922 دیدگاه

رمان استاد خلافکار پارت 95

4
(2)

 

اما وقتی جوون از پاهاش رفت روی زمین افتاد و منم باهاش آوار شدم.
به خاطر چراغی که بالایی در خونه بود صورتش میتونستم ببینم رنگ پریده و بی جون بود
معلوم بود خیلی خون از دست داده روی پیشونیش عرق نشسته بود با دستم عرق پیشونیش رو پاک کردم و گفتم
این چه حالیه؟
چه اتفاقی برات افتاده ؟
اصلا چرا اومدی اینجا؟
بایدمیرفتی بیمارستان…
با اون همه بی حالی لبخندی زد و گفت
_دکترمن اینجاست من هیچ جای دیگه خوب نمی شدم اما الان که اینجام تو بالای سرمی خوب میشم.

.:
نباید بترسی اشکام دست خودم نبود گریه امونم رو بریده بود اشک از چشمام قطره قطره سر می خورد و روی صورتش می افتاد .
با بیحالی دستشو بالا آوردهم اشکام از روی صورتم پاک کرد و گفت
_نریز این اشکارو..
نریز آشکاتو لیلیه من…
صورتم و پاک کرد و اروم زمزمه کرد

_من همه چیرو کنار گذاشتم.
همه چیمو باختم هرچی داشتم و دادم تا تو فقط منو بخوای !
منو میخوای لیلی؟
منو میخوای؟
باز گریه ام گرفت و گفتم

به خدا می خوام…
میخوامت توخوب میشی .
چیزیت بشه .
باشه؟ میرم تو اینجوری حرف نزن .
بهت قول میدم به خدا به جون پسر مون باهم زندگی خوبی شروع میکنیم.
م تو باید خوب بشی ما هنوز برای پسرمون ا نداشتیم منتظر تو بودم.

لبخندش از شنیدن این حرفم کش اومد و گفت
_ اسمشو تو باید بزاری قرار بود دختر بود من اسم بذارم پسر بود تو حالا تو بگو میخوای اسمشو چی بزاری؟

با پشت دستم اشکامو پاک کردم و گفتم امیرسام می خوام اسمش بذارم امیرسام…

از شنیدن اسمی که گفتم خندش کش اومد دستشو بالا تر آورد روی موهام کشید و گفت
_ پس میخوای اسم منو روش بذاری؟
دوست داری همیشه که صداش می کنی یاد من بیوفتی ؟

پیشونیم رو روی پیشونیش گذاشتم زمزمه کردم
اره می خوام هر بار که صداش می کنم یادت بیفتم .
من میخوام دوتا امیرتوی زندگیم داشته باشم…

دیگه منتظر شدن بس بود با صدای بلندی داد زدم یکی بیاد کمک کجایین شماها؟
یکی بیاد کمک!
زیاد طول نکشید که هر دو نفر اون مردایی که همراهم بودن خودشون و بیرون رسوندن و با دیدن امیر سریع از جاش تکونش دادن و بلندش کردن و داخل خونه بردن.

بهشون گفتم
دکتر چیزی پیدا کنین بیاد اینجا دیگه داره از دست میره از بس خون ازش رفته…

یکیشون سراسیمه از اتاق بیرون رفت و اون یکی کنار من توی اتاقم موند .

امیر چنان دستم محکم گرفته بود که انگار قرار بود من ترکش کنم آروم کنار گوشش زمزمه کردم

بذار پسر تو بیارم ببینی…
خیلی خوشگله صورتش؛ چشماش همه چیزش به تو رفته.

به زحمت زمزمه کرد و گفت

_ من نمیخوام شبیه من باشه…
می خوام شبیه تو باشه.

اشکامو با پشت دستم پاک کردم از کنارش بلند شدم پسرم رو بغل کردم و نزدیکش آوردم.
نگاهش که به صورت پسرکمون افتاد سایه اشک و میشد توی چشم هاش دید.
طوری به بچه نگاه می کرد و می گفت
_ این بچه ی منه؟
پسر منو تو؟

تند تند سرم و تکون دادم و گفتم
تو حالت خوب میشه میریم یه جای دور من و تو پسرمون ….
مگه همین و نمیخواستی امیر؟
با یه دستش دست منو گرفته بود و با انگشت دست پسرمونو لمس میکرد.
نگاهش رو به من داد و گفت

_ منو فراموش نکن لیلی …
راجبه من چیزی به پسرم نگو نمیخوام بفهمه من کی بودم و چیکار میکردم.

