رمان دل زده پارت 17

1
(1)

سینی نهار پیام را در دست گرفته به سمت اتاقش حرکت کرد سینی را روی کف دست نهاده در زد بعد از چند تقه صدای بم و گرفته ی پیام را شنید : بیا تو !
در را باز کرده به آرامی بست سینی را با هر دو دست گرفته به پیام نگریست
بر خلاف همیشه آشفته چهره بود ، دکمه ی پیراهن سفیدش باز بود و شلوارش چروکیده !
روی تخت به پهلو دراز کش شده بود و چهره ی عصبانی به خود داشت که قرمز شده بود
سلامی کرده جوابی هم نشنید سینی را روی تخت گذاشته گفت : چیز دیگه ای لازم ندارین ؟
پیام حال خوشی نداشت و دوست داشت استرس نبود آتوسا را همراه با داد روی کسی تخلیه کند و چه گزینه ای بهتر از دختری زبان بسته چون سمیه
فرصت را غنیمت شمرده به سینی غذا نگریست که حاوی خورشت پر گوشت قیمه بود و سبزی و مخلفات هم کنار آن چیده شده بود
_ کوری پَ نوشابش کو ؟
گویی سمیه ی حواس پرت لیوان نوشابه را در ظرف قرار نداده بود از داد بلند پیام‌ شوکه شده آرام زیر لب کثافتی نثارش کرد و به سمت درب اتاق حرکت کرد تا نوشابه برای شازده مهیا سازد
قبل از رفتنش از اتاق ، صدای پیام را شنید : شنیدم چی گفتی !
پیام از روی تخت بلند شده به سمت سمیه حرکت کرد !
سمیه با حس اینکه کسی راه می رود نگاهش را به چشمان پیام دوخت ، پیام نزدیک تر می آمد و سمیه قدم قدم از او دور میشد تا جایی که به در اتاق اصابت کرد قلبش محکم در سینه می کوبید این نزدیکی بیش از حد او را می آزرد و متاسفانه راه فراری در برابر این صورت عصبانی نداشت گویی حبس شده باشد
اب دهانش را با ترس قورت داده خواست حرفی بزند که سیلی محکمی از سوی پیام نوش جان کرد
دستان تنومند پیام روی گونه ی نرم و لطیف دختر فرود آمده شروع به فحاشی آن هم با صدای بلند کرد : گمشو دختره ی سگ ! حرومی !
دستی به گونه اش کشیده متوجه مایه ی قرمز رنگی شد که از گونه اش جاری شده بود
دستش را از گونه ی خونی اش برداشته اشک هایش ریختند دیگر تحمل شنیدن فحش های دیگر از سوی این پسر سنگ دل نداشت با دو از اتاق بیرون زده در را محکم بست !
این میان پیام از رفتارش کمی البته فقط کمی احساس پشیمانی می کرد چرا که دست خودش هم از این سیلی محکم می‌سوخت ***

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
c87425f0 578c 11ee 906a d94ab818b1a3 scaled

دانلود رمان به سلامتی یک شکوفه زیر تگرگ به صورت pdf کامل از مهدیه افشار 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   سرمه آقاخانی دختری که بعد از ورشکستگی پدرش با تمام توان برای بالا کشیدن دوباره‌ی خانواده‌اش تلاش می‌کنه. با پیشنهاد وسوسه‌انگیزی از طرف یک شرکت، نمی‌تونه مقاومت کنه و بعد متوجه می‌شه تو دردسر بدی افتاده… میراث قجری مرد خوشتیپی که حواس هر زنی رو…
aks darya baraye porofail 30 scaled

دانلود رمان یمنا به صورت pdf از صاحبه پور رمضانعلی 2.6 (5)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:     چشم‌ها دنیای عجیبی دارند، هزاران ورق را سیاه کن و هیچ… خیره شو به چشم‌هایش و تمام… حرف می‌زنند، بی‌صدا، بی‌فریاد، بی‌قلم… ولی خوانا… این خواندن هم قلب های مبتلا به هم می خواهد… من از ابتلا به تو و خواندن چشم‌هایت گذشته‌ام… حافظم تو را……
aks gol v manzare ziba baraye porofail 43

دانلود رمان بانوی رنگی به صورت pdf کامل از شیوا اسفندی 3.7 (3)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:   شایلی احتشام، جاسوس سازمانی مستقلِ که ماموریت داره خودش و به دوقلوهای شمس نزدیک کنه. اون سال ها به همراه برادرش برای این ماموریت زحمت کشیده ولی درست زمانی که دستور نزدیک شدنش، و شروع فاز دوم مأموریتش صادر میشه، جسد برادرش و کنار رودخونه فشم…
55e607e0 508d 11ee b989 cd1c8151a3cd scaled

دانلود رمان سس خردل به صورت pdf کامل از فاطمه مهراد 3.7 (3)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:     ناز دختر فقیری که برای اینکه خرجش رو در بیاره توی ساندویچی کوچیکی کار میکنه . روزی از روزا ، این‌ دختر سر به هوا به یه بوکسور معروف ، امیرحافظ زند که هزاران کشته مرده داره ، ساندویچ پر از سس خردل تعارف میکنه…
porofayl 1402 04 2

دانلود رمان آرامش پنهان به صورت pdf کامل از سمیرا امیریان 3.5 (6)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:       دلارا دختری است که خانواده خود را سال ها پیش از دست داده است و به تنهایی زندگی می گذراند. روزی آگهی استخدام نیرو برای یک شرکت مهندسی کامپیوتر را در اینستا مشاهده می کند و برای مصاحبه پا به این شرکت می گذارد…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

6 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سپیده
سپیده
پاسخ به  mahsanori
1 سال قبل

نه اونقدر رمانت خوبه ک ما صبر میکنیم
اره ساعت ۲ خوبه

...
...
پاسخ به  سپیده
1 سال قبل

پارت امروز رو نمیزاری مهسا جان!

Elina
Elina
پاسخ به  mahsanori
1 سال قبل

عه چیز زیادی نمونده؟؟ تازه اولشه که

ثنا
ثنا
1 سال قبل

بیشرف پیام

D♡nya
1 سال قبل

مردک گاو , اون کمی احساس پشیمانیت بخوره تو سرت

دسته‌ها

6
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x