5 دیدگاه

رمان خان زاده جلد سوم پارت 28

1
(1)

 

 

شاهو محکم روی میز کوبید و گفت _داری چیکار می کنی بیتا یادش میدی تا غلط اضافی بکنه؟

بیتا کلافه گفت
_ یه نگاهی بهش بنداز کم خونی داره رنگ روش پریده این دختر اگه اینجوری پیش بره به ماه ششم نمیرسه میفهمی از سوء‌تغذیه میمیره و تو اینجا فکر بچه‌ای من دارم بهت میگم هرکاری بخواد بکنی حتی اگر خواست فرار کنه بخواد بچه رو به دنیا بیاره بخواد سقطش کنی باید جون داشته باشه یا نع
پس غذاتو بخور

بهش حق می دادم راست می گفت پس قاشق از دستشو گرفتم و آروم شروع کردم به خوردن غذا متعجب بهم خیره شده بود کنار گوشم زمزمه کرد
_پس میخوای جون داشته باشی که از دست من فرار کنی!
اما اینو بدون آب بشی بری زیر زمین من پیدات می کنم میارمت بیرون پس از فکرای الکی نکن …

نصف غذایی که جلوی رو گذاشته بودن و خوردم و بلند شدم تا به اتاق برگردم اما شاهو دوباره منو بغل گرفت و روی مبل نشست ومنو روی پاهاش نشوند و رو به بیتا گفت

_نمیذارم حتی یه قدم راه بره نباید که خطری براش باشه
بیتا نگاهی به من که توی بغل اون معذب نشسته بودم انداخت و گفت

_راحتش بزار شاهو راه رفتن که براش خطری نداره بذار راه بره

اما شاهو محکم‌تر منو چسبیده گفت _جاش خوبه کجا بره جایی بهتر از اینجا ؟

بیتا ناراحت نفسش و بیرون داد و گفت
_ یه نگاهی به خودتون بنداز شاهو خیلی بهم میاید این دختر میتونه جفت تو باشه همون نیمه گمشده بگذر از این انتقام کنارش خوشبخت باش شما الان یه بچه دارین

شاهو موهامو که روی صورتش بود نفس عمیقی کشید و گفت

_ تو این چیزا دخالت نکن بیتا کارتو اینه که مراقبش باشی تا این بچه به سلامت رشد کنه همین

دوباره سعی کردم بلند بشم که شاهو باز مانع شد
بیتا عصبی از جاش بلند شد دست منو گرفت و گفت

_ میبرمش تو اتاقم معاینه اش کنم توام به کارات برس …

شاهو که دیگه اینبار نتونست مقاومت کنه دستاش از دور تنم باز شد من هز خدا خواسته دنبالش راه افتادم و وارد اتاق شدیم

روی تخت نشستم و اون به دیوار تکیه داد و نگاهش به من دوخت و گفت
_ ازت معذرت می خوام که کار زیادی ازم بر نمیاد اما من توی چشمای شاهو می بینم که چقدر تورو دوست داره
چقدر براش مهمی
می دونم که یه روز به خودش میاد و پشیمون میشه بهت قول میدم

چه جمله حال به هم زنی یه روزی پشیمون میشه و انتظار داره که من اون روز با خوشحالی بپرم تو بغلش و بگم چقدر خوب که پشیمون شدی منتظر این روز بودم!
نه ممکن نبود حتی اگر یک روزی شاهو پشیمون میشد من هیچ وقت نمی بخشیدمش

روی تخت دراز کشیدم و گفتم
مگه نیومدی من و معاینه کنی
بیا کاراتو بکن و زودتر برو بیرون می خوام تنها باشم
نمیخوام چیزی بشنوم ….

سری تکون داد از کیف بزرگش یه چیزایی بیرون آورد
روی تخت نشست و شروع به معاینه کردنم کرد
فشارم ضربان قلبم همه چیز و که ریز بینانه و دقیق بررسی کرد با لبخند گفت
_ همه حال خودت خوبه هم حال بچه فقط کمی فشارم پایینه که مطمئناً برای اینکه خوب غذا نمیخوری باید به خودت برسی
بهت که گفتم نباید به خودت سخت بگیری
تو هر کاری که بخوای بکنی به بدن سالم نیاز داری

این حرفش و قبول داشتم پس سری تکون دادم و اون وسیله هاش و جمع کرد و از اتاق بیرون رفت

زیاد طول نکشید که صدای بسته شدن در سالن آمد و این یعنی بیتا رفته بود و دوباره من وشاهو تنها شده بودیم
وقتی شاهو وارد اتاق شد به من که روی تخت دراز کشیده بودم و فکر می کردم میخوام بخوابم نگاهی انداخت و گفت
_ الان می خوای خوابی خیلی زوده که برات فیلم اوردم
با فیلم دیدن از فکر و خیال درمیای

فلشی که توی دستش بود روی تلویزیون بزرگی که به دیوار اتاقش نصب بود گذاشت و کنارم روی تخت دراز کشید مجبورم کرد کمی بالاتر بیام و سرم رو روی سینش بزارم
فیلم و پخش کرد ناخودآگاه چشم به تلویزیون بود چون دلم می خواست کمی از این حال و هوا در بیام.
یه فیلم خارجی اما عاشقانه بود لحظه به لحظه اش پر از اتفاقات قشنگ و به یاد ماندنی برای زوج توی فیلم بود و من با حسرت بهشون نگاه می کردم ….

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4 (8)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.7 (9)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…
149260 799

دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم 5 (2)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

5 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Nazi
Nazi
2 سال قبل

اگه میشه زودتر داستان به جاهای حساس بکشونین چون تا الان تنها چیزی که فهمیدی اینکه شاهو اومده انتقام بگیره دیگه هیچی اصلا معلوم نیست

Mahshid
Mahshid
2 سال قبل

آقا نویسنده تو رو خدا زود ب زود پارت گذاری کن احساسات و هیجانش ب قول دوستمون خیلی‌ خوبه ولی سرعت پارت گذاری و حجم پارت ها خیلییییی کمه هر چند وقت یک بار هر وقت عشقت بکشه پارت میداری اونم خیلی کم بابا ب فکر ماهم باشش

S
S
2 سال قبل

ای کاش سرعت پارت گزاری بیشتر بود یا پارت ها طولانی بود ! و گرنه همه چیز داستان عالیه حتی هیجانش و احساسات افراد داخل رمان ! از نویسنده می‌خوام اگر میشه پارت های طولانی تر بده یا حداقل زودتر پارت گزاری کنه

Asi
Asi
2 سال قبل

واهای ترنممممییی عاشقتم

آزاده
آزاده
2 سال قبل

هنوزم که هنوزه ادامه داره😐😐

دسته‌ها

5
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x