دستشو پس زدم چشمام و بستم و سعی کردم اروم بگیرم.
صورتش رو با دستام گرفتم و گفتم از این حرفا نزن دیونه…
خوب میشی…
تو یه پدر خوبی همین طور که یه شوهر خوبی…
تو بی نظیری امیر پسرمون افتخار می کنه بهت…
به سختی نفس می کشید چند بار سرفه کرد واز دهنش خون بیرون زد…
اروم زمزمه میکرد گوشم و نزدیک دهنش بردم و تا حرفاش و بشنوم.

_سعی کردم ولی پدر خوبی نیستم شوهر خوبی هم نبودم …

منو ببخش لیلی بخاطر همه چیز منو ببخش خواهش می کنم…
هیچ وقت خودمو نمیبخشم به خاطر کارهایی که با تو کردم ….

با گریه خون کنار لبش و پاک کردم و گفتم
اروم باش حرف نزن امیر

تو همه چیزو جبران کردی من دیگه لیلی سابق نیستم همه چیز عوض شده من دیگه اون آدم سابق نیستم من ازت متنفر نیستم امیر…

امیر تو رو خدا از این حرف ها نزن ما پسرکوچیک داریم که قراره با هم بزرگش کنیم…
کنار هم تو اینو بهم قول دادی…
سرفه امانش و بریده بود صورتش از درد توی هم رفت و گفت

_ فقط برای این اومدم اینجا آخرین بار ببینمت.
من نمیتونم خلاص بشم از این جهنمی که توش گیر افتادم لیلی…
میدونم به خاطر کارهایی که کردم باید تقاص پس بدم حقم نیست زندگی اینو باور دارم….
اما بخاطر تو و پسرمون سعی کردم جبران کنم اما من یه تنه از پس این همه ادم بر نمی اومدم …

داشتم از شنیدن این حرفات جون میدادم نمیخواستم هیچ اتفاقی براش بیفته
دکمه های پیراهنش و تند تند باز کردم یه تیکه از لباسای پسرم و چنگ زدم و روی زخم گلوله فشاردادم اما انگار از یه جای دیگه هم خونریزی داشت.
وقتی کمی برش گردوندم و با دیدن زخم روی کمرش که جای یه تیر دیگه بود با گریه و التماس نالیدم

من الان باید چیکار باید چ کنم ؟؟
رو به اون پیر مرد گفتم
تو رو خدا یه کاری بکنید داره از دستم میرع…

با دست یخ زده اش دستم و گرفت به سمت خودش کشید و گفت

_ آروم باش ملکه ی من …
چیزی نیست آروم بگیر…
تو نباید اینطور بی تابی کنی..
تو اینطور بی تابی کنی من چه غلطی بکنم؟؟
حتی با این حال عصبی میشد چقدر لجباز بود این ادم.

_ فکر نمیکردم وقتی بمیرم کسی برام گریه کنه اما خوشحالم که تورو دارم و دیگه تنها نیستم.

دستم روی صورتش گذاشتم و گفتم

خواهش می کنم خواهش می کنم حرف نزن…
چیزی نمی شه هیچی نمیشه .
تو بایدکنار من و پسرمون بمونی از این حرفا نزن…

دستمو کشیدم سعی کرد منو به سمت خودش ببره.

سریع سرمو نزدیک صورتش بردم و اون لبامو بوسید چشمام از این بوسه ی داغ بسته شد و شروع کردم به همراهی کردنش.
اما وسط راه دیگه نفس هاش توی صورتم نمی خورد
دیگه هیچ تکونی نمیخورد.

پلکام و بهم فشار میدادم نمی‌خواستم بازشون کنم بوسیدمش وبوسیدمش
صورتش را با دستم گرفته بودم و پیشونیم روی پیشونیش بود.

نفس نفس میزدم و قلبم داشت از جا کنده میشد

نگاهمو به صورتش دادمو وقتی چشماشو بسته دیدم ترسیده دستم و نزدیک بینیش بردم و وقتی نفساشو حس نکردم
با صدای بلندی فریاد زدم تورو خدا تورو خدا به دادم برسید امیر نفس نمیکشه…
امیرمن نفس نمیکشه …

سراسیمه خودشون رو کنارم رسوندن …
نگاهم به اطراف بود هیچ خبری از دکتر یا کسی که بخواد کمک کنه نبود.

روبه عادل کردم و گفتم برادرت کجاست؟
کجاموند؟
عادل که سرش و روی سینه امیر گذاشته بود گفت

_نترس خانم نترسین قلبمش هنوز میزنه .
نفسم رو بیرون دادم واحساس کردم جون به تنم برگشت..

