر هشتک مفتی میزنی 🤔😉نسبتی باهاش داری ؟بس که میگی خاله فاطی فکرمی‌کنم بایه پیرزن طرفیم!

Shoka
Shoka
10 ماه قبل

فکر کنم به 10 ثانیه نکشید تموم شد رفت
واقعا دست مریزاد نویسنده!!!!!!

Sara
Sara
10 ماه قبل

هر روز کمتر از دیروز
واقعه که😑

Bahareh
Bahareh
10 ماه قبل

چه پارت پر هیجان و پر اتفاقی اصلا نمیدونم چه نظری میشه داد چرا ….آخه این نویسنده ها چی میزنن فکر میکنن اين کارشون خیلی خفنه و کار درستن .

مها
مها
10 ماه قبل

توهین به شعور خواننده ی رمان ……………‌

نگار
نگار
10 ماه قبل

مسخرمون کردی توروخدا خیلی خیلیییییییییییییییی کمه

فاطمه
فاطمه
10 ماه قبل

این یه پارت بود؟😐😐😐

نگار
نگار
10 ماه قبل

کم بود 🙁

yegan
yegan
10 ماه قبل

🙂 🙂 🙂 😐 همین؟!
من الان چه نظری بدم برا این پارت!!! اگه خود نویسنده الان بود زیر و بالای طرفو فوش کش میکرددد این چیههه آخهههه آدم حسابیییی

Ebrahim Talbi
Ebrahim Talbi
پاسخ به  yegan
10 ماه قبل

آره عزیزم همینننننن
هیچی دیگه
فقط برو یاس خانم رو صدا بزن بگو بیاد #حمایت
والا بخدا 😂😂 😂

علوی
علوی
10 ماه قبل

نخونده ممنون

علوی
علوی
پاسخ به  علوی
10 ماه قبل

خوندنش خیلی هم زمان نبرد. ممنون

دسته‌ها

24
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x