رمان دل زده پارت 31

5
(1)

بازگشت به گذشته ….

 

از خانه ی زنعمویش برگشتند

 

سمیه حال نزاری داشت ، احوالش به هیچ عنوان به سامان نبود

 

بدون درنگ به سوی اتاقش روانه شد … تا آنجا با خیال راحت بگرید

 

هنوز قدمی از قدم بر نداشته بود که صدای مادرش گوشش را در بر گرفت : سمیه !

 

رو برگرداند ، سر به زیر انداخت و با بغض به زمین چشم دوخت

 

سودابه نگران جلو آمد ، صورت دخترش را نوازش کرد و متعجب پرسید : چیزی شده دخترم ؟ رنگ به رو نداری ؟ با آرمین حرفتون شده ؟

 

پس سودابه هم متوجه آن بی محلی ها شده بود

 

ناگاه قطره اشکی روی صورتش غلتید

 

 

قطره اشک دخترک بی نوایش را پس زد

 

_ مادر دورت بگردم عزیزم. گریه نکن

 

گریه نمی کرد ، او خود گریه بود و گریه خود او

 

_ چی شده تعریف کن برام ؟

 

و تنها چیزی که بر زبانش جاری شد این بود : عادتم مامان ، حالم خوب نیست فقط همین

 

 

مهر سکوتی روی لب های سودابه نشست

 

سری به تایید تکان داد و دخترک را رها کرد ، به حال خود …

 

سمیه با لبخند تلخی داخل اتاقش شد

 

دیگر این زندگی را نمی خواست ، زنده بودن را نمی خواست ، بدون آرمین بودن را نمی خواست …

از درون کیفش قرصی بیرون آورد ، نزدیک سی عدد قرص را در دهانش فرو برد ، بدون خوردن قطره ای آب آن حجم از قرص را قورت داد

 

پلک زد ، اشک هایش جاری شدند و درد قلبش وسعت گرفت

 

او مستحق مرگ بود حداقل از نظر خودش ….

 

 

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 1

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

سایر پارت های این رمان
رمان های pdf کامل
IMG ۲۰۲۳۱۱۲۱ ۱۵۳۱۴۲

دانلود رمان کوچه عطرآگین خیالت به صورت pdf کامل از رویا احمدیان 5 (2)

بدون دیدگاه
      خلاصه رمان : صورتش غرقِ عرق شده و نفسهای دخترک که به لاله‌ی گوشش می‌خورد، موجب شد با ترس لب بزند. – برگشتی! دستهای یخ زده و کوچکِ آیه گردن خاویر را گرفت. از گردنِ مرد خودش را آویزانش کرد. – برگشتم… برگشتم چون دلم برات تنگ…
رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی

رمان شولای برفی به صورت pdf کامل از لیلا مرادی 4 (8)

7 دیدگاه
خلاصه رمان شولای برفی : سرد شد، شبیه به جسم یخ زده‌‌ که وسط چله‌ی زمستان هیچ آتشی گرمش نمی‌کرد. رفتن آن مرد مثل آخرین برگ پاییزی بود که از درخت جدا شد و او را و عریان در میان باد و بوران فصل خزان تنها گذاشت. شولای برفی، روایت‌گر…
IMG ۲۰۲۴۰۴۱۲ ۱۰۴۱۲۰

دانلود رمان دستان به صورت pdf کامل از فرشته تات شهدوست 3.7 (3)

بدون دیدگاه
    خلاصه رمان:   دستان سپه سالار آرایشگر جوانی است که اهل محل از روی اعتبار و خوشنامی پدر بزرگش او را نوه حاجی صدا میزنند دستان طی اتفاقاتی عاشق جانا، خواهرزاده ی بزرگترین دشمنش میشود چشم روی آبروی خود میبندد و جوانمردانه به پای عشق و احساسش می…
aks gol v manzare ziba baraye porofail 33

دانلود رمان نا همتا به صورت pdf کامل از شقایق الف 5 (2)

بدون دیدگاه
  خلاصه رمان:         در مورد دختری هست که تنهایی جنگیده تا از پس زندگی بربیاد. جنگیده و مستقل شده و زمانی که حس می‌کرد خوشبخت‌ترین آدم دنیاست با ورود یه شی عجیب مسیر زندگی‌اش تغییر می‌کنه .. وارد دنیایی می‌شه که مثالش رو فقط تو خواب…
IMG 20240405 130734 345