گفتم نمیتونم اینجا منتظر بمونیم پاشید ببریمش بیمارستان.

بلند شدم و عادل گوشه ی لباسم و کشیدگفت
_خانم اگه بریم بیمارستان گیر می‌افته بریم اونجا میگیرنش ..

به جهنم می گفتم و از جام بلند شدم مهم نیست مهم اینه که حالش خوب بشه فقط بلندش کنین تا بریم دیگه نمیتونم اینجا صبر کنم تا کی باید بشینمو منتظر بمونم و ‌اینطور جون دادنشو ببینم؟

از روی زمین بلندش کردیم و روی صندلی عقب خوابوندیمش و من کنارش نشستم و سرش روی پام گذاشتم رنگش مثل گچ دیوار بودو چشماش بسته بود .

اشکام بند نمیومد اگه اتفاقی براش می افتاد من می‌خواستم چیکار کنم؟

انقدر ترسیده بودم که حتی پسرم یادم رفته بود ماشین و که روشن کردیم تا خواستیم حرکت کنیم پیرمرد بیچاره با صدای بلندی صدامون زد و گفت

_ بچه یادتون رفته …
در وباز کردم و بچه رو ازش گرفتم و بغلش کردم سرامیر روی پام بود و پسرم توی بغلم.

امیر نمیتونست منو تنها بزاره حتی شده فقط و فقط به خاطر این بچه ای که به خاطر اون به دنیا اورده بودم.

گریه هام تمومی نداشت .
بچه ام هم داشت گریه میکرد و می کرد آرام و قرار نداشت.

امیر حتی پلکاش تکون نمیخورد هیچ عکس العملی نشون نمیداد هر چند ثانیه دستمو روی قلبش میذاشتم تا شاید حرکت تپش قلبش و احساس کنم اما هیچی حس نمیکردم.

وقتی بلاخره جلوی بیمارستان ماشینو نگه داشتیم عادل سراسیمه به سمت اورژانس رفت و با یه برانکارد وچند تا پرستار برگشت
امیر را روی برانکارد گذاشتن داخل بردن من کنارشون قدم های بلند میرفتم وقتی دکترا دورش کردن و شروع کردم به معاینه کردنش از کنارشون جم نمیخوردم تمام حواسم بهش بود نمی خواستم تنهاش بذارم اون تنها نبود اون منو داشت که باید کنارش میموندم …

یکی از دکترا گفت

_شما چه نسبتی باهاش دارین؟

با گریه جواب دادم من خانمشم.
حالش خوب میشه مگه نه دکتر؟

_ حالش خیلی وخیمه خونریزی داخلی کرده باید جراحی بشه…
باید هرچه زودتر ببریمش برای جراحی.

اینو گفت و برانکاردو به سمت اتاق عمل بردند پشت سرشون با قدم های بلند راه میرفتم تا دست امیر و از بین پرستارا بگیرم اما اونقدر باید عجله داشتن می بردنش که نمیتونستم…

بالاخره بدون اینکه بتونم
دستشو بگیرم از من جداش کردن و توی اتاق عمل بردنش.
به در تکیه دادم و پسرم بیشتر بغل کردم و محکم تر به خودم فشار دادم شروع کردم به دعا کردن.
🍁🍁
🆔 @romanman_ir

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 3.7 (6)

2 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.9 (7)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…
149260 799

دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم 5 (2)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه…
IMG 20240402 203051 577

دانلود رمان اتانازی به صورت pdf کامل از هانی زند 4.8 (11)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   تو چند سالته دخترجون؟ خیلی کم سن و سال میزنی. نگاهم به تسبیحی ک روی میز پرت میکند خیره مانده است و زبانم را پیدا نمیکنم. کتش را آرام از تنش بیرون میکشد. _ لالی بچه؟ با توام… تند و کوتاه جواب میدهم: _ نه! نه…
اشتراک در
اطلاع از
guest

922 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
hastint
hastint
3 سال قبل

