رمان تارگت پارت 198

3
(6)

 

از همون گردنم من و عقب کشید و با خودش برد سمت هال و غرید:
– به مادر من میگی هرزه آره؟ حالا وایستا و ببین تهش چی می شه..
بدون هیچ رحمی.. بدون اینکه اصلاً ببینه کجا دارم می افتم من و پرت کرد رو زمین و هوار کشید:
– از سگ کمترم اگه تو رو با دست خودم هرزه نکنــــــم!
درد فک و لب و دهنم از یه طرف و درد حرفای پر از وحشت میران از طرف دیگه کافی بود واسه تسلیم شدنم.. ولی فکر اتفاقات بعدش بود که نمی ذاشت تو همون حالت بمونم.
سریع چرخیدم و از اونجایی که توان و زوری برای بلند شدن نداشتم تو همون حالت خودم و رو زمین عقب کشیدم و لبایی که پر از خون شده بود و با هر کلمه ام یه بخشش بیرون می ریخت و وادار به حرکت کردم..
– می خوام.. می خوام برم.. ولم کن.. کاریم.. کاریم نداشته باش.. بذار برم..
تا اون لحظه داشت آروم آروم.. هماهنگ با عقب رفتن کم سرعت من نزدیک می شد که یهو دوباره آتیش گرفت.. دولا شد هر کدوم از پاهام و با یه دستش گرفت و من با یه حرکت رو زمین چرخوند..
– دقیقاً چه رفتاری از من دیدی که حالا همچین چیزی می خوای؟
خواستم بلند شم ولی قبل از من خودش اقدام کرد.. دستش و سر داد زیر شکمم و با یه فشار رو به بالا من و به حالت چهاردست و پا در آورد..
شالم و وحشیانه از سرم کند و مانتوم و از پشت جوری پاره کرد که دو تیکه اش از هر طرف کنار بدنم افتاد و همه اینا من و بیشتر به وحشت مینداخت..
– تو وقتی پات و از اینجا بیرون می ذاری که من می خوام و این.. فقط و فقط به خودت بستگی داره و حرفایی که از دهن کثیفت بیرون میاد.
آب دهنم تلخ و بدمزه ام و به زور قورت دادم و با درد نالیدم:
– ولم کــــن.. ولم کن.. ای خــــــدا.. ای خـــــــــدا!
دستاش که از پشت جلو اومد و زیپ و دکمه شلوارم و باز کرد و فقط تا حدی که به خواسته اش برسه کشیدش پایین.. دنیا در عرض چند روز.. واسه چندمین بار رو سرم آوار شد..
– خدا هم فعلاً کاری از دستش برنمیاد واسه تو.. پس اون دهن بی مصرفت و ببند قبل از اینکه کل خونه ام و نجس نکردی..

نگاه گیج و گنگم به زمین افتاد و خونی که از لای لبام قطره قطره بین دستای ستون شده ام می چکید و من.. در نهایت بهت خودم حتی تلاشی هم برای خلاص شدن نمی کردم و فقط.. منتظر بودم واسه سومین بار.. زیر دست و پا و هیکل منحوس و منفور این آدم.. به بدترین شکل ممکن حقیر بشم و عذاب بکشم و هیچ کاری ام برنیاد.
اما اینبار دیگه حتی از همون نرمی و ملایمت دو دفعه قبل هم خبری نبود.. میرانی که تلاش می کرد تا رابطه هامون رنگ و بویی از تجاوز به خودش نگیره.. حالا با چند تا جمله من.. به درجه ای از خشم و عصبانیت رسیده بود که همه رو یه جا با همون اولین ضربه تو وجود من خالی کرد و صدای جیغ پر از دردم و به هوا برد..
×××××
قفل در خونه رو با کلیدای جدیدم باز کردم و رفتم تو.. ولی همون دم در.. با دیدن اون آدمی که هنوز دراز به دراز وسط سالن خونه ام افتاده بود و من از اینجا فقط پاهاش و اون شلواری که تا زانوهاش پایین اومده بود و می دیدم.. سرجام خشک شدم.
از خود بی خود شده بودم درست.. ولی خوب یادمه که تا آخر رابطه هشیار بود و بعدش که ولو شد رو زمین.. فکر کردم خوابش برده.
الآن که یکی دو ساعت از رفتن و برگشتنم می گذره و هنوز تو همون حالته و حتی نخواسته خودش و بدن لختش و جمع و جور کنه.. دیگه جای نگرانی داره.
کیسه های خریدی که دستم بود و همونجا ول کردم و با قدم های بلند خودم و رسوندم بهش و کنارش رو پاهام نشستم.
جدا از اون خونی که نصفه پایینی صورتش و پوشونده بود و دیدنش باعث می شد چهره ام جمع بشه.. رنگ و روش حتی از صبح که اومدم پایین و دیدمش پریده تر به نظر می رسید..
من که به جز اون حرکت اولم اونم چون از شدت خشم بود و نمی تونستم کنترلش کنم.. بازم آروم پیش رفتم.. حالا چی شد که یهو این شکلی از حال رفت؟
دستم و روی صورتش کشیدم.. دمای بدنش پایین بود ولی نه اون قدری که نگرانم کنه.. نفسم می کشید هرچند آروم و ضعیف.. احتمالاً فقط به خاطر فشار و زیاد گشنه موندن ضعف کرده بود!
دختره احمق به جای اینکه حرصش و سر من خالی کنه.. با گشنه نگه داشتن و عذاب دادن خودش می خواست چی و ثابت کنه مثلاً؟!

