رمان دل زده پارت 22

1
(1)

از دستشویی بیرون آمده دوباره کنار سودابه نشست
حالش و البته روحش جلا یافته بود ، خوب که نه اما بهتر شده بود
هر چند صورت رنگ پریده‌ اش توجه زن عمو و هانا را به خود جلب کرد ، معذب سر به زیر انداخته به گفتگوی آنها گوش سپرد ، کلماتی که ادا می کردند همه در گرد حاشیه بودند و مبحث جالبی نبود که او را بر انگیزد اما به یکباره مادرش چیزی گفت که احساس عشق و حسرت تا اعماق وجودش ریشه دواند
وقتی مادرش خطاب به زنعمویش گفت : راست ی آرمین جان کجاست ؟
با نام آرمین قبلش دردمند شد
اما وقتی که زن عمویش لب گشود و گفت : وای یادم رفتا ، آرمین رفته نوشابه و میوه بخره ، هانا مامان پاشو به داداشت ی زنگ بزن
به یکباره خجالت و شرم وجودش را لبریز کرد ! سمیه چه خیالات نکرده بود به گمان خود که آرمین طبع داغ این عشق را به فراموشی سپرده در صورتی که اوی بیچاره تنها به خرید رفته است ، چه زود قضاوت کرده بود و وای بر او که به عشق خود اعتماد نداشت
سودابه لبخندی زده گفت : دستش درد نکنه نیاز نبود این کارا چیه خجالت میدی ، فردا شام هم دعوت من
ای وای از دست این فردین بازی های مادرش !
چرا دست از سر این دختر بر نمی داشت ، یکی نبود بگوید جان هر کس دوست می داری نکن !
سمیه از همین یک دیدار با آرمین لرزه به تنش افتاده چه برسد دوباره او را ببیند و مجددا مرخصی بگیرد !
لعنت به او که در دام این روزگار شوم و سیه چهره افتاد …
عصبی نگاهی غضب آلود گذرایی به مادرش انداخت
سودابه فارغ از هر چیز پیشنهاد صمیمانه اش را به زن عمویش داده افزود : نه نیارین که ناراحت میشم !
نگاه ملتمس سمیه روی زنعمویش افتاد ، در دل نجوا می کرد ای کاش پاسخ منفی دهند یا نه بیاورند اما با جمله ای که از دهان زنعمویش خارج شد ، امیدش ناامید شد
_ باشه چشم
باشه چشم ؟ کاش میشد بگوید زن عمو جان همان آرمین و همین هانایت نکن اینگونه
با من این کارا را نکن و نکنید ! کاش میشد فریاد بزند و حیف که نمیشد

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 1 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4 (8)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.7 (9)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…
149260 799

دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم 5 (2)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه…
اشتراک در
اطلاع از
guest

10 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ساسان جون
ساسان جون
1 سال قبل

این سمیه چه پررو تشریف داره 😂 خیانت کرده بعد میگه چرا نمیاد ببینه منو 😂😂

پناه
پناه
1 سال قبل

افرین بر نویسنده عزیز که چنان خوش ذوق هستند
ومهارتی شگرف در نوشتن وبازی با کلمات دارند
تبریک میکم 🌹

وامیدوارم که موفق باشید 💖

من خودم دستی به قلم دارم 😊🙃
ومتن هایم تعریف از خود نباشد ارزش خواندن دارند 😁😁

پناه
پناه
پاسخ به  mahsanori
1 سال قبل

ممنون از لطف شما

باعث افتخار منه که شما رمانم رو بخونید

بازم ممنون از شما ونظرات گرم زیباتون😍😘✌💘❤💯💕

Nahar
Nahar
1 سال قبل

فکر کنم با ارمین ازدواج کنه و پبام هم با اون اتناس اتوساس کیه؟ ازدواج کنه و اینجوری اصن نمیچسبه بهم😑

سپیده
سپیده
پاسخ به  Nahar
1 سال قبل

آتوسا بود😂😂

tara rahimi
tara rahimi
1 سال قبل

بنظرم آخرش سمیه با پیام ازدواج می کنه به زور
آرمین هم خودکشی می کنه 💔😂

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط tara rahimi
Elina
Elina
پاسخ به  tara rahimi
1 سال قبل

این جزء محدود رماناییه که درباره ی اخرش نظری ندارم

سپیده
سپیده
پاسخ به  Elina
1 سال قبل

ارهه
من همیشه ته همه رمانا رو حدس میزدم و درست هم بودن ولی این یکی رو نمی دونم چی میشه..

ثنا
ثنا
پاسخ به  سپیده
1 سال قبل

همین که این رمان رو جذاب کرده یه فیلم یه رمان ، یه نمایشنامه ، نویسنده کارگردان ، نمایشنامه نویس انقدر باید مهارت داشته باشندتا خواننده ببینده ، و شنونده نتواند حدس بزنه اخر قضیه چی میشه این یعنی خلاقیت …

دسته‌ها

10
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x