سلام به همه اگه اینو میبینن من جدیدم و جدیدا با این سایت اشنا شدم سایت باحالیه خوشم اومد
فقط یه سوال چرا این کاربردا اینجا باهم حرف میزنن فک میکنم اسونتر باشه اگه تلی هانگوستی چیزی بزنید باهم اسونتر صحبت کنید بخدا
راستی هم هستی ام و چن نفرتون رو میشناسم از بس نظرات و صحبتاتون رو خوندم اشنا شدم باهاتون …. خب خوش باشین روز خوش

fatemeh
fatemeh
3 سال قبل

سلام صب بخیر

نیوش
نیوش
3 سال قبل

نه الناز😭مامانم نمیزاره تلگرام نصب کنم فقط واتساپ دارم
ممنون هانا جون منم خوبم

نیوش
نیوش
3 سال قبل

فاطمه اون عکسه قبلیتو گفتم که دختر بود
ایلین ۲ خوش اومدی
رها جون تو هم خوش اومدی عزیزم
داداش میلاد عکستو چرا ور داشتی ؟؟😭🤪😂
نسترن،ایلین۱،یاسی،الناز،هانا،نفس شما چطورین؟؟
بچه ها ۹۰۰تا؟؟

(:
(:
پاسخ به  نیوش
3 سال قبل

من عالی امید وارم بقیه هم عالی باشن
نیوش تو چه خبر؟میگم اگه تل داری ایدیمو که داری بیا یکم اونجا بحرفیم اینجا تا یه چیز بیاد عمه بابابزرگمو میبینم 😂😂

Raha.im
Raha.im
پاسخ به  نیوش
3 سال قبل

مرسی عزیزم😘😍❤

Hana
Hana
پاسخ به  نیوش
3 سال قبل

ابجی نیوش گلم..منکه توپ توپم….خودت چطوری گلی؟

aylin
aylin
پاسخ به  نیوش
3 سال قبل

سلام عزیزم ممنون🤗

aylin
aylin
3 سال قبل

به به کامنتارو…😂
۹۰۰رو گذشت دیگه دارم این وسط گم میشم😂😂😂😂
سلامی دوباره به بچه های گل سایت👋🏻😂
خوبین؟؟؟خوشین؟؟؟خانواده خوبن؟؟؟😁😂

پریسا
پریسا
پاسخ به  aylin
3 سال قبل

تو کدوم آیلین ای؟؟؟
تینا نبودی شب ها خوابم نمیبرد 😎
فاطمههههه
نگووووووو
چوپون هم نمیاد
شانس ماست🤦‍♀️

aylin
aylin
پاسخ به  پریسا
3 سال قبل

جدیده😂😂😂

پریسا
پریسا
پاسخ به  aylin
3 سال قبل

آها
ادمین نمیشههههه
عکسم عوض نمیشه😭😭😭

Nafas
پاسخ به  aylin
3 سال قبل

سلام آیلین خوبی🙂

aylin
aylin
پاسخ به  Nafas
3 سال قبل

سلام نفسی😍
خوبم تو خوبی؟😊

Milad
Milad
3 سال قبل

ایلین اشتباه تایپی بود
.
آقا قاسم قبل از غیبت چن روزه ما خوب بگو ما رو از کجا می شناسی؟
داداش از بچه های دانشگاهی یا باشگاه؟؟

پریسا
پریسا
پاسخ به  Milad
3 سال قبل

داچ
تو چی دوست داری؟؟؟
باس من فرقی نداره هردوتاش خوبه
😂

(:
(:
پاسخ به  Milad
3 سال قبل

داداش شوخی کردم منتهی از من ناراحت نشو کلا یه خورده ای با پسر جماعت نمیسازم .و گرنه اندازه خودت خوشگلم هستی ولی به چشم خواهری 😆

aylin
aylin
3 سال قبل

آقا میلاد اسممو هم درست بنویسی ممنون میشم😊
اسمم واسه خودش یه ابهتی داره ها…..😇😂

Aida . آوا
Aida . آوا
پاسخ به  aylin
3 سال قبل

یا خدا بچه ها دارین چکار میکنین ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟900 شد ها …
دقیقا چی میگید به هم .ادمین خان شما واقعا اینا رو میخونید بعد تایید میکنید ؟؟؟؟؟؟؟اصلا وقت میکنید ؟؟؟؟؟آیا شما فرا زمینی هستید ؟؟؟؟؟.

