رمان تارگت پارت 330

5
(3)

 

 

 

تو جیب پشتیشم.. یه کاغذ هست.. که توش همه چی و نوشتم! اینکه چرا بهت نزدیک شدم.. چرا باهات طرح دوستی ریختم و هرکاری کردم تا.. بهم علاقه مند بشی و آخرسر.. چرا این شکلی همه چیز و زیر پاهام له کردم و درست فردای اولین رابطه امون از روت رد شدم. اون و که بخونی.. به جواب همه سوالا… همه اون چراهایی که با گریه و ضجه ازم می پرسیدی می رسی.. می دونم راضیت نمی کنه و دلایلم برای هرکی به جز خودم اصلاً منطقی نیست.. دلمم نمی خواد به التماس بیفتم و بخوام من و ببخشی.. چون کاری که کردم به هیچ وجه قابل بخشش نیست و این و از همون اول می دونستم.. ولی شاید.. شاید تهش یه کوچولو بهم حق بدی که.. همون واسه ام بسه!»

چشمام و محکم فشار دادم تا تاری دیدم از بین بره و از لا به لای برگه هایی که حالا داشتم می فهمیدم اون قرارداد کذاییه که با دغل بازی با داییم بسته بود.. چشمم به همون نامه ای خورد که میران به خیال این که دیگه زنده نیست و فرصتی واسه حرف زدن نداره برام نوشته بودش..

تاریخش مال همون روز بود..

حرف ها هم دقیقاً همون حرف هایی بود که چند هفته بعد.. با زبون خودش به گوشم رسوند و من و تو بهت این که تمام این سال ها با یه تصور دروغ از گذشته مادرم زندگی کردم فرو برد.

میران توقع داشت که من با خوندن یا شنیدن این حرف ها.. دلم براش به رحم بیاد و بهش حق بدم بابت تمام این زجرهایی که به من تحمیل کرده..

در صورتی که از همون روز عزمم بیشتر جزم شد که منم همون بلا رو سرش بیارم تا بفهمه عوض یکی دیگه تقاص پس دادن.. چه حسی داره!

 

 

 

 

بعد از تعریف ماجرای گذشته توی نامه نوشته بود:

«می دونم مسخره اس و اگه بعد از این همه اتفاقی که بین خودمون و پدر و مادرمون افتاده اینا رو بنویسم و تو بخونی.. یه پوزخند می زنی یا حتی این نامه رو پاره می کنی.. چون واسه خودمم عجیب و مسخره اس که من.. به دختر اون زن.. به دختر کسی که اول زندگی مامانم و.. بعد زندگی خودم و تباه کرد.. دل ببندم.. ولی بستم.

دل بستم اونم از نوع خرکیش.. از اونایی که به خاطر تصاحب تمام و کمال طرف.. حاضری تو روی تمام دنیا دربیای و خون هرکی که سد راهت می شه رو بریزی..

شاید از نظرت جنون و دیوونگی باشه.. شاید بگی حالا که مُردم دارم بیخودی بلوف می زنم ولی.. می دونی که خیلی کارا ازم برمیاد..

مطمئن باش که اگه زنده بودم.. واسه رسیدن و به دست آوردن تو.. حاضر بودم با یه لشگر بجنگم.. حتی اگه تهش.. فقط یه دست ازم بمونه که محکم مچ پات و نگه داره و نذاره یه قدم از جایی که من هستم.. دورتر بری!

درین.. من به خاطر تو حتی مُردم.. پس بفهم میزان این دیوونگی.. این جنون.. این حس خواستن و تصاحب کردنت تا کجاست..

اگه خدا.. یه جون و یه فرصت دوباره بهم داد برای زنده بودن.. یه روزی میام سراغت و.. بدون این که ازت کینه ای داشته باشم بابت کشتنم.. تو رو دوباره مال خودم می کنم.. حتی شده به زور! پس هیچ وقت به حس من نسبت به خودت شک نکن..

مواظب خودت و ریتا باش..

می بوسمت بادومم!

میران»

با دهن نیمه باز مونده.. زل زدم به نامه ای که توی دستای لرزونم داشت تکون تکون می خورد و نوشته های عجیب و غریبش جلوی چشمام می رقصیدن..