دانلود رمان سراب من به صورت pdf کامل از فرناز احمدلی 4.7 (9)

بدون دیدگاه
            خلاصه رمان: عماد بوکسور معروف ، خشن و آزادی که به هیچی بند نیست با وجود چهل میلیون فالوور و میلیون ها دلار ثروت همیشه عصبی و ناارومِ….. بخاطر گذشته عجیبی که داشته خشونت وجودش غیرقابل کنترله انقد عصبی و خشن که همه مدیر…
149260 799

دانلود رمان سالوادور به صورت pdf کامل از مارال میم 5 (2)

1 دیدگاه
  خلاصه رمان:     خسته از تداوم مرور از دست داده هایم، در تال طم وهم انگیز روزگار، در بازی های عجیب زندگی و مابین اتفاقاتی که بر سرم آوار شدند، می جنگم! در برابر روزگاری که مهره هایش را بی رحمانه علیه ام چید… از سختی هایش جوانه…

آخرین دیدگاه‌ها

اشتراک در
اطلاع از
guest

17 دیدگاه ها
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
...
...
1 سال قبل

این چه وضعه رمان نوشته تو رو خدا یکماه یه داران ام نمیزاری

Artin
1 سال قبل

به نظرم اگه ده سال نمیرفت جلو بهتر بود چون الان رمان کامل معلوم شده
سمیه میره عمارت و حتما خودشو به پیام میفروشه و باردار میشه و پیام میمیره و آرمین هم یا ازدواج کرده یا نکرده شایدم اخر رمان با سمیه ازدواج کنن

مهلا
مهلا
1 سال قبل

سلام دوستان من یکی از نزدیکان نویسنده ی رمان هستم ، متاسفانه نویسنده دچار سکته قلبی شده و اوضاع خوبی ندارد ، به من اطلاع دادن تا به شما بگم

سپیده و قاسم
سپیده و قاسم
پاسخ به  مهلا
1 سال قبل

سلام دوست عزیز
اگه ایشون بیمار شدن خیلی غلط کردن ک اومدن شروع کردن ب رمان نوشتن😂

سپیده Sepideh
سپیده Sepideh
پاسخ به  سپیده و قاسم
1 سال قبل

واقعا راست میگی؟؟؟
من فکر کردم الکی میگی و اصلا فامیل نویسنده نیستی
امیدوارم زودتر خوب بشه
البته اگه واقعا فامیل نویسنده باشی

ثنا
ثنا
پاسخ به  مهلا
1 سال قبل

انشالله زود تر خوب شن خدا یا خیلییی‌شوکه شدم

پناه
پناه
پاسخ به  مهلا
1 سال قبل

امید است که حالشون خوب بشه🤲🤲

Nahar
Nahar
پاسخ به  مهلا
1 سال قبل

الکی؟؟🥺🥺 امیدوارم زود خوب بشه

آخرین ویرایش 1 سال قبل توسط Nahar
سپیده و قاسم
سپیده و قاسم
1 سال قبل

دو ماهه ک رمانت رو شروع کردی ولی هنوز پارت ۳۱ هستی
آخه این چ وضعشه؟

سپیده و قاسم
سپیده و قاسم
1 سال قبل

سلام
مهسا چرا پارت نمیزاری؟
رمانت شروع خیلی خوبی داشت
هم پارتا طولانی بودن هم سروقت میزاشتی

fati
1 سال قبل

آبجی یا مرتب پارت بزار یا اصن نزار بنظرم

مری
مری
1 سال قبل

تروخدا پارت هارو زیاد تر بنویس و زودتر بزار

کراش سامیار
کراش سامیار
1 سال قبل

این چه طرز پارت گذاریه واقعا ؟😐

پناه
پناه
1 سال قبل

مهسا بانو لطفا پارت هارو بیشتر کن

مرگ هم ارزوست 💔

#پناه

Nahar
Nahar
1 سال قبل

خیلی کمه هاا

...
...
1 سال قبل

تو رو خدا اینجوری پارت نزار مهسا چند تا با هم بزار

سپیده و قاسم
سپیده و قاسم
1 سال قبل

خیلی کم بود چند روز هم نزاشتی لطفا پارت اضافه بده🙄

دسته‌ها

17
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x