Raha.im
Raha.im
پاسخ به  aylin
3 سال قبل

wow ….دیشب چکار کردین😂😂😂😂

fatemeh
fatemeh
3 سال قبل

اصلامن قهرم

Milad
Milad
3 سال قبل

الناز مث اینکه تو کلا از من خوشت نمیاد
بابا من تو کل سالهای تحصیلم 15نگرفتم
بعد تو داری به زحمت 3 ساله من 15 می دی بابا دس خوش😥
.
.
پس من میرم تا گروهتون هم چنان دخترونه بمونه😊😉

Raha.im
Raha.im
پاسخ به  Milad
3 سال قبل

حالا آقا میلاد رتبه کنکورت چن بوده؟؟

#گندم
#گندم
پاسخ به  Raha.im
3 سال قبل

ایشون فک کنم کنکور 96 بودن. توی اون سال هم واسه برق دانشگاه دولتی تبریز اگه زیر ده هزار رشته ریاضی میشد کسی قبول بود. زیاد رتبه خاصی نمیخواد.فقط برق تهران هست که رتبه خوب میخواد. 🤗

Pilot
Pilot
3 سال قبل

روزی غرق دریا خواهم شد اما زمانی که دریا خشک شده است …
دکاروس 😭
زود رفتی رفیق …

Fatemeh
Fatemeh
پاسخ به  Pilot
3 سال قبل

کیمیا خودتی ؟!
اگه نیستی مگه کیمیا چش شده ک میگی زود رفتی رفیق!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟

Milad
Milad
3 سال قبل

بله اببین خانم ما پسرا واسه بعضی دخترا خیلی بالا پایین می پرسم😊
واسه دخترای که محرم نا محرم سرشونه
واسه دخترایی که غرور سرشانه
واسه که فرق دلبستگیو با وابستگی می دونم
من که خودم واسه همچین دختری ولا پاین پریدن که هیچی یه شهرو زیرو رو می کنم😉😉

غریبه
غریبه
پاسخ به  Milad
3 سال قبل

نکشیییمووووون سلطان😂😂😜😜😜

غریبه
غریبه
پاسخ به  Milad
3 سال قبل

نکشیییمووووون سلططططططان😂😂😜😜😜

(:
(:
پاسخ به  Milad
3 سال قبل

با این تفکرت به شدت حال کردم میبینم غیر از بامزه بودن چیزای دیگه ای بلدی

Ghasem
Ghasem
پاسخ به  (:
3 سال قبل

پس چی فکر کردی داداش مو همه فن حریف😉😉😉

Fatemeh
Fatemeh
پاسخ به  Ghasem
3 سال قبل

تو کیستی اقا قاسم
به قول داش مرصاد از کحا آمده ای آمدنت بهر چ بود؟

Ghasem
Ghasem
پاسخ به  Fatemeh
3 سال قبل

به توچه فضول بردن جهنم😂😂😂

(:
(:
پاسخ به  Ghasem
3 سال قبل

تو هم که بامزه ای بعدم چیز جدید بگو اینا قدیمی شدن

maryam
maryam
پاسخ به  Ghasem
3 سال قبل

چه جالب که پسرام رمان میخونن من نمیدونسم 😂🤦‍♀️

Nafas
پاسخ به  Ghasem
3 سال قبل

اااااا دوستتم که آوردی😀

Nafas
پاسخ به  Nafas
3 سال قبل

فاطییییییی تو هم بیداری
خوابم نمیبره😐

Fatemeh
Fatemeh
پاسخ به  Nafas
3 سال قبل

اره نفسی ما با دوستان اول شب نشینیمونه
اشکال نداره خواهر بیا هینجا با هم همصحبت بشیم خوابت میبره😂😂
وجود من عین لالایی میمونه

Nafas
پاسخ به  Fatemeh
3 سال قبل

فاطی یکم بیشتر از خودت تعریف کن😂😂
ولی میدونم وجودت از لالایی هم بهتره😘😀

Ghasem
Ghasem
پاسخ به  Milad
3 سال قبل

ایول کاکا اگه نمیشناختمت فک میکردم داریی بلف میزنی😏😏😏قبولت دارم💯

(:
(:
پاسخ به  Ghasem
3 سال قبل

اه داداش میلاد دوستتم آوردی میخوای داداشمم بیارم بشین 3 تا البته ادمینم هست

(:
(:
پاسخ به  (:
3 سال قبل

راستی بروبچ نزدیک 900 تایم

Ghasem
Ghasem
پاسخ به  (:
3 سال قبل

شما مشکلی داریی🤨

Nafas
پاسخ به  Ghasem
3 سال قبل

احیانا با منین آقا قاسم🤨

(:
(:
پاسخ به  Ghasem
3 سال قبل

نه چه مشکلی راحت باش داداش

Nafas
پاسخ به  Milad
3 سال قبل

یاسییییییی خیلی بیشعوریییی کدوم قطعه از بهشت زهرایی دقیقا که جواب منو نمیدی
گمشووو بیا کارت دارم بیزو یاسیکم دونقوز عششک😠اگه گیرم بیای میزنم مغزت از دماغت بیاد بیزون😑😂😂😂

