به سمت اتاقم گام برداشتم اما صدایش را شنیدم، که قبل از ورود به اتاق گفت:
_ دفعهی دیگه بخوای همچین حرفایی بزنی حورا، تضمین نمیکنم اروم وایسم و تماشات کنم، هرچقدر باهات راه اومدم کافیه…گندی که به زندگیمون خورد کار خودت بود نه کس دیگه!
حرفش را بی اهمیت کردم، برای او، برای ظاهرم!
در را به رویش بستم و به ان تکیه دادم، فکر کردم…
چیزی که این روزها زیادی مشغولش میشدم، من باید ثابت میکردم که قباد زیادی خام و بی مغز شده! زیادی کور، کور برای بچهای که فکر میکند مال خودش است!
ان روز هم در اتاق ماندم، بدون اینکه دیگر قباد را ببینم، تا چند روز…چند روز من از همه دوری کردم، حتی کیمیا…
دیدن کیمیا انگار یادآور روزهای سختیام بود، از همه متنفر شده بودم…
احساسات عجیبی که درکشان نمیکردم، همه چیز برخلاف عقل و منطق بود برایم…
دلم نمیخواست هیچکس را ببینم!
اما بعد از چندین روز با فکری که به سرم زد، تصمیم گرفتم از خانه بیرون بروم…
لباس پوشیده، آماده، زمانی که دیدم کسی نیست و همه یا در اتاقشاناند، یا بیرون از خانه، خارج شدم.
آژانس دم در بود، سوار شده آدرس مطب دکتر را دادم. یادم است بار آخر قباد بخاطر من رفت و آزمایش داد اما…
به دنبال جوابش نرفت، چون لاله وارد زندگیمان شد!
شاید اگر با دکترم حرف بزنم و بتوانم جواب ازمایش را گیر بیاورم، یا چمیدانم…
حداقل بدانم آیا قباد مشکلی دارد؟ یا مثلا امکانش هست که اینگونه ثابت کنم بچهی لاله از او نیست؟
هرچه بود، فکری بود میان صدها فکر دیگر…
به مطب که رسیدم، با منشی صحبت کرده سعی کردم بدون نوبت داخل شوم، من را میشناخت، و همین اجازه به نفعم تمام شد، دکتر با دیدنم بعد از سلام علیک، لبخند زده گفت:
_ باردار شدی که دیگه نیومدی سراغ جواب آزمایشا؟
به این رمان امتیاز بدهید
روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!
میانگین امتیاز 4.2 / 5. شمارش آرا 260
تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.
باشه ما هم میدونیم دشمن اصلی کیه ولی فراموش کنیم که قباد چجوری حورا رو تحقیر کرد فراموش کنیم همین قباد از ترس این که حورا خیانت کرده باشه لختش کرد وحورا بخاطر فشار عصبی حتی بیمارستانم رفت ؟من به شخصه هیچوقت همچین مردی رو نمی بخشم
خب از اونجایی که دکتر گفته باردارشدی احتمالا جواب آزمایشا چیزیو نشون نمیده
اما ای کاش جواب آزمایشابگن مشکل از قباده اون موقع حورا میکوبونه تو صورتش بعدم قباد به لاله شک میکنه اما حورا دیگه قبول شده تو کنکور و داره طلاق میگیره و لاله رو میبرندش آزمایش میده و همه چی لو میره اما دیگه حورا برنمیگرده😂😂
قصه ما به سر رسید لاله به هدفش نرسید😂
به جای اینا یه چند تا رمان واسه خوندن پیشنهاد میکنم که براتون مفید باشه☺
راهی جز او نیست، زیبای یوسف، این شهر مرا با تو نمیخواست.
کاش زودتر لاله لو بره ولی حورا نبخشه پارت قبل به قباد گفت وقتی بفهمی دیگه حورایی نیست که بتونه از دلش در بیاره کاش بره و مستقل زندگی کنه تا قباد بفهمه کی رو بخاطر چی از دست داد
دکتر متخصص زنانی که اینهمه حورا میرفت پیشش کیست رو تشخیص نداده بود تا اورژانسی شد وضعیتش
این داستان ادامه دارد
کاش همین طوری پیش بره بدون حاشیه فوت وقت
به به پارت
به احتمال زیاد دکتر میگه قباد هیچ مشکلی برای بچه دار شدن نداره…🙂
بنظرم اینم بهش پول دادن این چرت پرتا بگه