رمان دل دیوانه پسندم پارت 79

1
(1)

 

 

***

رفتم تو اتاق که بگیرم بخوابم یکم استراحت کنم.

 

ولی طولی نکشید که در زدن.

 

بی حوصله گفتم :

بله؟

 

در آروم باز شد و بابام اومد داخل.

یکم خودم رو جمع و جور کردم.

 

چند روز بود ندیده بودمش

 

بلند شدم و رفتم سمتش و سعی کردم با لحن گرمی بگم :

 

سلام بابا جون. خوش اومدین.

 

_ سلام دخترم. ممنون. می تونم بیام داخل؟

 

_ بله حتما.

بابام اومد و روی صندلی میز کارم نشست.

 

مامانمم اومد کنار در وایساد. نگرانی از چهرش می بارید

 

ولی بابا بهش گفت :

خانم شما برو.

 

می خوام تنها با دلارام صحبت کنم.

معلوم بود دلش می خواد بمونه

 

یه نفس صدا دار کشید. سریع تکون داد و رفت و درم بست.

 

نمی دونستم چی می خواد بگه. ولی احتمالا مامان بهش خبر داده بود

 

یکم مکث کرد. بعد خیره شد بهم و گفت :

 

کارت به کجا رسید؟

 

سرمو انداختم پایین و گفتم : تموم شد بابا

 

 

 

 

_ شیری یا روباه؟

 

آهی کشیدم و گفتم :

هم شیر هم روباه.

 

_ چرا؟

_ شیر، چون این واحد رو نیفتادم.

 

و می تونم مدرکم رو بگیرم

و روباه چون نتونستم کاری کنم.

 

_ خب، ولی تلاشت رو کردی. همین کافی نیست؟

 

_ چرا. اما بابا خیلی چیزا فهمیدم ولی نتونستم ثابت کنم؟

 

_ مثلا چی؟

دلم پر بود. شروع کردم به تعریف ماجرای سروش برای بابام.

 

ولی ازش خواستم به مامان فعلا چیزی نگه.

 

خودش هم خیلی شوکه و متعجب و نگران شد.

 

اما خوشبختانه منطقی برخورد کرد.

 

حرفام که تموم شد گفت :

بابا بهت که گفتم. تو تلاشت رو کردی.

 

اینجور آدما خیلی خطرناکن.

معلوم نیست خلافکاره و اومده اونجا دنبال چیزی می گرده یا شده قایم.

 

یا ماموری چیزیه و توی ماموریته که گفته کارمون رو هم خراب نکن

 

یکی از این دو حالته. که در هر دو حالت هم گیر دادن بهشون خطرناکه

 

پس بچسب به کار و درس و برنامه هات.

 

و کلا فراموشش کن.

 

 

 

_ بابا خب وجدان کاری اینجا چی میشه؟

 

حالا اگه پلیس باشن که هیچ

ولی اگه خلافکار باشن چی؟

 

من سکوت کنم ظلم نیست؟

 

در حق یه عده بی انصافی و کوتاهی نمی شه؟

 

معلوم نیست که دقیقا دارن چی کار می کنن.

 

ولی متاسفانه کسی پشتم رو نگرفت.

 

بیشتر هم سعی کردن سرکوب کنن.

 

_ می فهمم چی میگی بابا. اما چاره چیه؟

پای زندگی خودت و خانوادت وسطه.

 

من اگه جلو بیام کاری از دستم بر میاد؟

 

یکم فکر کردم دیدم نه. کاری از دستش بر نمیاد.

 

آه کشیدم و گفتم :

نه بابا. ولی همینکه باهام حرف زدید.

 

دلداری دادید و درکم کردید یه دنیا ارزش داره.

خیلی حالمو بهتر کرد

 

_ کاری نکردم بابا.

مراقب خودت باش. کمتر خودتو عذاب بده

 

تو به وظیفت عمل کردی. الان چیزی گردنت نیست.

 

گردن اونیه که این حرفا رو شنید و اعتنا نکرد.

و فقط گفت برو.

 

اصلا گردن اونیه که به اجبار تو رو توی این راه آورد

 

و خواب و خوراک رو ازت گرفت.

 

سر انداختم پایین.

_ از مازیار خبر نداری؟

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
c87425f0 578c 11ee 906a d94ab818b1a3 scaled

دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ به صورت pdf کامل از مهدیه افشار 3 (2)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوباره‌ی خانواده‌اش تلاش می‌کنه. با پیشنهاد وسوسه‌انگیزی از طرف یک شرکت، نمی‌تونه مقاومت کنه و بعد متوجه می‌شه تو دردسر بدی افتاده… میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو…
aks darya baraye porofail 30 scaled

دانلود رمان یمنا به صورت pdf از صاحبه پور رمضانعلی 5 (1)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     چشم‌ها دنیای عجیبی دارند، هزاران ورق را سیاه کن و هیچ… خیره شو به چشم‌هایش و تمام… حرف می‌زنند، بی‌صدا، بی‌فریاد، بی‌قلم… ولی خوانا… این خواندن هم قلب های مبتلا به هم می خواهد… من از ابتلا به تو و خواندن چشم‌هایت گذشته‌ام… حافظم تو را……
aks gol v manzare ziba baraye porofail 43

دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم…
55e607e0 508d 11ee b989 cd1c8151a3cd scaled

دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه…
porofayl 1402 04 2

دانلود رمان آرامش پنهان به صورت pdf کامل از سمیرا امیریان 4 (5)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

0 دیدگاه ها
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها

دسته‌ها

0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x