Nafas
پاسخ به  Milad
3 سال قبل

اووووووو آفرین بابا🖖
مثل بعضی همجنسات نیستی پس😀

پریسا
پریسا
پاسخ به  Nafas
3 سال قبل

نفس
پسر ها یه مدلن
خوب و بد نداره که
😝🤪

Leili
Leili
پاسخ به  Milad
3 سال قبل

سلام دوستان کسی هست بدونه چرا پارت جدید گذاشته نمیشه؟

Nafas
پاسخ به  Milad
3 سال قبل

بوشهریا زیاد شدن برم ۴ تا شیرازی بیارم😂😂

maryam
maryam
پاسخ به  Nafas
3 سال قبل

ها برو والا ما دوتاییم

Artamis
Artamis
پاسخ به  Milad
3 سال قبل

به به سلام میبینم جمعتون جمعه چخبرااا .به به داداش میلاد واقعا بوشهری هستی .
الان فهمیدم کدومش فاطمه اجی خودمه. اجی هانا اجی کیمیا کجایید بخدا . داداش میلاد دوستتم اوردی .

Hana
Hana
پاسخ به  Artamis
3 سال قبل

سلامممممم سلام ابجی نسترن چطور مطوری گلم؟….منکه همین دور وار میچرخم ..کامنتاتونم میخونم ابجی..دارم ادامه رمانم مینویسم گلی…منکه توپ توپم خداروشکر…

Tina
Tina
پاسخ به  Milad
3 سال قبل

سلام مستر میلاد تازه واردی؟

سلام عاقای قاسم تازه واردی؟

معرفی مینمایید؟؟😝

دوروز نبودماااا ترکوندین ک نزدیک 900 تا شده یاسی بیا اینجا کارت دارم اگ هصی

Tina
Tina
پاسخ به  Milad
3 سال قبل

صلاعم
مستر میلاد تازع واردی؟؟

عاقای محترمه جناب حاج قاسم(اگ ناراحت نمیشید)معرفز مینمایید؟؟

aylin
aylin
پاسخ به  Milad
3 سال قبل

باشه آقا میلاد شما خوبین✋🏻😂
من کلا مثل قانون لنز عمل میکنم😁
اونایی که مثل شما اعتماد به سشفنو باید بیارم پایین و اونای که اعتماد به نفس ندارنو ببرم بالا😂

.تو میگی یعنی با بقیه پسرا فرق داری؟؟؟🤨نمیدونم دیگه پسر پسره نمیتونی مثل ما دخترا فرشته باشی😇😏

پریسا
پریسا
پاسخ به  Milad
3 سال قبل

اقااااااا
میلاد
ماهمینیم
ولی نمیدونم اون شازده با اسب سفید نی
الان با قاطر هم نیستن
پیاده ان
فاطمه مرصاد و وللش😂😂😂😂
آقا قاسم اینجا دختره مودبه
آروم باش
خودم و گفتم 😝

Fatemeh
Fatemeh
پاسخ به  پریسا
3 سال قبل

خخخخ پری چی میگی توووو😂😂😂
نگران نباش پسر چوپون سوار بر قاطر روزی میاد نگران نباش😂😂

Milad
Milad
3 سال قبل

الناز اگه آنقدر دلت واسم تنگ شده بزارم خجالت نکش راحت باش
فاطمه بهمنی می شینیم

Fatemeh
Fatemeh
پاسخ به  Milad
3 سال قبل

عه میلاد جدی میگی خونه عمم اینا هم اونجاس
نکنه دیدمت اونجا😂😂

(:
(:
پاسخ به  Milad
3 سال قبل

خیلیییی به شدت دل تنگت شدم روزی هزار بار نگات یادت می افتم 😂😂میگم داداش احیانا تو آب نمک نخوابیدی
بعدم داداش میلاد به چشم خواهری بهت 15 میدم دوستانم میخوان بهت امیدواری بدن که نمیترشی

Milad
Milad
3 سال قبل

اره نیوشا عکس خودمه😬😬
بابا درسته خیلی جیگرم ولی دیگه خیلی دور از ذهن نیس

بعد الناز جان من زیاد اسرار ندارم والا دوست ای خودت میگن😂😂

Fatemeh
Fatemeh
پاسخ به  Milad
3 سال قبل

اوهوع اقا میلاد اعتماد بسقفووووووو
من به شخصه نگران سقف خونتونم نریـــــــزه یوقت راسی کجای بوشهر میشینین
شاید اشنا در اومدیم