درسته که من اون موقع.. جنون میران و با همه وجودم حس کردم و حتی همون اصرار شدیدش واسه بچه دار شدنمون.. به خاطر همین جنونی بود که ازش حرف می زد..

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
c87425f0 578c 11ee 906a d94ab818b1a3 scaled

دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ به صورت pdf کامل از مهدیه افشار 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوباره‌ی خانواده‌اش تلاش می‌کنه. با پیشنهاد وسوسه‌انگیزی از طرف یک شرکت، نمی‌تونه مقاومت کنه و بعد متوجه می‌شه تو دردسر بدی افتاده… میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو…
aks darya baraye porofail 30 scaled

دانلود رمان یمنا به صورت pdf از صاحبه پور رمضانعلی 3 (4)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     چشم‌ها دنیای عجیبی دارند، هزاران ورق را سیاه کن و هیچ… خیره شو به چشم‌هایش و تمام… حرف می‌زنند، بی‌صدا، بی‌فریاد، بی‌قلم… ولی خوانا… این خواندن هم قلب های مبتلا به هم می خواهد… من از ابتلا به تو و خواندن چشم‌هایت گذشته‌ام… حافظم تو را……
aks gol v manzare ziba baraye porofail 43

دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم…
55e607e0 508d 11ee b989 cd1c8151a3cd scaled

دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه…
porofayl 1402 04 2

دانلود رمان آرامش پنهان به صورت pdf کامل از سمیرا امیریان 4 (5)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

11 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
بینام
بینام
9 ماه قبل

رسما روزی چس مثقال رمان میزاره

حدیثه
حدیثه
9 ماه قبل

بره گم شه. پسره الدنگ این همه بلا سر دختر مردم آورده. بعد هم میگه می بوسمت بادومم. دوست دارم. و… ‌‌ اگر دوست اش نداشتی می خواستی چه غلطی کنی.
درین هم هر کار کردی خوب کرده

علوی
علوی
پاسخ به  حدیثه
9 ماه قبل

جفتشون رو برای هم ساختن! یه دیوانه زنجیری و یه احمق از خود مچکر از عالم و آدم طلبکار!!
جفت به یه اندازه نکبتند!

علوی
علوی
9 ماه قبل

خوب، خیال‌مون راحته که حداقل یه دست از میران مونده! فقط بدیش اینه که این یه دست، به پا وصل نیست که بتونه بره برسه به مچ پای درین.
کاش یکی پیدا بشه کوروش رو تا جا داره شکنجه کنه و اون پولا رو از حلقومش بکشه بیرون. مرتیکه دزد مردن بچه دو ساله تو 16 سال پیش چطور برات شده مجوز دزدی از بچه یتیمی که به اعتراف خودتون جون کنده تا رسیده به جایی که الان هست؟ حتی اگه سرمایه اولیه از طرف بابای قاتلش باشه، اگه مثل خود کوروش بی‌بته بود که الان کف آسفالت باید می‌خوابید. کاش عمه‌خانمه بی‌خیال کوروش نشه اون نوچه لات میران، فکر کنم اسمش رحیم بود، اونو بفرسته سروقت کوروش.

🙃...یاس
🙃...یاس
9 ماه قبل

آخی🥲

🙃...یاس
🙃...یاس
9 ماه قبل

حمایت از رمانهای خاله فاطی😎
#هشتک_حمایت_❤

🙃...یاس
🙃...یاس
پاسخ به  𝑭𝒂𝒕𝒆𝒎𝒆𝒉
9 ماه قبل

دورت بگردم عشق منی💋💋💋❤❤❤
😂😂😂😂😂

𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
9 ماه قبل

عادیه که گریم بگیره؟؟🥺🥺

:///
:///
پاسخ به  𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
9 ماه قبل

عاره من دارم عر میزنم :)))))

مدافع حقوق میران خر
مدافع حقوق میران خر
پاسخ به  𝒛𝒂𝒉𝒓𝒂
9 ماه قبل

آره منم گریه کردم
هققق

دسته‌ها

11
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x