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 3 / 5. شمارش آرا 6

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG 20240424 143258 649

دانلود رمان زخم روزمره به صورت pdf کامل از صبا معصومی 0 (0)

بدون دیدگاه
        خلاصه رمان : این رمان راجب زندگی دختری به نام ثناهست ک باازدست دادن خواهردوقلوش(صنم) واردبخشی برزخ گونه اززندگی میشه.صنم بااینکه ازلحاظ جسمی حضورنداره امادربخش بخش زندگی ثنادخیل هست.ثناشدیدا تحت تاثیر این اتفاق هست وتاحدودی منزوی وناراحت هست وتمام درهای زندگی روبسته میبینه امانقش پررنگ صنم…
IMG 20240424 143525 898

دانلود رمان هوادار حوا به صورت pdf کامل از فاطمه زارعی 4.2 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   درباره دختری نا زپروده است ‌ک نقاش ماهری هم هست و کارگاه خودش رو داره و بعد مدتی تصمیم گرفته واسه اولین‌بار نمایشگاه برپا کنه و تابلوهاشو بفروشه ک تو نمایشگاه سر یک تابلو بین دو مرد گیر میکنه و ….      
IMG ۲۰۲۴۰۴۲۰ ۲۰۲۵۳۵

دانلود رمان نیل به صورت pdf کامل از فاطمه خاوریان ( سایه ) 2.7 (3)

1 دیدگاه
    خلاصه رمان:     بهرام نامی در حالی که داره برای آخرین نفساش با سرطان میجنگه به دنبال حلالیت دانیار مشرقی میگرده دانیاری که با ندونم کاری بهرام نامی پدر نیلا عشق و همسر آینده اش پدر و مادرشو از دست داده و بعد نیلا رو هم رونده…
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (4)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4.1 (9)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

11 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
......
......
1 سال قبل

و منی ک ب طرز احمقانه ای این پارت رو دوست داشتم🥲

mehr58
mehr58
1 سال قبل

عه میران ناراحت هم میشه؟؟

Raha
Raha
1 سال قبل

دلم سوخت براش🥲

حدیثه
حدیثه
1 سال قبل

بچه‌ها اگر شما جای درین بودین چه می کردید ؟

بهار حصاری
بهار حصاری
پاسخ به  حدیثه
1 سال قبل

سلام صددرصد خودکشی
البته زندگی الانش واین حد از ضعف هم کم از خودکشی نداره

علوی
علوی
پاسخ به  حدیثه
1 سال قبل

اگه همین فرمون ادامه بده مقصدش می‌شه قبرستون. حالا هم که نقطه‌ضعف گرفته از میران، می‌تونه با زبونش کاری کنه که میران با دستای خودش بکشدش.

Zahra...
Zahra...
پاسخ به  علوی
1 سال قبل

دقیقا باید یجوره دیگه بره رو اعصابش

Maedeh
1 سال قبل

🚶 💔 🥺

Tamana
1 سال قبل

🚶‍♀️ 😬

توت فرنگی
توت فرنگی
1 سال قبل

😐 😐 😐

Zahra...
Zahra...
1 سال قبل

درین درین درین چرا اوضاع رو بدتر میکنی
چرا نمتونی با سیاست رفتار کنی
کاش میران سر عقل میومد

دسته‌ها

11
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x