(:
(:
پاسخ به  Milad
3 سال قبل

خخخ
حالا چرا عکستو چرا برداشتی ترسیدی بخورنت
اولا بابا جیگر اعتماد به نفست از کجاس بگو برم منم بگیرم واس خودم دوما دوستای من گفتن نه که تو بدت اومد سوما اینا باهات شوخی میکنن جدی نگیر داداش😂😂😂قشنگ دارم میزنم تو پرت ناراحت نشی یه وقت ها داداش شوخی میکنم البته دوستامم شوخی میکنن😂😂😂😆

maryam
maryam
پاسخ به  Milad
3 سال قبل

اوووو چه اعتماد به نفسی😂

غریبه
غریبه
پاسخ به  Milad
3 سال قبل

اعتماد به نفس ترو کاکاتوس داشت سالی سه بار انار میداد😂😂😂😂

aylin
aylin
3 سال قبل

سلام عزیزان….
منم هستم ها☹
این آقا میلاد دیگه کیه تحویلش میگیرین این همه…؟؟؟!!!منم تازه اومدم ها☹☹☹

Nafas
Nafas
پاسخ به  aylin
3 سال قبل

سلام آیلین2 خوبی😀
خوش اومدی😊
خوشبختم🤗

aylin
aylin
پاسخ به  Nafas
3 سال قبل

سلام نفسی😊
آیلین۲؟!😂

مرسی عزیزم ممنون🥰🤗

ayliin
ayliin
پاسخ به  aylin
3 سال قبل

آیلین جانیم، خوش گلیبسن گوزلیم…

aylin
aylin
پاسخ به  ayliin
3 سال قبل

وای ساغول جیریم😍❤😂
آیلین راستی میخواستم بگم تو چقو مهربونی دختر…!!!

ayliin
ayliin
پاسخ به  aylin
3 سال قبل

چشات مهربون میبینه آیلین!
لطف داری شما

aylin
aylin
پاسخ به  Nafas
3 سال قبل

راستی نفس جون اهل کجایی؟

Nafas
Nafas
پاسخ به  aylin
3 سال قبل

من شیرازیم۱۸ سالمه😊

aylin
aylin
پاسخ به  Nafas
3 سال قبل

خوشوقتم عزیزم من شیرازو خیلی دوس دارم واقعا جای قشنگیه
منم ارومیه ای…۱۷سالمه

Nafas
Nafas
پاسخ به  aylin
3 سال قبل

همچنین گلم😊

Fatemeh
Fatemeh
پاسخ به  Nafas
3 سال قبل

نیوشا پایین گفته بودی فاطمه عکس خودش رو پروفشه
من ک اونو برداشتم
نکنه منظورت اینه ک من ماهم ای شیطووون
البته در این که من دختر ماهیم ک شکی نیس

Artamis
Artamis
پاسخ به  aylin
3 سال قبل

سلام سلام همگی سلام با لاخره رکورد رو زدیداااااا ماشالله چیش نخرینن
چش حسودل کور.
نفسییی سلام خوبییی نفسییی نفسی زیاد نیسی فاطمه هم نیست اخه دوتا فاطمه هس من هنگ شدم کدومش فاطمه اصلیه یکی ماشاومیشا بود پروفایلشه یکی دیگه ماه فاطمه اجی من کدوم خودتی اعلام حضور کن گیج شدممم

Nafas
Nafas
پاسخ به  Artamis
3 سال قبل

سلام نسترن خوبم مرسی تو خوبی🙂
اون که پروفش ماه و بنفشه فاطی اصلیه😄

Fatemeh
Fatemeh
پاسخ به  Nafas
3 سال قبل

نفسی جوابتو داد دیگه اجی نسترن

Raha.im
Raha.im
پاسخ به  aylin
3 سال قبل

اوهوم منم جدید بودم ولی برم بهتره😭😭

خوبی بدی دیدید حلال کنید😔😥بدون من خوش باشین😭
دوستون دارم خدافظ👋😔

Nafas
Nafas
پاسخ به  Raha.im
3 سال قبل

اااا رها چیشده مگه
اگه جدیدی که سلام خوبی خوش اومدی عزیز
خوشبختم رها گلی😊
حالا چرا میخواستی بری🤨

