رمان حورا پارت 27

5
(2)

 

 

ناخودآگاه خودم را با لاله مقایسه کردم…

 

همیشه آراسته بود و بوی عطرش تا فرسنگ ها آن سمت تر هم میرفت.

 

منی که مدام ناله و زاری میکردم و غصه ی بچه دار نشدن را میخوردم دیر یا زود از چشم قباد میفتادم.

 

عشق واقعی این است که معشوق را به هر صورتی که هست بخواهی اما عشق های این زمانه به مو بند بود و اگر رهایش میکردم به چنگ دیگری میفتاد.

 

دستی زیر چشمانم کشیدم و مرطوب کننده را برداشتم.

 

از هر چیزی که به نظرم خوب می آمد کمی روی صورتم نشاندم و راضی از نتیجه ی کار لبخندی زدم.

 

اوایل ازدواجمان مدام در این سایت و آن سایت دنبال جدیدترین لباسها و نمونه های آرایشی میگشتم تا خودم را برای قباد زیبا کنم.

 

اما این اواخر دیگر آن دل و دماغ سابق را نداشتم و تمام فکر و ذکرم شده بود بچه…

شاید اشتباهم هم همین بود.

 

در حمام که باز شد سرم را به عقب چرخاندم و قباد را با حوله ای که دور کمرش بسته بود دیدم.

 

سلانه سلانه سمتش رفتم و مقابلش که رسیدم پشت چشمی نازک کردم.

 

_ بذار کمکت کنم.

 

نگاهش میخ لبهای سرخم بود و با تکخند ناباوری ، به شوخی گفت:

 

_ خانم این حورا خانم ما رو ندیدین؟ همین جاها بود!

 

انگشتم را به پهلویش فشردم و ریز خندیدم.

 

_ بی مزه!

 

 

 

مشمایی که دور گچ پایش بسته بود باز کردم و سشوار را روی پایش تنظیم کردم.

 

کمی آب به گچ نفوذ کرده و خیس شده بود.

 

دستانش را حائل تنش کرد و روی تخت به عقب خم شد.

 

_ یه چیزی بگم؟

 

با لبخند سر تکان دادم. او میماند و حرف میزد و همراهم بود…

چه میخواستم از این دنیا؟!

 

_ دو تا چیز بگو عشقم.

 

گلویی صاف کرد و نفس عمیقی کشید.

جوری محکم و مطمئن حرف میزد که معلوم بود مدتها به حرف هایش فکر کرده است.

 

_ به نظرم باید یکم از هم فاصله بگیریم!

خیلی پیش هم بودیم، دعواهامون روز به روز داره بیشتر میشه.

یکم فضا به خودمون بدیم تا رابطمون بهتر شه، بعضی وقتا دوری میتونه حلال مشکلات باشه.

 

به چیزی که با گوش های خودم شنیده بودم شک داشتم. پس دلشوره ام بیخود نبود…

 

تجربه ثابت کرده بود که مخالفت نتیجه ی عکس میداد.

 

قباد وقتی یک حرفی را میزد فقط انتظار موافقت داشت و حتی اگر قبول نمیکردم هم یک جوری حرفش را به کرسی مینشاند.

 

نفس حبس شده ام را نامحسوس بیرون دادم و بدون تغییر در وضعیتم، سرم را سمت پایین تکان دادم.

 

_ باشه، هر چی تو بخوای عزیزم.

من برای راحتی و خوشحالی تو همه کار میکنم.

 

بغض داشتم و او هم تغییر صدایم را متوجه شده بود که نوچی کرد.

 

 

 

_ اینجوری نه، از ته دلت راضی باش.

نمیخوام وقتی نیستم مدام فکرم سمت تو بچرخه.

 

این دیگر زیاده روی بود دیگر، نه؟

قرار بود برود؟ کجا؟

 

جایی که قرار بود فکرش را از سمت من منحرف کند…

 

سشوار را خاموش کرده و سر بلند کردم. میدانستم خوشی هایم کوتاه و مقطعی است ولی نه انقدر کوتاه.

 

_ یه جوری میگی انگار قراره بری یه جای دیگه، منو نترسون قباد…

 

نگاهش دو دو میزد و معلوم بود که میخواست چیزی را پنهان کند.

من اگر او را نمیشناختم که باید میمردم.

 

خودم را بالا کشیدم و روی تخت کنارش نشستم. دست روی بازویش گذاشتم و پریشان گفتم:

 

_ میخوای منو ول کنی؟

همه چی که خوب شده بود، نکن قباد…

با من اینکارو نکن به خدا نمیتونم تحمل کنم.

 

سرم را در آغوش گرفت و کنار گوشم هیس آرام و کشیده ای گفت.

 

اما من آرام نمیشدم، قرار بود اتفاق بدی بیفتد…

میدانستم، حسش میکردم.

 

موهایم را به بازی گرفت و شقیقه ام را بوسید.

 

_ عادت داری همه چیزو بزرگ کنی خوشگلم، یکم آروم باش.

من کی از ول کردن تو حرف زدم؟

چند روزی میخوام برم پیش بچه ها، یکم فکرمو آزاد کنم.

این تنشایی که این مدت داشتیم عقلمو از کار انداخته.

نمیدونم چی درسته و چی غلط.

دارم به جفتمون آسیب میزنم، باید یه راه حل اساسی برای این مشکلمون پیدا کنیم.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 2

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4 (8)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.7 (9)

2 دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…
149260 799

دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم 5 (2)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

7 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
هکر قلبشم
هکر قلبشم
1 سال قبل

عجیبه امروز باید پارت میذاشت😐

Tamana
Tamana
1 سال قبل

پیداس میخواد با لاله بره 🤦‍♀️مادرشو خالشو لاله پرش کردن

آسی
آسی
1 سال قبل

چرا سختیا ،غم ها،غضه ها ،فقط واسه زن هاست🥺

هکر قلبشم
هکر قلبشم
پاسخ به  آسی
1 سال قبل

عزیزم اگه دقت کنی میبینی ما هر چی میکشیم از دست همجنسای خودمونه ، من به شخصه از بعضی زنا متنفرم
وقتی یه آقا به زنش خیانت می‌کنه با یه خانوم دیگه این کار رو می‌کنه

آسی
آسی
پاسخ به  هکر قلبشم
1 سال قبل

بله متاسفانه کاملا درسته

هکر قلبشم
هکر قلبشم
1 سال قبل

یکم بیشترش کن پارتو

دسته‌ها

7
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x