Raha.im
Raha.im
پاسخ به  Nafas
3 سال قبل

منم خوشبختم😍
اخه حس میکنم اضافیم😥😫

Nafas
Nafas
پاسخ به  Raha.im
3 سال قبل

نه بابا رها این چه حرفیه خوش اومدی☺

Raha.im
Raha.im
پاسخ به  Nafas
3 سال قبل

مممممررررررسسسسسسیییییییییی😍😍😍😍😍
خیلی خوشحال شدم 😁😁😁😁

راستی آیلین جون چه اکیپی؟😺😻

aylin
aylin
پاسخ به  Raha.im
3 سال قبل

اکیپ دیگه😂توضیح وریم؟؟؟😂
مثل نفس و فاطمه و نسترن و یاسی و آیلین جون…..

ayliin
ayliin
پاسخ به  Raha.im
3 سال قبل

چرا عزیز؟

maryam
maryam
پاسخ به  ayliin
3 سال قبل

ایلیننن جون مطمئنی بیا عوضش کردم

mmm9999

aylin
aylin
پاسخ به  maryam
3 سال قبل

مریم جون با منی؟؟؟؟😂
عزیزم تو هم جدیدی؟!😍
این آیدی تله؟؟؟پی ام بدم؟؟؟

aylin
aylin
پاسخ به  Raha.im
3 سال قبل

چرا عزیزم؟اینطور حس نکن ما جدیدا هم یه اکیپ درس میکنیم واسه خودمون
بورانی اوتا چکریخ😂😂😂

HeliaGolzari
پاسخ به  Nafas
3 سال قبل

پس پارت بعدی کو؟؟ الان شش روز میگذره پس چرا نمیزاره خب میخوام بدونم چه بلایی سر امیرکیان فرهمند امده و بقیه داستان هانا و ارمین و ایلا چیشد

aylin
aylin
پاسخ به  Raha.im
3 سال قبل

اوا چرا عزیزم؟
گه گوجوما گوروم😍❤😂(بیا بغلم ببینم)

Raha.im
Raha.im
پاسخ به  aylin
3 سال قبل

😭😭😭منم ترکم عزیزم😍

aylin
aylin
پاسخ به  Raha.im
3 سال قبل

به به😍❤
کدوم شهر؟

Raha.im
Raha.im
پاسخ به  aylin
3 سال قبل

اردبیل😁😍

aylin
aylin
پاسخ به  Raha.im
3 سال قبل

وای اردبیل هم شهر قشنگیه🤩
عزیزم تو اومدی شهرمون؟؟؟من که همه جارو گشتم…😁😂

Raha.im
Raha.im
پاسخ به  aylin
3 سال قبل

اره عزیز شهر خیلی خوبیه😍😺

Fatemeh
Fatemeh
پاسخ به  aylin
3 سال قبل

سلام بر و بچز چطور مطورین
اقا میلاد زود اومدی چ زودم خودتو تو دل بچه های سایت جا کردیاااااا
حسودم خودتونین😢

Nafas
Nafas
پاسخ به  Fatemeh
3 سال قبل

فاطییییی منم میام سایت احساس غریبی میکنم😂😂
حسودییی نکن بیا بغلم همدردیم🙁😂😂

Fatemeh
Fatemeh
پاسخ به  Nafas
3 سال قبل

ای جااااان اومدم نفسیــــــــی🏃‍♀️🏃‍♀️🏃‍♀️❤️

نیوش
نیوش
3 سال قبل

بچه ها فاطمه هم عکس خودش رو پروفایلشه🤪

نیوش
نیوش
3 سال قبل

بچه هااا
۸۰۰ تا کامنت😱

ayliin
ayliin
3 سال قبل

یاسی مژده بده نفسی زندست۱

Nafas
پاسخ به  ayliin
3 سال قبل

آیلین😂😂
مگه قرار بوده بمیرم😑😂😂

ayliin
ayliin
پاسخ به  Nafas
3 سال قبل

نفسی شواهد نشون میداد علائم حیاتی نداری!

Nafas
Nafas
پاسخ به  ayliin
3 سال قبل

😂😂😂😂

نیوش
نیوش
3 سال قبل

من خودم به باران میگم😜

ayliin
ayliin
پاسخ به  نیوش
3 سال قبل

۸۰۰
مبارکه

نیوش
نیوش
3 سال قبل

یاسییییی تو ببند😂😂

نیوش
نیوش
3 سال قبل

میلاد!!واقعا عکس توئه؟؟؟
خدا به زن ایندت ببخشدت!!🤪😂😂

دسته‌ها

922
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x